ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 13

تا اون لحظه یکی از دوستا و همکارای  مرد بتول رو هم دیده بودیم .. رفتیم تو یه خونه دیگه .. بازم یه مرد دیگه .. بتول و اون مرد با هم می گفتند و می خندیدند .. -شقایق اگه بدونی من و این جاسم چه خاطراتی که با هم نداشتیم . من کوس ناب این منطقه بودم و جاسم هم مدتی منشی من بود وواسم ژتون می داد . دیگه هر وقت فرصتی پیش میومد کیر خودشو میذاشت تو کوس من . الان نبین وضعش این جوریه . واسه خودش برو بیایی داشت شخصیتی داشت یلی بود .. ای روز گار نامرد -ولی بتول تو رفتی و راحت شدی حالا دیگه مامان خونگی شدی و کار و بارت خوبه دیگه -ای جاسم جان . یه نون و پنیری گیرمون میاد که بخوریم . جاسم بتول رو گوشه ای کشید یه چیزایی گفت که من متوجه نشدم .. بتول هم گفت بد فکری نیست -شقایق جون الان زوده بریم خونه .. اگه موافق باشی یه یه ساعتی رو کار بکنی و یه چیزی در بیاریم بریم خونه بد نیست .. -الان چیکار کنیم اونم اینجا -هیچی می شینیم زمین شخم می زنیم .. ببین عزیز الان تو رو رو هوا میگان .. نرخ میذاریم واست سیصد تومن من و تو و جاسم نفری صد تومن می گیریم . چطوره .. -بتول خانوم ما اومدیم یه دوری بزنیم بریم خونه من طاقتشو ندارم . مسلمونی گفتن یهودی گفتن .. -خوبه خوبه یهودم دین خداست .. این قدر کفر نگو دختر . می خواستم بهش بگم که تو از سگ یهود هم بدتری که پشیمون شدم .. هیچی ... راهی نداشتم جز این که تسلیم بشم . تازه جاسم گفت که صداشو در نیاریم که اگه بقیه بفهمن ناراحت میشن -جاسم به بقیه چه مر بوطه غلط می کنن . به کوس ننه شون می خندن که ناراحت شن . این حرفا چیه .. -بتول جان خیلی وقته نیستی و از این جریانات خبر نداری الان همه چیز واسه خودش تشکیلاتی داره و همه چیز داره سندیکایی میشه .. ما قبلا هم یه تشکیلات و قوانین مخصوص خودمون رو داشتیم .. -آره عزیز گاهی می دیدی از چراغ قرمز رد می شدیم کسی خیالش نبود .. حالا همه کشیک وایستادن ببینن کی دست از پا خطا می کنیم . همه شون حق حساب می خوان -من که یک قرون از پول خودمو به این باج بگیرا نمیدم که کوفت کنن . رفتم گوشه در وایستادم و جاسم راه میرفت و می گفت تیکه ناب و اصل .. تازه پلمب باز شده و تنگ تنگه فقط سیصد تومن .. در ظرف یک دقیقه چهار تا مشتری جمع شد .. -آقا جاسم بسه دیگه مگه میخوای منو پیش خودت استخدام کنی -دختر نمیدونی چهار صد تومن چقدر پوله .. اگه بتول رضایت بده تو رو برا خودم می گیرم -اگه از کیسه خلیفه ببخشه همین کارو هم می کنه . باید خودمو آماده می کردم . بتول اومد یه چیزایی رو به من گوشزد کنه .. -ببین دختر اونجوری بهش نمی چسبی که فکر کنی داری با نامزدت حال می کنی . همین یه ساعته . از نیمتنه هم لخت نمیشی . همون لاپاتو لخت کنی بسه . بدنتو خراب نکن . کون هم سعی نکن بدی .این فقط پول کوسته . اگرم خواستی کون بدی اضافه پول بگیری وجدان داشته باش باهامون تقسیم کن .. از خودت هم صداهای الکی در بیار هی اوف اوف کن . کمرشونو محکم بگیر تا زود تر آبشون بیاد .. ببینم قرص میخوری دیگه .. -آره می خورم -خوب شد من بهشون گفتم بدون کاندومه -ولی بتول خانوم اگه من مریض شم چی -نمیشی . اینایی که دارن سیصد تومن میدن نشون میده که از اون جوونای تمیز و باحال وبالای شهری ان  . ببین لفتش نمیدی .. پنج دقیقه حداکثرش ده دقیقه . بیشتر از این نمی صرفه .  اگه من می خواستم واسه هر سکس یه ساعت لفتش بدم الان دیگه عاقبت به خیر نبودم . اگرم حس کردم زبون نداری و خجالت می کشی طرف رو ردش کنی پنج دقیقه که شد در می زنم و زود باش زود باش می کنم تا بتونی به بقیه هم سر ویس بدی .. -چقدر اون فضا بوی گند و لجن و تعفن می داد .. تشکهایی که شاید ماهها و بلکه سالها بود شسته نشده . بوی خون ناشی از نوار بهداشتی ها و یا آب کیر هایی که رو تشک و زمین و گوشه کنار ریخته شده بود . بوی تریاک . بوی سیگار حالم داشت به هم می خورد .. آخ که چقدر من بد بخت بودم . صد رحمت به جنده خونه بتول . اون خرابه در مقابل اینجا یه بهشت بود . جوون اولی خوش تیپ و همچین تر گل ورگل بود . بتول این سفارشو به منم کرده بود که اگه امکان داره نذارم طرف من هم از شکم لخت شه تا زود تر قال قضیه کنده شه و از شرش خلاص شیم و بهداشت هم بیشتر رعایت شه ولی تا بیام بجنبن طرف خودشو لخت کرده بود . افتاد رو من و طوری باهام حال می کرد که انگاری میخواد دوست دختر خودشو بکنه .. -بذار تو کوسسسسم اوفففففف کوسسسسم کیرتو میخواد زودباش بکن . مگه نمی بینی واسه کیرت دارم له له می زنم . طرف که حس کرد من عطش دارم فوری کیرشو فرو کرد تو کوسم . یه خورده هم خوشمم میومد . هر چه بود من یه جنده ای بودم که هنوز در ابتدای راه بودم و هنوز حال و هوای دختر بودن و شور و اشتیاق و هوس خالص داشتن تا حدودی در سرم بود . اونو محکم نگه داشتم و اونم نتونست تاب بیاره و تا می تونست تو کوسم خالی کرد . باید عادت می کردم که نباید از این سکسها لذت ببرم . چون یواش یواش باید به عنوان حرفه ام جا می افتاد و منم کارمو نباید با مسائل شخصی قاطی می کردم ... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر