ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 23

منیره حس کرد که لوله شده . بااین که کمرش کمی درد گرفته بود و حس می کرد که  اگه زیاد در همین وضع بمونه ممکنه تا چند روز کمر درد داشته باشه بازم تحمل می کرد . تمام حواسشو برد به اینجا که کیر سلمان داره با کوسش چیکار می کنه و تصور می کرد اون لحظاتی رو که کیر با حداکثر سرعت خودش داره از دروازه کوسش رد میشه و یهو طوری موشک وار خودشو تو دل این شهر جا می کنه که به آخرش می رسه . یهو می خوره به یه سدی که نمی تونه اونو بشکنه .. بی حال و بی حس شده بود -سلمان !سلمان جون بشکن دیواره رو بشکن . بشکنش . کمرمو سوراخ کن . بذار کیر از کمرم بیاد بیرون . با نیزه کیرت شکممو پاره کن و از اون طرف درش بیار . سلمان به وجد اومده بود . آخوند انتظار نداشت که حس کنه یه روزی زنی در مقابل کیر اون تا اون حدی به هیجان بیاد که نه تنها کیرشو تحمل کنه بلکه دلش بخواد که بازم دراز ترشه و خرمن وجودشو بیشتر به آتیش بکشه -منیره خیلی داری حال می کنی ها -تو چی سلمان ؟/؟  خوشت نمیاد ؟/؟ -چرا چرا فکر می کنم که  پاداش کارهامو دارم همین جا می گیرم . -اگه دوست داشته باشی این پاداش همیشه در اختیارته -جوووووووون می میرم واسه این پاداش ها . -سلمان بازم بهم بچسب قفلم کن . دیگه نذار کوسم زیر کیر تو نفس کش باشه . بذار با نفسای کیر تو نفس بکشه و زندگی کنه . بذار با گرمای کیر تو داغ کنه . اوخ من چی دارم میگم . کوسسسسم از داغی داره می سوزززززه . نکنه کییییرررررررت آتیش بگیره سلمان .. -کییییییرررررررمن خیلی وقته آتیش گرفته .. در هوس کوس تو مدتهاست که داره می سوزه .. هیجان موقع سکس یه خورده سبب شده بود که سلمان اون حرفایی رو که به وقت عادی بر زبون نمی آورد بگه . چون اون داشت به زمانی اشاره می کرد که بار اول منیره رو دیده بود و زن هم با عشوه گریهاش دل اونو برده بود . سلمان انگشتشو اززیر کیرش رسوند به سوراخ کون منیره و اونو کرد توش . از انگشت وسطی خودش استفاده کرد که دراز تر بود و بیشتر تو سوراخ کون جا می شد . منیره هم دردش می گرفت و هم لذت می برد -آههههههههه حاجی کونم . کونم . کاش تو چند تا کیر داشتی حاجی ولی حس می کنم همه تنت مثل کیرت داره بهم هیجان میده . منو با خودت ببر بهشت . خواهش می کنم . تنهام نذار -اوووووووففففففف نههههههه منیره تو دیگه چه آتیشپاره ای هستی وبگو داری چیکار می کنی .  راستشو بگو تو کوسسست فلفل ریختی ؟/؟ -اوخخخخ منیره فدای اون کیرت شه . منیره واسه تو آتیش گرفته . منیره خودش فلفل توهه عزیزم . بگو منو با خودت می بری . بگو وقتی اونجا ازت پرسیدند یه زنی رو انتخاب کن که تو بهشت باهات زندگی کنه منو معرفی می کنی -حتما حتما واسه رسیدن به تو هم که شده باید از آتیش  جهنم دور بمونم -سلمان جون همین که با کیرت بهم جون میدی عوضشو می گیری .. آخوند حس می کرد که دیگه در این عالم نیست . لباشو گذاشت رو لبای زن و باهوسی که حس می کرد غیر عادیه اونو می بوسید . دستاشو دور کمر زن حلقه زد و اونو از جاش بلند کرد . دلش می خواست اونو با آخرین قدرتش فشار بگیره و عشق و هوس خودشو این جوری خالی کنه . خودش از این حسی که نسبت به  این زن پیدا کرده بود خنده اش می گرفت . دوست نداشت کس دیگه ای اونو تصاحب کنه . دوست نداشت منیره با کیر دیگه ای کیف کنه . حتی به شوهر مرده اش هم حسادت می کرد . باید کاری کنم که اون کیر منو بهتر از کیر شوهرش بدونه . هر چند من از حال و روز شوهرش خبر ندارم و نمی دونم قابلیت کیر اون مرحوم در چه حد و اندازه ای بوده . حتی رو هوا هم در حال بوسیدن اون بود . آخه طاقت نیاورد و یه جوری خواست که به خودش خاطر جمعی بده که منیره کیر اونو بهتر می دونه -عزیزم . خانوم . تو از کیر من و از کارکرد اون راضی هستی ؟/؟به نسبت دوران زندگیت با اون مرحوم -حاجی حالا که خودتون موضوع رو مطرح کردین گلاب به روتون کیر اون خدا بیامرز در مقابل کیر شما مثل دولک بود در مقابل الک . مال شما از همه نظر دوبرابره . بیست بیسته . فقط منو با خودت ببر . شفاعت منو بکن . یه خورده از ثوابای خودتو به من میدی ؟/؟ -آرررررره واسسسه کوسسسسس تو شده هر کاری می کنم . همونقدر که بتونم یه جایی تو بهشت واسه خودم دست و پا کنم دیگه کافیه . برام مهم نیست طبقه چندم باشه . بقیه ثوابها رو واگذار می کنم به تو . هر چند شاید ثوابهای تو بیشتر باشه -اوخ نگو حاجی نگو عزیزم مادرمقابل کارای نیک شما حرفی واسه گفتن نداریم . -منیره منیره جون من با تو حاضرم آتیش جهنم رو هم به جون بخرم -یعنی کوسم این قدر همه چی رو واست خواستنی و بهشتی می کنه ؟/؟ ولی خب اگه ما باهم تو یه جای خنک و خوش آب و هوا باشیم بیشتر می تونیم از سکس با هم لذت ببریم .  منیره رو کف حموم دمر کرد . زن این جوری حس کرد که کمردردش داره بهتر میشه . واسه همین پاهاشو از دو طرف باز کرد تا سلمان با دیدن کونش بیشتر به وسوسه بیفته مکث بیشتری داشته باشه . آخوند به دیدن این صحنه آن چنان به هیجان اومده بود که واسه دو دقیقه ای فقط محو هیکل و بر جستگی کونش شده بود و اگه دست خودش بود چند دقیقه دیگه هم این جوری مزه می گرفت تا بیشتر حال کنه و مزه بگیره و بهش بچسبه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

2 نظرات:

دلفین گفت...

ایولا دادش گلم مرسی خیلی عالی می نویسی خیلی باحال نوشتی مرسی

ایرانی گفت...

لطف داری داداش خوب و نازنین و مهربان !دلفین دوست داشتنی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر