ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

دیگه کجا خرابه عمه جون

من و عمه نگین گلم خیلی با هم خوب بودیم و اونم با این که سی سال ازم بزرگتر بود همیشه تو هر کاری هوامو داشت و منم خیلی به دردش می خوردم . به من می گفتند ولی زبل . همه کاری از دستم بر میومد . از نصب ماهواره و برق کشی و نقاشی و تعمیر وسایل معمولی منزل تا آشپزی گرفته و حتی نصب سخت ترین پرده ها .. تابستون بود و شوهر عمه و پسر عمه واسه کار سربازی پسره رفته بودند یه شهر دیگه و دختر عمه جونم منم که راه دور شوهر کرده بود و من باید حداقل یه دوشبی رو میرفتم خونه عمه ام تا اون تنها نباشه و نترسه . تازه سال سوم دبیرستانو تموم کرده بودم و می خواستم یه استراحتی بکنم که رفتم پیش نگین خوشگله ام که تن و بدن نگو مثل برف یا بهتره بگم شیره آلبالویی که تو برف ریخته می خوان بخورنش . همچین به خودش می رسید که به جای 46 آدم فکر می کرد 26 سال سنشه و دیگه پیش من خیلی راحت بود .  حواسش به این نبود که من بزرگ شدم و اگه خودم خیلی هوای خودمو داشته باشم وکنترل کنم این کیر لعنتی رو که نمیشه کنترل کرد . ممکنه واسه عمه و خاله و یه چند مدل از این فک و فامیلا تخفیف بیاد و واسشون راست و دولا شه . تازه این اواخر قبل از شروع امتحانات همش می رفتم تو سایت امیر سکسی و داستانهای سکس با فک و فامیلا رو می خوندم و یواش یواش داشت رو من اثر میذاشت . ولی با همه اینا حس می کردم اهلش نیستم و در حد یه فانتزی سکسی و هیجانه .. به هر صورت رفتیم خونه عمه جون و اون کار دستم داد . فرصت نمی داد که نفس بکشم . اولین جایی رو که خراب بود و باید درست می کردم اون دستشویی آشپز خونه بود که زیرش آب پس می داد و متعلقاتش اون داخل کابینت بود و من باید خودمو از بیرون خم می کردم داخل و شیرها رو باز و بسته می کردم و دراز کش کارمو انجام می دادم . عمه جونمم با یه دامن کوتاه وایساده بود بالا سرم . دیگه هوش از سرم پریده بود . می خواست وسیله ها رو بذاره بره گفتم عمه جون باش همین جا باش که اگه ول کنی بری و من برای برداشتن این وسیله ها بخوام ازجام پاشم باید دستمو از رو لوله بردارم آب کثیف همه جا رو آلوده می کنه و از این کوس شرات .. وای طاقباز بودم و نیمتنه ام داخل کابینت و از پا به پایین بیرون بود یه خورده خودمو کج می کردم تا لاپای عمه جونو بهتر ببینم . یه شورت سفید نازک پاش بود و حاشیه کوسشو هم تا حدودی می دیدم .. اوووووففففف نههههه کیرم شق شده بود و اون قسمت تیز و بر آمده تو فضای باز آشپزخونه قرار داشت . حتما اون کیرمو دیده بود . اشکالی نداشت . من زیر اونو دیده بودم اونم کیر منو .. -عمه جون یه خورده عقب تر برو  سایه میندازی . کارم خودش تموم شده بود ولی می خواستم بیشتر پر و پاچه شو دید بزنم . عجب چیزی بود . خوشدست و تمیز . عالی .. پاهای سفید و گوشتالو . اوخ که چه کونی داشت . همش مشخص نبود . خوش به حال شوهر عمه . می دونستم از بس اونو خورده دیگه کم اشتها شده . بی انصاف یه خورده صدقه به من بینوا بده دیگه .. هیچی مجبور شدم از اونجا بیام بیرون . دیگه این قدر موندن فایده ای نداشت .. بعد از اون منو فرستاد تمام لامپای خونه رو عوض کنم . اینجا دیگه نمی شد رفت زیر پاش ولی هر جا می رفت با نگام تعقیبش می کردم . دستم می رفت رو کیرم .. هر وقت هم که به سمت من بر می گشت بهش پشت می کردم تا آبروریزی نشه .. دیگه پاک از حال رفته بودم . هیچی عمه خانوم رفته بودن حموم .. بر شیطون لعنت .. من با چه دلخوشی حالا کار کنم .. رفتم یه خورده استراحت کنم . پدر منو در آورده بود -ولی ولی جان .. آقا ولی .. -بفرما عمه خانوم .. یه دقیقه لباستو در آر بیا حموم از این شیر دوش آب نمیاد کم میاد . انگار جرم گرفته . سنگ بسته .. این آبها از بس شن داره .. من چطور حالا غسل کنم .. -وای عمه خانوم از دیشب تا حالا نجسی ؟/؟ -بچه پررو نشو به کارای بزرگترا کاری نداشته باش -عمه جون من بزرگ شدم می دونم این چیزا چیه . لباسامو در آوردم و با یه شورت رفتم تو حموم .. اوخ اوخ این عمه خانوم ما فقط شورت پاش بود که اگه اونو هم در می آورد به نظرم سنگین تر بود . شورت که نبود نخ نازک بود . سینه هاش سینه های درشتشو بگو که داشت دیوونه ام می کرد . درجا پشت کردم که رسوایی منو نبینه -ولی ! آقا ولی خجالت نکش چرا پشت می کنی . دوش این طرفه چرا سر و ته کردی . من محرم تو هستم .. قربون پسر نجیب و خجالتی و آبرو خواه خودم برم . می خواستم بگم عمه جون از این نجیب بازیها خبری نیست کیرم داره می ترکه . اگه یه خورده شجاعت داشتم همین حالا می کردم تو کوست . من فدای اون کوس کونت بشم عمه .. اوخ چی درست کردی . حالا من چه جوری سرمو این ور بگیرم . آبروم میره . نمی تونم خدا . عجب اسیری شدم . رسوا شدم . نشستم و به یه حالت خمیده و شکسته خودمو به دیوار تکیه داده زانومو آوردم جلو شورتم .. وای وای وای می خواستم عمه جونو دید بزنم روم نمی شد . خودش داشت از خودش تعریف می کرد .. -می بینی ولی هیکل هم هیکلای قدیم .. حالا دخترا زنا میرن ورزش می کنن هرروز بدتر از روز قبل میشن . -عمه جون ! تو که خیلی جوونی . چهل و خوردی که سن نیست .  پوستت خیلی لطیفه . دوست دارم زنم اندام تو رو داشته باشه -چی داری میگی از الان به فکر زن گرفتن افتادی زوده پسرم . -عمه جون سر فرصت از حموم که بیرون اومدی یه کاسه آبو با یه خورده اسید یا وایتکس قاطی می کنی این شیر تلفنی رو میذاری داخلش الان علی الحساب واست ردیف می کنم تا یه خورده ای بهتر شه باهاش دوش بگیری . کف دستمو گذاشتم رو سوراخای دوش وجرم روشو گرفتم و موقتا تمیز شد . -دستت درد نکنه . حالا تا اینجا اومدی یه پشتمم لیف بزن . تودلم گفتم  اوخ عمه عمه عمه نوکرتم . -عمه جون اگه می خوای اول کیسه هم بزنم . -نه فعلا پشتم می سوزه .اون دفعه کیسه کشیدم حالا لیف بزنی خوبه . -نگین جون من با کف دستم کار لیفو انجام میدم یه حالت ماساژ هم پیدا می کنه . خون تو رگات به جریان در میاد .-هر کاری که فکر می کنی درسته انجام بده . به هر حال شما درس خونده هستی . تنشو صابون زدم و کف دستمو گذاشتم رو کمرش و از اونجا اومدم رو کونش . اوخ اوخ چی درست کرده بود این عمه جون . کونش که درسته تو دید قرار داشت . یه برگ نازکه ای کوسشو پوشش می داد . به کونش که رسیدم دو تا قاچشو با دو تا کف دستم با یه حالت دورانی می گردوندم . -آخخخخخخ ولی چقدر خوشم میاد خیلی . دلم میخواد فردا هم  بیام حموم تو منو این جوری لیف بزنی . تمام درد هامو می چینی . -منم خوشم میاد که یه کمک حالت باشم . نه نمی شد باید آب کیرمو خالی می کردم وگرنه همونجا از حال می رفتم . من که نمی تونستم بذارم تو کوسش . باید بار و بندیلمو می بستم و یا همون بی بار و بندیلی فرار می کردم . . دیدم عمه از بس کیف کرده خوابیده  منم یه دستمو رو همون کونش نگه داشته و با دست دیگه ام جق زدنو شروع کردم . تو خیال خودم تصور می کردم که دو طرف کون عمه رو نگه داشته از وسط بازشون کرده و نگین جونم میگه ولی ولی بکن تو کوسم . اول کوسمو بکن اگه پسر خوبی بودی کونمم بهت میدم .. وای یه خورده اون نازکی شورت نگین رو کنار دادم سوراخ کونش مشخص شد . دلم میخواست اونجا رو ماچ یدم . کیرمو صابون مالی کرده تا با لذت بیشتری جق بزنم .. واییییی چه حالی  !آب کیرم تو دستم خالی شد . چند بار چشامو بستم . در همین لحظه عمه بیدار شد . -ولی جون خسته شدی ؟/؟ -نه نگین جونم دستمو بشورم الان میام . این کف صابون غلیظ شده . نمی دونم یهو پاش اومد بالا و خورد به کیرم .. هنوز نخوابیده بود . یه لحظه دادم رفت آسمون و افتادم پشت عمه جون . قالب کیرم از پشت شورت افتاد رو کونش . حالا این عمه بود که دادش رفت آسمون ولی من همش حواسم به کف دست راستم بود که پر از منی بود . از ترس اونو مالیدم به گوشه دیوار حموم . مگه همش پاک می شد . یه خورده هم اونو به تنم مالیدم و من دلم می خواست همونجا رو کون و پشت عمه جونم دراز بکشم و زمان تکون نخوره . اونم انگار خوشش میومد . -ولی جونم شونه هامو ماساژبده . همین جوری دراز کش روم بمون . خستگیم در میره . می خواستم بگم نگین جون این کیر شق شده مو چیکار کنم . کونمو می دادم هوا تا بین کیر من و کون اون فاصله بیقته ولی نمی دونم چه مرگش بود که وقتی این کارو می کردم اون کونشو می داد عقب و دوباره با کیرم تماس بر قرار می کرد . فکر نکنم منظوری داشت . صاف و سالم و بدون هیچ خلافی از حموم اومدیم بیرون . صدرحمت به اون چیزی که قبل از حموم پوشیده بود . حالا دیگه فقط با شورت و سوتین داشت تو خونه می گشت حموم رفتن اونو بی پروا کرده بود . فقط منتظر بودم که بهم پشت  کنه کونشو دید بزنم . وای عمه جون شروع کرد به ورزش شامگاهی .. منو هم مجبور کرد لباسامو در بیارم و با همون شورت باهاش ورزش کنم . -عمه نگین من صبحها به زور از خواب بیدار میشم . ورزش دیگه چیه . -بیا پسرم اگه می خوای اندامت مث من رو فرم باشه مثل من حرکت کن . دست منو می گرفت و با  یه هماهنگی خاصی با هم حرکاتو انجام می دادیم . در یکی از این حرکات افتادم تو بغلش . نصف سینه هایی که از سوتینش در اومده بود به سینه هام چسبید . -ببینم ولی خوشت میاد از ورزش ؟/؟ می بینی چقدر برای سلامتی خوبه ؟/؟ -آره به شرطی که آدم یه رفیق خوب داشته باشه -یا یه عمه خوشگل -گل گفتی نگین جون . شامو که خوردیم گفتم که دیگه وقت استراحته . عمه خانوم تازه هوس فیلم دیدن به سرش افتاده بود . -ولی تو از ماهواره و رسیور و تنظیم و این چیزا چیزی سرت میشه ؟/؟ -به ! عمه جون چند تا تابستون زیر دست نصابها بودم الان هم تا چند روز دیگه شاید برم . -یکی بررسی کن ببینم چرا فقط دو تا کانال از این همه کانال ما کار می کنه . رفتم رو تنظیمات و دیدم یه چیزاییش دست کاری شده . -نگین جون فکر کنم درست شده . تو نگو شوهر عمه ام انگار یه  چیزایی از زیر ناف می دید و کاری کرده بود که خیلی از کانالا قفل شن . کنترلو دادم دست نگین .-دستت درد نکنه . چه زود درست کردی . می دونستم باید یه کلکی تو کار شوهر عمه ات باشه .. -آآآآآاااااااااااااایااااااااا فک می .. دیدم یه صداهای سکسی و بکن بکن خارجی میاد ... رفته بود رو یکی از کانالای سکسی و کنترل هم تو دست عمه نگین هنگ کرده بود . می شد پریز برقو کشید ولی دوست داشتم همین جور بر نامه سکس رو ببینیم شاید یه اثری رو این عمه  داشته باشه . داشت خودشو می کشت . یه تکونی به باطری ریموت کنترل داده و کانالو عوض کردم . عمه جون خوشت اومد ؟/؟  -بی ادب !  اینا همه از هنر های شوهر عمه عوضیته صبر کن بیاد حالیش می کنم .. وقت خواب شد و این عمه جونی که می گفت من شبا می ترسم تنهایی بخوابم تصمیم گرفت که رختخواب خودشو منو از هم جدا کنه . یه کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشه . من باید بفهمم جریان چیه .. رفتم از اتاقش بیرون و از سوراخ کلید یه دیدی به داخل اتاق انداختم . تخت نگینو می شد دید تلویزیون جاش بد بود -عمه جون من باید یه سیم بلند بگیرم که تلویزیون و رسیور رو به هم تنظیم کنه . یه مشت چرندیات تحویلش دادم و تلویزیونو حرکت داده و جایی گذاشتم که بتونم از سوراخ در همه چیزو تحت نظر داشته باشم . وقتی که عمه گفت من قبل از خواب می خوام فیلم ببینم دیگه دوزاریم افتاد .. رفتم که بخوابم . چند دقیقه بعد عمه خانوم درو بست و صدای تلویزیون رو تا آخر کم کرد ورفت رو تختش دراز کشید . برقو هم خاموش نکرد . مثل این که می خواست تن و بدن خودشو خوب ببینه و حال کنه . رفت رو کانال سکسی ..منم رفتم رو سوراخ کلید .  اوخ جوووووون بیشتر از این که  از فیلم سکسی خوشم بیاد از این خوشم اومد که عمه خانوم داشت با خودش ور می رفت . اول سوتینشو در آورد بعدا شورتشو .. عجب کوسی داشت . درشت بود و گوشتی .. چقدر چوچوله و اون زائده های کناریش دراز بود . نشون می داد که باید خیلی هوس داشته باشه .. منم با این که یه بار تو حموم جلق زده بودم دوباره هوس کرده بودم هر چند که درست نبود دوباره این کارو انجام بدم . واسه چشم و سر و جاهای دیگه ضرر داره . اوخ عمه چی می شد هوای برادرزاده اتو داشتی . دستشو رو کوسش فشار می داد . لوله جارو برقی رو آورد و گذاشتش رو کوسش . وای عمه جون این که پاره ات می کنه .. کیر ولی اینجا منتظره من تا کی باید حسرت بکشم .. صدام کن بیام فرو کنم تو کوست . جون .. اگه کوستو بگام کونتم میگام . -آههههه آهههههه آههههههه نهههههه نههههههه .. نمیدونم چی شد که یهو اومد طرف در .. نکنه فهمیده باشه . فرار را بر قرار ترجیح دادم . ظاهرا رفته بود طرف آشپز خونه . منم دیگه تکون نخوردم .  قلبم به شدت می تپید . دیگه تصمیم گرفتم از خیرش بگذرم .. خاک بر سرت ولی که باید تا به وقت ازدواجت جلق بزنی البته اگه بتونی زن بگیری و عرضه زن گرفتنم داشته باشی . بعد از نیمساعت دیدم که یکی در اتاقمو می زنه . -ولی جون بیداری ؟/؟ -آره عمه جون -من خوابم نمی گیره میای اتاقم ؟/؟  رفتم کنار عمه خانوم دراز کشیدم . خیلی تکون می خورد . دیگه خجالت هم نمی کشید پشت به من شورتشو می کشید پایین و با کوسش ور می رفت . می خواستم بغلش کنم و از همون پشت بکنم تو کوسش گفتم بازم صبر کنم بهتره . فیلم سکسی بد جوری روش اثر گذاشته بود . روی میز کنار تخت یه بشقاب پر از موز و خیار و هویج چیده شده بود . انگاری کیر های مختلفو رو خودش آزمایش کرده بود . فقط کیر من مونده بود . عمه شورت پاش بود ولی سوتین نداشت . -ولی بیداری ؟/؟ -آره عمه جون چی شده ؟/؟ بگو کجا خرابه تا درستش کنم . -برو لامپو روشن کن تا بهت بگم . کلید برقو زدم و همه جا روشن شد .. واییییی عمه شورتشو تا زانو پایین کشید و در حالی که رنگ به صورت نداشت دو دستی به کوسش اشاره کرد و گفت اینجام خرابه .اگه می تونی درستش کن . -جوووووون عمه جون می دونستم می دونستم منو فراموش تمی کنی می دونستم حال میدی .. حال .. از خوشحالی پایین پریده بودم و عمه خانوم بالای تخت بود. شورتمو از پام در آوردم و کیرمو شق کرده و پریدم رو تخت طرف کوس عمه . -نهههههه دیوونه بی ادب بی تربیت چیکار داری می کنی . -نگین جون مگه خودت نمی خوای .منم میخوام دیگه . -من دارم از درد می میرم . گفتم اینجام خرابه چون  داشتم میوه می خوردم یه خیار کوچیک قلمی مایل به متوسط رفت تو سوراخم -رفت تو کوس ؟/؟ مگه تو با کوست داشتی خیار می خوردی ؟/؟ -خیلی پررو شدی ..بعدا خدمتت می رسم .. از درد دارم می میرم . آبروم میره . می خارید داشتم می خاروندمش سر خورد رفت داخل . شایدم خوابم گرفت خودش رفت .  گندش در میاد اگه شوهر عمه ات و فامیلا بفهمن .. نه  کمکم کن .. -عمه نگین من که جراح نیستم .حتما خیار هم خوابش گرفت رفت اونجا استراحت کنه . .. داشت زار می زد و منم دلم واسش سوخت . رفتم حیاط دیدم یه جعبه ابزار افتاده گوشه ای اونو بر داشتم آوردم و جلوی منقل کباب یه ماشه برداشتم . از جلو میز توالت هم یه موچین گرفتم و رفتم پیش عمه جون .. -ولی تو داری چیکار می کنی . اینا چیه بر داشتی آوردی . یعنی تو این ماشه زغالی و سیاه شده رو می خوای فرو کنی تو کوسم خیارو بکشی بیرون ؟/؟  یه جراح این قدر وسیله با خودش نمیاره . درجعبه ابزارو باز کن ببینم .. درو باز کردم و چند مدل آچار فرانسه اون داخل بود . -عمه جون آچار 12 می خوره یا 10 -صبر کن خوب شم خدمتت می رسم . یعنی این قدر گشاد شدم ؟/؟ . هیچ فایده ای نداشت .  اگه با انبر دست هم می خواستم کاری کنم از همون اول باید جرش می دادم .. -ولی شوخیت گرفته ها .. برو طبقه دوم کابینت بالای دستشویی دستکش فریز هست بردار بیار دستتو فرو کن اون داخل ببینم چیزی پیدا می کنی ؟/؟  اگه رفته باشه اون آخرا چی .. دستکشو گذاشتم تو دستم و دستمو فرو کردم تو کوسش .  فکرکردم باید خوشش بیاد ولی درد می کشید . دستم خورد به یه چیز سفتی البته نوک یه چیز سفت ولی مدام از دستم سر می خورد در می رفت . -ولی جون حوصله کن من درد رو می خورم یه خورده بکشی بیرون بقیه در میاد .  -عمه جون دستکش دستمو سر میده .  -باشه درش بیار دستتو مستقیم بکن توش .  تو تا این کوسمو دست مالی نکنی ول کن نیستی .  با خودم گفتم هر جوری شده باید این خیارو از کوس عمه بیرون بکشم و خیار خودمو جاش فرو کنم و ازش مزد بگیرم . دستمو فرو کردم تو کوسش نوک خیار و دوسانت اون طرف تر معلوم شد -عمه جون یه کاری می کنی ؟/؟ -بگو ولی دستم به دامنت .  -دمر کن و کونتو مثل یه قله قرار بده طوری که خیار مثل سیب نیوتون در حال سقوط آزاد باشه و من هم به کمک دستم ببینم چیکار می تونم بکنم .. وقتی عمه نگین این کارو انجام داد کونش یه حالت قمبلی خاصی پیدا کرد که نتونستم چشم ازش بگیرم ولی دلم سوخت و شرف پزشکی خودمو بر هوس غلبه دادم . -آههههههه آخخخخخخ . درد و هوس نگین قاطی شده بود . حس کردم خیار یه خورده اومده پایین تر . هنوز دستم اون داخل سر می خورد . معلوم نبود لعنتی کجا گیر کرده .  یه موقع نرفته باشه اون آخرا قفل نشده باشه ولی می شد اونو از سر کشید بیرون . جون اومد پایین تر . حالا می تونستم محکم تر بگیرمش . -عمه جون کونتو بده بالاتر . خیلی حساسه . جراحی به جاهای حساسش رسیده .. با یه فشار دیگه کل خیار در اومد . عمه همین جوری باش تا من یه بررسی  بکنم .  یه نگاهی به سر و ته خیار انداخته و خیاری قلمی بود . هر دو نوکش سالم بود .  -خب نگین جون به خیر گذشت . حالا صاف کن .  تو این همه خیار یکی بزرگترشو می گرفتی . این چی بود آبروی ما رفت .. عمه نگین سر تاپامو غرق بوسه کرده بود ولی هنوز به کیر من توجهی نداشت . خیلی خوشحال بودم . یک دکتری که کارشو با موفقیت انجام داده بود . دیگه صحبت مزد رو نکردم و از خیر گاییدن گذشتم . گفتم ولش دیگه . انگاری دنیا رو به عمه نگین داده باشن .. اونقدر قربون صدقه ام رفت که دیگه خودم خسته شدم . شورتمو دادم بالا و با دماغی سوخته رفتم که بخوابم ولی نگین جونم کوس باز بود تا یه هوایی بخوره .. بد جوری فکر و خیال گاییدن عمه خوابو از سرم ربوده بود تا این که در حالت نیمه چرت دیدم که نگین جون شونه هامو تکون میده .-چیه عمه جون . باز کجا خراب شده .. دیدم زیر نافشو دست می زنه . -نگین جون بیا بریم دکتر شاید یه آنتی بیوتیکی کپسولی چیزی بهت بده خوب شی .. -ولی من هنوز دستمزد جراح خودمو ندادم -برادرزاده ات معلوم نیست چه جراحی بوده که بعد از عمل درد رو واسه عمه اش گذاشته -من بمیرم واسه برادرزاده ام بیچاره دماغ سوخته شد ولی جبران می کنم .  این جمله جبران می کنم عمه جون بد جوری منو به فکر فرو برد . یعنی عمه واقعا میخواد جبران کنه ؟/؟  نگین : حالا به نظرت چیکار کنم که دردم خوب شه ..-یه راه حل دارم ولی می دونم قبول نمی کنی . کپسول آنتی بیوتیک اثرش کمتر و تدریجیه ولی آمپول اثرش فوری و قویه و اون مایع داخل سرنگ سریع عمل می کنه .. تو کدومو ترجیح میدی -من می خوام دردم زود خوب شه .  -پس عمه جون تردید رو بذار کنار . -ولی ..ولی ! -ولی رو بذار کنار ولی رو بچسب .. کیرم دوباره بد جوری طمع کوس و کون نگین رو کرده بود . شورتمو کشیدم پایین . این بار دیگه چیزی نگفت .  -نگین جون من الان دارم به عنوان درمانی کار می کنم . فکر نکن نظر بد دارم . من دستمو گذاشتم تو کوست چون راه دیگه ای نبود .  دیدی که موفق شدم وگرنه کار به بیمارستان و جراحی و هزینه کشیده می شد و به آبروریزیش نمی ارزید -هرکاری میخوای بکنی بکن دیگه از درد مردم .  دستمو گذاشتم رو کوس عمه باهاش ور رفتم .  یه خورده که خیس شد کیرمو گذاشتم روسرکوسش . این اولین کوسی بود که می خواستم بکنم . کون دختر همسایه رو گاییده بودم ولی کوس . وای چقدر گشاد بود به هر حال زایمان از راه کوس و تازه هم دستمو کرده بودم داخل و یه عمری هم کیر شوهر عمه رو خوردن کوسشو این جوری کرده بود ولی هرچی بود مفت بود و خیلی بهم می چسبید . ادای دکترا رو در می آوردم . -عمه جون من همین جوری کیر رو یعنی سرنگ رو دارم می فرستم داخل هروقت به قسمت درد رسیدیم بگو .  -قربون دستت یعنی کیرت برو جلوتر . وااااااییییییی همین جاست . همین جا نگرش دار . .. وای چقدر داغ شده بودم .. -نگین جون آمپولو دارم تزریق می کنم . مایع سرنگ الان داره می ریزه تو کوست .  داغ می کنه اون داخلتو یک شفای عاجل نصیبت می کنه ..آخخخخخخ اووووووففففف نهههههه داره میاد داره می ریزه . -ولی جون من دارم آمپول می خورم تو چرا هیجان زده ای . دلم می خواست سرعت کیرمو زیاد کنم ولی درد عمه نمیذاشت . چه حالی کردم . چه کیفی داشت . پس از ساعتها ریاضت کشیدن به آرزوم رسیدم . کیرم تو کوس عمه شل شده بود ولی بیرون نمی کشیدمش . -چطوری نگین .-حس می کنم داغ شدم -فکر نمی کنی زیاد تزریق کردی ؟/؟ -اندازه استانداردش همین بود . من کیرسرنگو همون داخل نگه می دارم تا خوب مایع اون داخل جذب دیواره های کوست شه . چند دقیقه ای گذشت . -دکتر ولی یه خورده کیرتو یواش یواش حرکت بده درد کوسمو بچینه . حس می کنم دردم کمتر شده و تو الان دیگه نباید کاری کنی که بدنم سرد شه . آدم ورزش هم که می کنه نباید بذاره بدنش سرد شه . -جووووون عمه جون هرچی تو بگی .. هیجان زده کیرمو تو کوسش حرکت می دادم و لبمو گذاشتم رو سینه هاش . یه آهی کشید و با نگاهی هوس آلوده گفت اینم جزو درمانه ؟/؟ باشه بهت اجازه می دم که این کارو بکنی -عمه جون این مراحل جانبی درمانه . مکمل اونه . -چقدر خوب بلدی درمانم کنی . یه خورده تند تر فکر کنم نیاز به همین آمپول داشتم . اولین باره می بینم که خود سرنگ اثرش قوی تر از آمپول بوده . بززززززن ولی کوسسسسم کوسسسسسم کیرتو می خواد سرنگتو می خواد . تو رو اگه نداشتم چیکار می کردم -عمه دردت خوب شد ؟/؟  -آره خیلی بهتر شدم . الان درد دیگه ای دارم -درد چی -درد بی کیری .. -فعلا که یکی تو کوسته . قبولش نداری ؟/؟ -باید خوب دردمو تسکین بدی و حال بدی که من مطمئن شم همه جوره درمان شدم .. وای نگین دیگه اومده بود تو خط . فهمیده بود که موز و خیار دردی رو دوا نمی کنه . این کیر گوشتیه که دوای دردشه .. زورم چند برابر شده بود . پاهای عمه جونو انداختم رو شونه هام . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و دیگه به درد و جراحی و این چیزا کاری نداشتم . اونم همه اینا رو فراموش کرده بود . فقط داشتیم به هم حال می دادیم .  -جاااااان چقدر دارم با ولی جونم حال می کنم . فقط به هیشکی نگو عمه تو گاییدی . زشته . چون فرهنگ جامعه ما قبول نداره میگن زشته -حالا نگین جون به نظر تو زشته ؟/؟ -نه خیلی قشنگه خیلی با احساس و زیبا و لطیف و هیجانیه . چقدر آرومم می کنه . تنم یه جوری میشه . همه جام از هوس داره می لرزه ..ولی ولی جون چرا نگفتی از چند ساعت پیش مشغول شیم چقدر وقت تلف کردیم . عمه تازه گرم افتاده بود . منم گرم تر و با نیروی جوونی خودم افتاده بودم به جونش حالا نکن کی بکن . -وااااییییی کوسسسسم بززززن دردش شیرینه باحاله . نمی دونستم این قدر مزه داره یه کیر تازه خوردن .. پاهای سنگینش رو شونه هام قرار داشت یه خورده خودشو بالا کشید و لبامو قفل کرد . ولم نمی کرد . کمرش درد گرفته بود .. مجبور شدیم از هم جدا شیم . تا برم بیفتم روش و به گاییدنش ادامه بدم اون پیشدستی کرد و کیرمو گذاشت تو دهنش . با یه آهنگ تو دهنی هوس انگیز و حرکات حشر آمیز که حشر خودشم نشون می داد کیرمو مثل یه بستنی قیفی لیس می زد و مثل یک شکلات دسته دار می مکید .  -نگین جون خوشم میاد . آهههه .. تمام کیرم تو دهنش قرار داشت و کف دستش دور بیضه هام . عمه حرفه ای و کار کشته من خوب داشت بهم حال می داد . کیرمو که از دهنش در آورد تا به یه کار دیگه برسیم گفت : ولی تو چه طور می خوای منو ارضام کنی کار سختیه به این آسونیها نیست . حالا من افتادم رو کوسش . با دهنم تا اون چوچوله و کوسشو میک بزنم .. هرچی این چاک دهنمو باز می کردم نمی تونستم کوسشو یه سره بذارم تو دهنم . معلوم نبود عمه با این کوس چیکار کرده .  یه تیکه از چوچوله و گوشت کناری لبه کوسشو گذاشتم تو دهنم و میک زدنو شروع کردم . همون دیگه کافی بود . رفت تو حس گاهی جیغ می کشید . گاهی به بالش چنگ مینداخت و گاهی هم از بس موهای سرمو می کشید پدرمو دیگه در آورده بود . صورتش سرخ و تنش خیس عرق شده بود . نفس نفس می زد و کیف و حال و لذتو در تمام وجود و تنش می دیدم . واسه همین حرکتو عوض نکردم . می دونستم که اون از این جور میک زده شدن کوسش نهایت لذتو می بره . خودمم منتظر بودم تا اون جوری که میگه به ارگاسم برسه و دوباره فرو کنم تو یکی از این سوراخاش . از دو سه تا از انگشتام هم کمک گرفتم . دو تا انگشت تو کوس و یکی تو سوراخ کون . یه دست رو سینه و گاهی رو کوس تا بالاش بدم و بهتر میکش بزنم ... از چپ و راست اونو هدف آتشبار لذت قرار داده بودم .  دیگه حتی اگه هم می خواست نمی تونست از دست ار گاسم و ارضا شدنش فرار کنه . -واییییی واییییی کوسسسسم داره می ریزه .. آبم داره میاد . ولم نکن . حرکتتو عوض نکن .. .. موهای سرمو از ریشه داشت در می آورد . پوست کله ام می سوخت .  بالاخره موهامو ول کرد و مثل غش کرده ها ولو شد . -ولی جون دست و دهنت درد نکنه .  چند سال بود این جوری نشده بودم .  -نگین جونم هر وقت می خوای اینجوری شی خبرم کن . دوست نداشتم تعطیلش کنه . -خوابت گرفته ؟/؟ -شوخی نکن ولی من تازه بیدار شدم . خواب از سرم پریده .. چیزی می خوای؟/؟  بگو -عمه من کون می خوام .  پاشد قمبل کرد و گفت دکتر ولی من! بفرما کون ناقابل قمبل در خدمت بهترین برادر زاده و جراح دنیا .  بفرست کیرتو اون داخل تا دلت می خواد عشق و حال کن . نوک کیرم مثل موشک حرکت کرد و روبروی سوراخ کون عمه خانوم قرار گرفت . حیف بود حال نکرده و مزه نگرفته بکنم تو کونش . زبونمو رو چاک کونش کشیده . پاهاشو از وسط باز کرده و سوراخ کوچولوی کونش که احتمالا اون طرفش باید گشاد بوده باشه افتاد تو دید . با نوک زبونم مزه مزه می گرفتم . -اوخ ولی جون ..  چقدر باحال داری حال میدی .. کیف می کنم نوک زبونت کونمو قلش میده .. انگشت شستمو هم فرو کردم تو کوسش و مثل کیر اونو میذاشتم داخل و درش می آوردم . -جوووووون .. ولی جوووووون ! من دارم زیادی حال می کنم . دوروز دیگه شوهر عمه ات که بر گرده  چیکار کنم ؟/؟ -عمه جون حالا رو حال کن . کیف کن . تو که دوست دخترم نیستی که نتونم بهت سر بزنم . هر وقت خونه خالی شد زنگ بزن درجا میام . واسه حال کردن با تو هم که شده شاید زیاد نرم سر کار . -قربونت بشه عمه .  کیرمو مالوندم به سوراخ کونش . یه خورده با همون چین سوراخ کون بازی کردم . نه نیازی به کرم مالی نداشت . سوراخ با تجربه ای بود که حالا قسمت من شده بود .  جان رفت تو کونش و همین جوری به پیشروی خودش ادامه می داد . عجب سوراخی . عجب قمبلی . عمه جون حتی یک آخ درد هم نگفت ولی آه هوسش منو کشته بود . دوطرف بر جستگی کونشو داشته کیرمو فرو می کردم تو سوراخش و می کشیدم بیرون . جان عجب حالی و عجب حلقه سوراخ کونی . دیگه از این بهتر نمی شد .. نگین خوشگله خوش بدن من با دستاش سینه هاشو می مالوند و منم با کیرم بهش صفا می دادم -ولی ! عزیزم چقدر به کونم کیف میدی .  هر بار که کیرتو فرو می کنی تا آخرای سوراخ کونم حس می کنم که نور چشام زیاد شده .  -نگین جون اگه یه مدتی بکنم اون وقت دیگه لازم نیست با عینک کتاب بخونی . دستمو از رو کون نگین بر داشته و دو طرف بالای رونشو یه مالش دورانی می دادم و همزمان با گاییدنش و صدای ناله هاش دیگه نتونستم جلو ریزش آبمو بگیرم . -آخخخخخخ نههههههه بزن بزززززن بازم کونمو بکن زوده ولی چقدر زود آبت اومد . تازه داشتم حال می کردم . -می گامت عمه جون تا هر وقت که تو بخوای . بازم گاییدمش . دوباره رفتم سراغ کوسش . این بار خودش اومد رو کیرم نشست و دلی از عزا در آورد و یک شکم سیر خودشو به گاییدن داد . دوتایی مون حس کردیم که یه خورده خسته شدیم . همدیگه رو بغل زدیم .. چش تو چش من به تابوهای شکسته فکر می کردیم . -بیمار ما چطوره -به لطف برادرزاده اش شفا گرفته -ولی باید طول درمان داشته باشی -اون که حتما . حالا نظر پزشک معالج ما چیه .. -نظرم اینه که این آمپول هر 8 ساعت یا 6  ساعت درمیون باید تزریق بشه تا درمان کامل انجام شده باشه .. تو بغل هم چشامونو بستیم تا پس از بیداری یه بار دیگه  خودمو عمه جونمو با تزریق یه آمپول گوشتی شاد شاد کنم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

13 نظرات:

ایرانی گفت...

اینم یه داستانی بود که تقریبا 20 روز پیش یکی از دوستان که دقیقا خاطرم نیست کی بود در رابطه سکس با عمه می خواست ..درهر حال از اونجایی که نویسنده سایت یک نفر بوده و رسیدگی به درخواستها زمان می بره مخصوصا در مورد داستانهای دنباله دار واقعا شرمنده ام که با تاخیر انجام میشه . نوشتن سی چهل داستان در بعد از ظهر ها و قسمتی از شب های هفته و کنترل و ادیت آنها با توجه به شرایط زندگی و محیطی و فرعی بودن کار اونم در شرایطی که حتی خوندن داستان برای خیلی ها کار ساده ای نیست , کارساده ای نیست (فاعل دوعبارت مشابه فرق می کنه )..مخصوصا سی چهل بار حس گرفتن و توجه به سلیقه های مختلف و حتی سلیقه خود نویسنده . با توجه به همه اینا باز هم اندیشه اصلی من شما خوانندگان گل و نازنین هستید ..دوستیهایی که پا بر جا می ماند و پیوند دلهای پر محبتی که حاصل اندیشه هایی پاک است و این داستانهای سکسی جز سراب و سرگرمی بیش نیست هرچند که در این سراب گاه می توان آبی یافت و به نکته ای پی برد درلا به لای این داستانها می توان به زیر مجموعه ای از دیگر داستانها رسید . مثلا در داستان فقط یک مرد می توان داستان سکس با خاله ..عمه و خواهر و بعدا زن دایی و زن عمو را یافت ..ضربدری نمیشه چون فقط کوروش می تونه . درداستان زن نامرئی تا به حال سکس با خواهر و زن خواهر و دختر داشته ایم . میشه بعدا ضربدری هم گنجوند .. منتها باید پیگیر داستانها بود . مثلا مادر فداکار انواع و اقسام سکس درش هست . با این حساب نصف بیشتر داستانهای سایت همون فامیلیه ..چند تاش که اصلا با اسم مادر شروع میشه . رضا بمب عزیز داستان سکس با مادر یک قسمتی خواست . با این که کلی سکس با مادر نوشتم و همین حالا هم درجریان داریم ولی بازم به نوبت به درخواست ها اهمیت میدم و نوبت بعدی مال اونه . هرچند یک ماه پیش درخواست کرد و رفت که رفت ولی دلیل نمیشه که من فراموش کنم مگر این که سهوا یادم بره و در مورد داستانهای دنباله دار که واقعا شرایط سخت تر از اینه و حتی خودم کلی سوژه جدید و متنوع و مد روز تو ذهنم دارم که سعی می کنم کمتر ازشون استفاده کنم که یه موقع دوستان فکر نکنن به درخواستهاشون بی توجه بودم هرچند گاهی وقتا مجبور میشم واسه خودم پارتی بازی کنم چون حس می کنم اون داستان ممکنه جالب در بیاد ومسئله دیگه این که دوست دارم داستانها همه جدید باشن . یه داستانی که ده بار در چند جا منتشر شده خواننده می تونه بره همونو از جای قبلی بخونه چه لزومی داره تکراری منتشر شه . حالا اگه یه متن اخلاقی و مناجات و پند خالص باشه فرق می کنه درهر حال همه شما برام عزیزید . شاد و تندرست و سربلند باشید ..ایرانی

ایرانی گفت...

ولی رو بذار کنار ولی رو بچسب ...در این عبارت ولی اول به معنای اما و تردیده و ولی دوم اسم خاص قهرمان داستانه ..البته همه شما استادید ولی در اثر سریع خوندن گاهی اشتباه پیش میاد . من حتی بعضی وقتا که دارم باز نگری می کنم خودم رو بعضی از کلماتم زوم می کنم وفکر می کنم منظورم چی بوده ؟/؟ شب همگی خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

این شب جمعه ای هم اینترنت باهام لج کرده . نظر قبلی منو شاید خورده باشه . شایدم نخورده باشه . باید فکر کنم چی نوشتم . یه بنده خدایی نیست که به من بگه واسه چی این همه میری سایت لوتی سرک می کشی که ببینی با داستانهات چه کرده اند . در صقحه 93 داستانهای سکس با محارم یکی از خوانندگان لوتی پیام داده بود که آقای کینگ صفر 5 تو همون امیر سکسی هستس که داستانهاتو اینجا منتشر می کنی خوشحالم روت کم شده . این حرف پدرام خان منو به یاد شاه سلطان حسین صفوی و کسری آوریل انداخت . از خنده روده بر شده بودم . اولا که امیر خان و کینگ صفر 5 دو نفرند در ثانی هرکی اهل منطق و درایت باشه می فهمه که روی کی کم شده . ثالثا حتما داستانهای امیر سکسی یه قابلیتی داشته که اونجا منتشر شده . از طرفی این آقا یا آقایون بیان ببینند داستانهای این سایت مدت مدیدیست که همه نوبری و تازه و از تنور در اومده بوده و این حالت در هیچ سایتی نیست .نصف بیشتر داستانهای سایتها همه با هم مشترکه و اونم همه داستانهای چند بار مصرف . حداقل ما می تونیم به خودمون ببالیم که زحمت کشیدیم و نوشتیمشون . در هر حال این که مثل عزاداری عاشورا نیست که محلات با هم سر این مسئله که عزا داری کدوم محله با شکوه تر بوده بجنگند . من و امیر این افتخا ررو داریم که صدر در صد کارهایمان تازه و جدیده . حتی سایتهای دیگه از تعجب دارن شاخ در میارن و خواننده هاشون از ناباوری نمی دونن چی بگن . آقای کینگ صفر 5 دوست داشتنی و منطقی هنوز 15 درصد داستانهامو نذاشته . اگه صد درصدشو بذاره چی میشه و شما از تعجب چیکار می کنین . این چی رو ثابت می کنه . خوب فکر کنین قدرت کی رو ثابت می کنه . ماکه نگفتیم بذارین . بذارن و به منبع اشاره کنن دستشون درد نکنه . اگه نذارن و منتشر نکنن خیالمون نیست چون سودجویی نداشته و به خوانندگان خودمون می نازیم . اگه منتشرکنن و به منبع اشاره نکنن بااونا مبارزه می کنم . پس در هر سه حالت برد با منه . حالت برد برد برد دارم و داریم . من حتی به خودم این اجازه رو نمیدم که برای بحث و مناظره وشکست دادن خلافکاران لوتی عضو انجمن اونا بشم . پدرام خان دیگه از این قضاوت ها نکن و اگه کسی این نظر منو اینجا خونده و در اونجا گرین کارت داره پیام منو به گوش این خواننده احساساتی برسونه که روشن شه .پدر آدم درمیاد درمدت کوتاه این همه داستان بنویسه و همه اینها به خاطر عشق به شما و نویسندگی بوده نه چیز دیگه ای . حتی فرهاد کوه کن حاضره چند تا کوه دیگه بکنه و این قدر ننویسه . حالا قضاوتش به عهده شما .الان هم با اجازه شما دارم میرم قسمت 77 داستان فقط یک مرد رو بنویسم رفتن به سایت لوتی منو از یه تیکه یا یه بخش داستان نویسی انداخت .موفق و موید باشید . انگار این پیام طولانی تر شد ..ایرانی

ایرانی گفت...

در این داستان چهار باره سلام . در پیام اول یه اشتباه داشتم که یه موقع بهم نخندین .به جای خواهر زن نوشتم زن خواهر ..ببخشید ..ایرانی

ایرانی گفت...

امیر خان عزیز و گرامی مدیریت محترم وبلاگ امیر ! از این که جای تنظیم داستان بر مبنای زمان انتشار و حروف را عوض کردی ممنونم . امیدوارم دوستان و خوانندگان نازنین راضی شده باشند . چیزی کم یا زیاد نشد . فقط یک جا به جایی صورت گرفت و خودمن که این رنگ و تصویر شاد و زنده و ترکیبی که هردو حالت تنظیم داستان را داشته باشد خیلی می پسندم . چند هفته اخیر هم همین ویژگی را داشت ولی تنظیم داستان طبق زمان انتشار در انتهای صفحه بود و بسیاری از دوستان متوجه آن نبودند . امیرجان دستت درد نکنه .آخر هفته همگی خوش ..ایرانی

میثم گفت...

سلام ایرانی جان..قبلا با مرام تر بودی داداش...والا من یه داستان درخواستی میخواستم...دو هفته پیش بهت گفتم.همون که یه چیز تو مایه های داستان لیلا زن جنده ی من بود.بعد از دو هفته انتظار داشتم بیام داستانو بخونم....اما چیزی ندیدم.به هر حال بازم خسته نباشید بهت میگم.میثم

ایرانی گفت...

پدرام خان سایت لوتی ! اینو در پیام قبلی ام یادم رفت بگم تویی که این قدر بلدی خوب لالایی بخونی و خودتم خوابت نمی گیره چرا یکی از این لالایی ها برای بقیه کپی کننده هایی که داستانهای منو بدون اشاره به نام ایرانی و امیر میذارن تو سایت لوتی ..نمی خونی ؟/؟ چرا به اونا اعتراض نمی کنی ؟/؟ ببینم خود داستان وقتی که اسم امیر و ایرانی نباشه قشنگه ؟/؟ یا که تشخیصش برات مشکله . به اندازه همون داستانهایی که کینگ صفر پنج عزیز ازم منتشر کرده داستانهایی هم از من هست که اشاره به وبلاگ و نام نویسنده نشده .. پس اول سعی کن قدرت تشخیص خودتو بالا ببری بعد اعتراض بکنی . امیر سکسی یا امیر گل فقط یک نفره .دیگه نمیشه که چهارده پونزده تا کاربر کپی کن سایت لوتی همه امیر باشن . برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه که من فکر می کنم اصلا تو خودت باید همون کسری آوریل خودمون باشی . اگه سلیقه ات می گیره این طرفا تشریف بیار تا فرق بین لوتی و نالوتی رو بفهمی . جمعه ات خوش ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی عالی نوشتی عزیز.فردین

ایرانی گفت...

سلام میثم داداش گل خسته نباشی ! اولا من هنوز وقت نکردم این داستان لیلا رو بخونم در ثانی با مرام بودن در اینه که من همه شما عزیزان را دوست داشته باشم با مرام بودن در انجام بی عدالتی نیست . من نمی دونم چرا این نظرات و تو ضیحات منو که شاید بیش از بیست بار در این مورد نوشته ام کمتر کسی مطالعه می کنه و باز همون سوالات و تصورات قبلی تداعی میشه . همان گونه که بار ها گفته ام در رابطه با در خواست دوستان باید چند مورد زا در نظر داشته باشم 1-فرصت 2- رعایت نوبت ..یعنی اولا من در حال حاضر به غیر از این داستانها نمی تونم داستان دیگه ای اضافه کنم حتی چند داستان تو ذهنمه که می دونم خیلی عالی میشه از جمله من دو تا دارم و هوس اینترنتی که این دومی شاید یه پنجاه درصد در مایه همونی باشه که تو می خوای ولی خیلی جالب تر و تازه تر و هیجان انگیز تر و فوق العاده دلم میخواد که شروع کنم ولی یک نفرم و جای کدوم داستان تازه شروع کنم و از طرفی خودم میخوام تقاضای خودمو شروع کنم فکر می کنم بی احترامی به اونایی باشه که در نوبتند . الان من داستان خانوما ساکت و نقاب انتقام را پس از 6 ماه درخواست شروع کردم . ولی داداش عباس اعتراضی نداشت . داستان اتوبوس سکسی رو فردین داداش 2 ماهه ازم خواسته و گذاشتم که به جای مادر فداکار شروع کنم ولی مادر فداکار تا اول مهرماه تموم نمیشه اما فردین اعتراضی نکرد وهمچنین خیلی از دوستان دیگه . پس میثم جان به منم حق بده . داستان هوس اینترنتی می دونم قشنگ درمیاد و چند داستان دیگه ولی باید به فکر کیفیت همین هایی هم که در جریان هستند باشم . درخصوص درخواست دوستان من داستانهای جدید می نویسم و کاری به دیگر سایتها و داستانها ندارم و اصولا با کار تقلیدی مخالفم شاید شانسی شبیه در بیاد ولی این که از اول بخوام یه داستانی بنویسم که شبیه فلان داستان در فلان سایت باشه ته دلم واقعا راضی نیستم ولی بازم به احترام دوستان میذارمش تونوبت . و قبل از درخواست تو داستانهای اتوبوس سکسی ..داستان عکاس و فیلمبردار و عروس و داستان پادشاهی که با فامیلاش رابطه داره همه جزو دنباله دار های در نوبتند که به نظر من اگه در خواستهای خودمم تو نوبت قرار بدم شاید یک سال دیگه هم نشه اونا رو شروع کرد . در هر حال بازم اگه پیشنهاد و راهکاری هست من یکی در خدمتم . پس از من گله مند نباش . چون واسه همین چند تا داستان نوشتن هم کلی با دور و بری هام بحث دارم و همش بهشون میگم دارم شو و ترانه ضبط می کنم ولی دور و بری هام مشکوک به این هستند که من از اینترنت دارم فیلم سکسی نگاه می کنم و به روم نمیارن . در هر حال با این دردسر ها داستان می نویسم.. درمورد داستانهای تک قسمتی سریع تر تونستم عمل کنم و چند هفته هست که هفته ای 2 تا داستان درخواست دوستان رو به نوبت منتشر می کنم . میثم جان من دوستت دارم بهت احترام میذارم ولی اولا باید فرصتها رو در نظر داشته باشم و ثانیا به قیمت دوست داشتن یک نفر نباید دوستی خیلی ها رو از دست بدم که اونا فکر کنن من نسبت به اونا بی احترامی یا بی عدالتی کرده ام . حالا اگه گاهی سهوا از دستم در میره نوبت ها رو قاطی می کنم اون پیش میاد ولی من باید همه رو در نظر داشته باشم و رعایت عدالت و در نظر داشتن همه یعنی معنای واقعی با مرام بودن ..پاینده باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم داداش فردین گل ومهربان ! خسته نباشی ..ایرانی

دلفین گفت...

داداشی داستان عالی بود مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین خوب و گلم . برقرار باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

متشکرم داداش دلفین گل و خوبم .برقرار باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر