ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 20

سر و صداها و زمزمه هایی از گوشه و کنار شنیده می شد که مردا همه می گفتند که اگه سر و صدای حوری موقع ارضا این قدر بلند باشه چطور ما یه روز هزاران بار این صدا رو تحمل کنیم .. من که ارگاسم شده بودم به اون ایگرگ خان گفتم که آبشو بریزه تو کوس من ..  و اونم اطاعت کرد .  به زور جلو خنده امو می گرفتم . آخه اون واسه این که از قافله عقب نمونه به خودش فشار می آورد که مثل من نعره بزنه که مثلا ما هم یه چیزی هستیم -بگیر حوری جون بگیر که آبم داره میا د-بریز ایگرگ جون خیلی کار دارم  -وای .. وای .. وایییی .. اون بالا دو تا از نماینده های کلاغ سیاه که دمشون در اومده بود با هم در حال گفتگو بودند -ببینم این ایگرگ زنشم این جوری میگاد عجب بیرحمانه تو کوس این حوری خانوم فرو می کنه ..  واییییی نیگاه نیگا ریخت آبش داره میریزه .. زد از کوس بیرون .. عجب چیزی شده .. این آق رئیس مجلس که معرف حضور همه هست یه نگاهی به اطراف مینداخت که کسی از این صحنه فیلم نگیره ولی قهوه چی یا همون آبدار باشی که خیلی زرنگ بود و یه جورایی به سوراخ سنبه ها آشنا بود داشت فیلم می گرفت . من اونو خوب می دیدم و با لبخند سر تکون می دادم و تاییدش می کردم . اون دو تا کلاغ سیاه رو هم از بس بلند بلند حرف می زدند صداشونو می شنیدم . یکی از آخوندا پاشد و گفت با اجازه آق رئیس و با اجازه حضار محترم و با اجازه تر حوری جان بهشتی .. معلوم نبود این آخوندک این اصطلاح با اجازه تر را از کجا یاد گرفته .. من که نای بلند شدن نداشتم همون دراز کش ولی طاقباز واسه اون ملا دست تکون داده و گفتم بفر مایید حاج آقا -ببخشید این آقای ایگرگ خان در مهبل شما آب خالی فرمودند . زنای مجلس از خنده داشتند ریسه می رفتند . آخرش یکی بلند شد و گفت برادر! مهبل اول یا ابتدای کوسو میگن  اگه بگین فرج بهتره .. واسه این که غائله رو ختم کنم گفتم حاج آقا ما این جا صحبتهای پشت پرده ای نداریم شما بی پرده حرفاتونو بزنین .  اصلا بگین کوس . کوس کوس .. مگه غیر اینه شما تو رختخواب پیش خانوماتون از این اصطلاحات به کار می برین ؟/؟ یارو همچین جا رفته بود و خیس عرق شده بود که سوالش یادش رفت -حاج آقا پرسشتون چی بود ؟/؟ -آها می خواستم ببینم اگه شما بار دار شوید این بچه ای که دنیا میاد تکلیفش چیه . در این دنیا می مونه یا میره به اون دنیا . بهشتی میشه  یا مربوط به این دنیا میشه و یا اهل سلامت که یه مدتی رو اون وسط گیر می کنه احتمالا میره بهشت . -ببخشید حاج آقا این آخرین اخطاره که من به شما می کنم . اگه دفعه دیگه از این سوتی ها دادید فورا حکم صادر می کنم که خلع لباس و خلع کلاه یعنی عمامه بشین .. شما کدوم حوزه علمیه درس خوندین ؟/؟ آخه جان من حوری که بار دار نمیشه . وگرنه  از بس بهشت کم می آوردیم دیگه بچه هامونو باید می فرستادیم روی زمین . صدای احسنتما احسنتمای حاضرین که یه سری هم  می گفتند احسنتم از گوشه و کنار به گوش می رسید و سر تم و تما دعوا داشتند . رفتم طرف خانوم ایکس . نیمه لختش کردم و دستمو کشیدم رو کوسش . یه ناله ای کرد و ولش کردم .. بغل دستیش به من گفت حوری جان از این تبرک ها به من نمی دهی ؟/؟ به اونم یه تبرکی رسوندم . اون خانوم ایکسه به من گفت حوری خانوم این چند تا قلمانی که قراره بفرستی بیان سر وقت ما و با ما همبستری کنند بهتر نیست یک سره همه رو حوری بفرستی که هم به آقایون حال بدن و هم به این خانوما ؟/؟ -اتفاقا بد فکری نیست . ظاهرا شما از این لزبینی خوشتان آمده .. درهر حال از این که داشتم سر به سرشون میذاشتم کلی کیف می کردم . خودمو غیب کردم و رفتم کنار آبدار چی و مرئی شدم .. -ببین برادر تو تا می تونی از این صحنه ها فیلم بگیر تا ده دقیقه دیگه شاهد یه صحنه های مهیج و بی نظیری خواهی بود . یک آمیزش عمومی در این مکان مقدس خواهیم داشت . نونت تو روغنه اگه از این صحنه فیلم بگیری فقط حواست باشه که کشت و کشتار نشه . بعد اگر هم وقت کردی می تونی پس از مدتی فیلمبرداری خودتم وارد عمل شی .. واقعا همه شونو کوس گیر آورده بودم . .. آبدار باشی خیلی خوش تیپ و سرخ و سفید رو بود . بهش گفتم شلوارشو بکشه پایین .. یه کاردرست وکار درشت بود .. -اگه حرفامو گوش کنی یه پاداش خوبی هم پیش من محل داری به تو هم افتخار میدم .  مثل خر کیف می کرد .انگار که سند یه قسمت از بهشتو به اسمش صادر کرده باشند . وقتی که دوباره رفتم وسط مجلس و حضار منو دیدند فکر کردند که من رفتم ماوراءالبیعه و بر گشتم .. -حضار عزیز ای بهشتیان گرامی . به پاس خدمات ارزنده و مردم دوستیهای شما و مبارزات  جهانخوارانه ای که بر علیه امریکا و اسرائیل اشغالگر می فرمایید مقرر گردیده بود که به تعداد  شما برایتان حورو قلمان صادر گردد . منتها این برادران و خواهران به خاطر مشغله های کاری فعلا پوزش طلبیدند ولی این دستور اکید را صادر فرمودند که همگی همانند روز الست و نخست آفرینش بر هنه گردید و با هم معاشقه نمایید . . زنا از خوشحالی کیف می کردند . چون تعداد مردا هشت ده برابر اونا بود . مردا می گفتند بابا این چه وضعشه .. یکی از اونا که زنش هم تو مجلس بود گفت بابا زنم بره با هشت نفر باشه من با یه نفر .. -برادر تو هم به نوبت می توانی با  هشت زن طرف شوی . خیلی خنگی حاج آقا . حور و قلمان ها به شما وکالت داده اند . شما را مفتخر  کرده اند خر مفت که نکرده اند . زنا و مردا همه لخت لخت شدند و آتیشی تر از همه آق رئیس کف کرده مجلس بود که از اون بالا کله معلق شد ودر یه حالت بیهوشی قرار گرفت و منم خب مثل یه پزشک انسان دوست که واسه جون بیمار ارزش قائله رفتم کوسمو کشیدم سرش و وقتی که حالش جااومد صحنه رو ترک کردم و رفتم همون جایی که آبدار باشی داشت از این صحنه ها فیلم می گرفت . وای چه بلبشویی شده بود . هشت ده تا مرد افتاده بودند رو یه زن .. اصلا موقع فیلم برداری اون زنه معلوم نبود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی .

2 نظرات:

دلفین گفت...

ایولا دادش گلم

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین خوبم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر