ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 29

امیر پسرم یه خورده مواظب خواهرت باش . می دونم تو دیگه به حد و جایی رسیدی که می تونی گلیمتو خوب از آب بکشی بیرون ولی النازیه دختر بچه ایه که تازه به سن نوجوونی رسیده و ما باید واسش الگو باشیم و کاری کنیم که اون نیاز هاش از همین جا و بین خودمون تامین شه . دلم نمیاد دختر یکی یدونه ام آسیبی ببینه -مامان پسرتو دوست نداری ؟/؟ پسرت یکی یه دونه نیست ؟/؟ -چرا عزیزم تو هم واسم عزیزی . اون حالا یه خورده ازت کوچیکتره و باید یه جورایی هواشو داشت که ورود به این روزا واسش زجر آور نشون نده . المیرا با خودش گفت امیر اگه بدونی چقدر واسم عزیزی و چه ساعتهایی که با خودم در کلنجار بودم که خودمو در اختیارت بذارم یا نه و می دونم که اگه بخوای و بیای طرفم نمی تونم بهت نه بگم . رفت و یه کرم  مرطوب کننده پوستو آورد تا یه خورده راه سوراخ کون دخترشو روونتر کنه . -مامان چیکار می کنی بده .. من سختمه . -عزیزم مادر دلسوز بچه هاشه . چرا سختته دخترم باید که هواتو داشته باشم . هوای هردوتونو . الناز گلم یه خورده خودم با انگشتام کونتو می مالم و ممکنه کمی دردت بیاد ولی تحمل کن . یه نتیجه شیرینی داره و بهت حال میده . ضرر نمی کنی . -می دونم مامان . وقتی کیر داداش نمی تونه بره تو کوس از این طرف که حال کنه هم من خوشم میاد و هم این که امیر جونو تونسته باشم راضی کنم خودمم کیف می کنم . -فدات شم دخترم که مراعات همه چی رو می کنی . ولی داداشتم تو رو خیلی دوست داره . نگران توهه . اگه از رو دلسوزیش نبود که نمیومد سراغ تو . اونم سختش بود همش می گفت که دوست نداره خواهرش به دست غریبه ها بیفته . این دوره وزمونه گرگ و گرگ صفت زیادن . -مامان خودم از خجالت داداش گلم در میام -چی از این بالاتر که داری بهش کون میدی . المیرا یه خورده که با کون دخترش ور رفت الناز حس کرد که داره خوشش میاد وقتی که از دست کشیدنهای مادرش تا این حد لذت می برد کیر امیر که می خواست بره اون داخل چه لذتی بهش می داد . بعضی از دوستاش از درد کون باهاش حرف زده بودند . از اون وقتی که یه کیر می خواد بره تو سوراخ کون یه دختر . اونم واسه اولین بار. حتی اینو هم حالیش کرده بودند که درد کون ربط زیادی هم به چاقی و لاغری نداره . سوراخ باید گشاد باشه ولی سوراخ تنگ به مردا و کیرشون خیلی کیف میده . از این که مادرش در این لحظات با اونه یه اعتماد به نفس خاصی بهش دست داده بود . المیرا مقداری کرم به دور سوراخ کون الناز مالید و انگشتشو دور سوراخ می چرخوند و گاهی هم آروم آروم فرو می کرد تو کون دخترش -عزیزم چطوره ؟/؟-یه خورده فقط یه خورده درد داره .. -عزیزم تحمل کن . درد کیر بیشتره . درسته مردایی هستند که خیلی مدارا می کنند ولی با همه مدارا کردنشون از لذت زیادی که می برن گاهی می بینی که دستپاچه میشن و یهو به کیرشون فشار میارن . اونجا رو با کوس اشتباه می گیرن . امیر : مامان ! من از اونایی نیستم که دستپاچه شم . دلم آب شد . بذار بقیه کار ها رو خودم رو الناز جون پیاده کنم .-مگه یه مادر دلش طاقت می گیره ؟/؟ دختر گلمه . دوست ندارم دسته گل من هنوز هیچی نشده و به جایی نرسیده پژمرده شه -مامان طوری رفتار می کنی که انگاری من خواهرمو دوست ندارم . تو هم که همش توجهت به اونه .. المیرا نگاهی به کیر شق شده پسرش انداخت وحس کرد که حالا بهترین موقعیتیه که یه خورده هم با اونجای امیر حال کنه . دستشو گذاشت دور کیر امیر . پسر غافلگیر شده بود انتظار این حرکتو نداشت ولی مادر این بهونه رو داشت که خودش با دستای خودش می خواد که کیر پسرشو رو کون دخترش تنظیم کنه . حس کرد که خودش داره بیحس میشه . با کیر امیر ور می رفت تا این که در یه حالتی اونو با دستای خودش تنظیم کرد . امیر از تماس دستای مادرش با کیر ش بی نهایت لذت می برد . چشاشو بسته بود . هر کاری کرد نتونست لذتی رو که از این کار مادر برده پنهون کنه و هوس شدیدشو قایم کنه . -پسرم چت شده . چرا این قدر شبیه از حال رفته ها شدی ؟/؟ -چیزم نیست مامان . وقتی اون کون خوشگل و هوس انگیز آبجی الناز و می بینم و می بینم که تو چه زحمتی می کشی تا من بتونم کیرمو تو سوراخش فرو کنم از هیجان و هوس زیاد نمی دونم چیکار کنم . المیرا خیلی زرنگ تر از این حرفا بود که امیر بخواد با این حرفا سرش شیره بماله . به خوبی متوجه شده بود که امیر چقدر داره از این کارش لذت می بره . المیرا شده بود مثل یک کار گردان و مربی . -امیر جان دستم بنده کون الناز رو از وسط خوب و به ملایمت بازش کن فقط زیاد بهش فشار نیار که مویرگای سوراخ کون خیلی حساسن و تازه پوست بدن هم در اون ناحیه خیلی ظریفه با یه فشار اضافی تا مدتها آدم به کون سوزی میفته . امیر داشت با قاچای کون خواهرش حال می کرد . المیرا کیر امیرو تو دستاش داشت و اونو به سوراخ کون الناز می مالید و خودش می خواست که آروم آروم راه رو برای ورود باز کنه . -الناز یه خورده پاهاتو بیشتر باز کن تا من و امیر واسه مانور جای بیشتری داشته باشیم -مامان مگه جنگنده میخواین به آسمون بفرستین ؟/؟ .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

جيبر گفت...

عجب داستان جالبيه
جيبر

ایرانی گفت...

خسته نباشی که به سرعت داری این همه داستان مطالعه می کنی آقا جیبر هم خط و گلم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر