ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرد۱۳۹۱۵,

هرکی به هرکی 59

آرمیلا خودشو انداخت رو من و کیرم -خواهرم خوشگلم تو دیگه امروز سنگ تموم گذاشتی . این قدر خودتو هلاک نکن . -دا داش تا وقتی که تو رو دارم نمی میرم . پس تو چیکاره ای . من که از تو زندگی می گیرم و عشق . به نظرم بی ربط هم نمی گفت . تمام اون ضربه هایی که بهش وارد آورده بودم و قبل از این سکس زده بودمش هیچ اثر باز دارنده ای روش نداشت . فقط چند تا لک گوشه و کنارای بدنش دیده می شد که وقتی  به لبام نزدیک می شد اونا رو غرق بوسه می کردم . کیرمن تو کوس آرمیلا واسه خودش یه دنیایی داشت . این کوه ترس حالا واسم شده بود آسمان خوشبختی و آرامش . کونشو در حالی که رو کیرم حرکت می داد و بدنشو با اون تنظیم می کرد دست از حرف زدن و ابراز احساسات بر نمی داشت . -داداش هر چی بگم بازم کم گفتم . من باید هر چی کم کاری تو این سالها داشتمو جبران کنم . سرشو به صورتم چسبوندم لبمو گذاشتم رو صورتش و به گوشش نزدیک کردم . با هر بوسه ای که بهش می دادم چند کلمه تو گوشش نجوا می کردم . -چقدر منتظر این دقیقه ها بودم آرمیلا . تو چطور در اشتیاق من می سوختی ولی میذاشتی که من مشتاق در هوس تو بسوزم . -نمی دونم . دیوونه بودم . تو رو واسه خودم می خواستم . -ولی خودت .. دستشو گذاشت رو لبام و گفت هیسسسس دیگه این جوری حرف نزن دلم میشکنه بیشتر خجالت می کشم . همونجا انگشتاشو که رو لبم بود گذاشتم تو دهنم و با عشق و هوس میکشون می زدم . موهای سر خواهرمو نوازش می کردم . خودشم دوست داشت بیشتر باهام حال کنه . واسه همین حرکتشو رو کیر من با یه شتاب ثابت انجام می داد . انگشتاشو که خوب لیسیدم بازم رفتم پی زمزمه های عاشقونه . نرمه و زیر گوششو زبون زده و آروم میذاشتمش تو دهنم . -نمی دونی چقدر گناه می کردی که تا حالا این لذت و چشیدنشو ازم دریغ می کردی -داداش توبه کردم . حالا دیگه تا هر وقت و هر وقت که بخوای در اختیارتم . مال توام . با کف دستم پشت گردنشو نوازش می کردم و آروم آروم از طرف کمرش به طرف کونش می رفتم . هرچند که دستم به زور تا اونجاها می رسید . کوس آرمیلا یه داغی شدیدی پیدا کرده بود . جفت مردمکهاش با یه گردش خاصی هوس شدیدشو نشون می داد . اون بدون این که به خودش فشار بیشتری بیاره در حال ارگاسم بود . خیلی آهسته طوری که به زور صداشو می شنیدم بهم گفت که تو اولین مسیرم دارم می رسم به آخرای خط -ولی این تازه اول راه و اول خطه -ببینم چیکار می کنی داداش . وقتی مسافر اول خطه پشت سرش آب می ریزن -منم آخر خطی که اولشه این کارو می کنم .  آرمیلا من تشنه اونم که تو کوست خالی کنم .. نمی تونست جوابموبده یه خورخودمو بالاتر کشیدم دستمو از پشت به کونش رسونده اونو به دو طرف باز کردم تا کیرم در تماس بهتری با دوتا لبه های کوس باشه و اثر ضرباتش فقط رو همون قسمتا بوده و یه خورده از پهلوهای کون جلوی اصطکاک با کوس رو نگیره . آرمیلا نیرویی دوباره پیدا کرده بود . منم حرارت و شوق تازه ای که آبمو دوباره خالی کنم به یه نقطه از بدن خواهر دیروز سرکش و امروز رامم . این بار تکنیکمو عوض کرده و دستامو از حد فاصل کم بین بدن خودم و اون رسوندم به روی کوسش بالای کوسشو با انگشتام به طرف بالا کشیدم که این کارم فوق العاده در ش اثر حشری کننده تری داشت . هر چند اون در اوج هوس بود ولی همین حرکت من فتیله نهایت لذت و ارضا شدنش بود .-نههههههه آریا آریا داداش دارم از حال میرم .. یکسره دارم آب میشم . تو باید مثل یه سیل تو کوسم خالی کنی . نذاری من تشنه بمونم .. بین شونه ها و سینه هامو چنگ انداخته بود و ولم نمی کرد . یواش یواش ول کردنو شروع کرد تا می رفتم حس کنم که دستاش دیگه رها شده یه چنگ دیگه بهم مینداخت . اینم یه مدل ار گاسم شدن بود . ادامه دار و فوق العاده هیجانی . از اونایی که نشون میده یه زن چقدر و تا چه حد خودشو با عشق و با تمام وجود تسلیم یه مرد می کنه . کاریش نداشتم بذار لذتشو ببره . اگه تو دهنش خالی نمی کردم حتما آب منم تا حالا تو کوسش خالی شده بود .ولی کم کم داشتم حس می کردم که میخوام تو کوسش خالی کنم . دستاش دیگه به تنم چنگ نمینداختن . افتاد رو من و چشاشو بست . خودشو رو من ولو کرد ولی کوسش هنوز رو سر کیرم بود و کیرم اون داخل تو دریای کوسش شناور . داغ شده بود و هر لحظه ممکن بود آبم بریزه . دلم می خواست وقتی نگام با نگاه آرمیلا تلاقی می کنه تو کوسش خالی کنم که نهایت عشقمو بهش نشون بدم . نهایت هوس و اون آرزویی رو که مدتها داشتم و از من دریغش می کرد . موضوع رو باهاش در میون گذاشتم . اونم همین خواسته رو داشت . ازش خواستم چشای خوشگل و خمارشو نبنده تا من راز های عشق و هوسش واسم آشکار شه -داداش دیگه که رازی بین من و تو نیست -نیست آرمیلا ولی دلم می خواد بازم فاصله و تفاوت بین دیروز و امروزو مجسم کنم و لذت ببرم . لذت ببرم که دیگه در دنیای دیروز خودم زندگی نمی کنم . دیگه اون چشا به دنبال اون نیستند که بر علیه  اونی که واسشون می میره تو طئه کنن . -هرچی تو بخوای آریا . اون طاقباز شد و منم روش قرار گرفته و کیرمو فرو کردم تو کوسش . هنوز کوسش داغ و سر شار از هوس بود . یکی دوبار جلوگیری کردم . دوست داشتم بیشتر به چشای خوشگل و عاشقش خیره شم . چشای عاشق و پر هوسش . تو چشاش زل زدم . با چشاش بهم می خندید . همون چیزایی رو داشت می گفت که با زبونش می گفت . حرف دلشو تو چشاش می دیدم و راز دلشو از تو نگاش در می آوردم .. دیگه بین من و اون رازی نبود . با لبخند لباش و خنده چشاش آروم خیلی آروم سرشو تکون داد .. داشت بهم می گفت که آبمو می خواد و منم کیرمو یه خورده محکمتر به ته کوسش کوبیدم آب کیرم از جاش حرکت کرد . آرمیلا بهم گفته بود که چشاشو باز نگه می داره ولی حس کردم که خیلی خمار شده و به خاطر حرفی که به من زده داره تحمل می کنه . من یه لحظه چشامو بستم و سرمو تکون دادم . مطلبو گرفت می دونست که می تونه چشاشو ببنده . جهش و ریزش کیر من شروع شد حس کردم که با هم چشامونو بستیم و لبهامون رو لبهای هم قرار گرفت . باهم یه آه بلندی کشیدیم و کیر بی طاقت من تا اونجایی که می تونست آبشو تو کوس آرمیلا خالی کرد . دوست داشتم تا ساعتها به همون حال در لذت سکوت و عشق و هوس باقی بمونم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

جيبر گفت...

تو اين 1ماه داشتم حسرت اين داستانارو ميخوردم خسته نباشي ايراني
جيبر

ایرانی گفت...

در خدمتم جیبر گرامی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر