ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 7

نههههههه رحمت جون بکن بکن چقدر باحال می کنی . خوشم میاد . -خواهر اشرف عاشقتم -رحمت جون مثل این که کوس من بهت حال داده الان من و تو پیوندمون تو آسمونا بسته شده درسته رو زمین قرار داریم ولی انگار هردوتامون رفتیم هوا . این خواهر مال اون زمانیه که ما با هم نامحرم بودیم -راست گفتی اشرف خوشگله . جوجوتو بخورم . -وای چی میگی حاج آقا فدای کیرت . طوری میگی جوجو که انگاری یه دختر بچه چهارده ساله باشم . -خیلی باحال تر ازاونی . گاییدن اونا زیاد به آدم حال نمیده . آدم اصلا باهاشون عشق و صفا نمی کنه . خیلی ناز و نیز دارن .. داشتم شاخ در می آوردم . حاجی عجب سوتی داشت می داد . یعنی با چهار ده ساله ها هم بوده . ماشاءالله به این اشتها . بنازم به این رو . به صغیر و کبیر رحم نمی کنه . حیف که نمی خواستم واسه همیشه نگهش داشته باشم وگرنه خوب استاش می کردم بیچاره زنش .. چیکار دارم میخواد هر کی رو بکنه بکنه مگه چیزی ازم کم میشه . تازه منم شروع کارمه . دوروز دیگه یکی دیگه درست حسابی گیرم اومد میرم بهش میدم ولی باید به فکر حفظ آبروم باشم -حاج آقا اگه من موقع گاییده شدن یا به همون تعبیر اسلامی به وقت دخول خودمو و هیکلمو و هیکل خوشگل تو رو از تو آینه ببینم کراهت داره ؟/؟ حکمش چیه -سوال به جایی کردی . نه تنها کراهت نداره بلکه مستحب هم هست . فقط در هنگامی که هد ف از مقاربه بند شدن نطفه بوده نه تنها به آینه نباید نگاه کرده بشه بلکه اندام همو هم نباید ببینند . -پس رحمت جون یه دوری بزن من خودمو خوب ببینم و تو رو هم بتونم ببینم که کیرت چطور میره تا ته کوسم و کونمو می ترکونه و بر می گردونه و دوباره میره توش .. -خیلی باحالی . خیلی . این یه دفعه منو سیر نمی کنه . با خودم گفتم حاجی تو با این اشتهات اگه صد دفعه هم منو بکنی سیر نمیشی . من باید خودمو ببینم که چند مرده حلاجم . اگه تونستم کسی رو گیر بیارم که هیچ وگرنه تو معرکه ای . کاش می شد این ریشهاتو می تراشیدی و اون صورت خوشگل و نرمتو به کوسم می مالیدی . نمی دونی چه عشق و حالی داشت . یه خورده تو همون حال کوس دادن واسه مرحوم شوهرم دعا کردم که قبرش نورانی شه . دیگه باید یواش یواش با دوری و جدایی از اون خو می گرفتم . تو همین فکرا بودم که یهو دیدم با سر دارم میرم تو آینه -وای رحمت جون به این میگن کوس . توپ فوتبال نیست که دم دروازه شوتش می کنی . نزدیک بود یاد گار عروسیم بشکنه . یه چهل و پنج درجه گشتیم و افقی جلو آینه به حالت زانو زده و قمبل کرده مقابلش که ایستاده داشت منو می گایید قرار گرفتم . عجب کیری عجب تصویری .. دیدن این صحنه ها منو دیگه از این رو به اون رو کرده بود . -رحمت رحمت خواهش می کنم بزن بکوب به آخر کوسم . یه پامو گذاشتم رو میز توالت تا یه خورده پاهام هواتر بره و این جوری سوراخ کوسمو که وقتی با ورود و خروج کیر,  قطرش تنگ و گشاد میشه ببینم . هر چند با این کارم اگه سرمم خم و کج می کردم می تونستم از زیر ببینم که کیر رحمت با چه اشتهایی داره کوسمو می خوره . کمرمو نگه داشته بود و با فشار منو می گایید واییییییی نههههههه جاجی بزن بزن داررررره میاد می ریزه .. حاجی جون داره میاد قربون اون کیر جادویی تو بره این کوس اشرف .. اشرف هلاکته .. آب بده آب آب کیر .. -نجس میشه اینجا -فدای سرت .. فدای اون خال خال ریشات حاجی .. بریز اون آبتو .. هنوز آب کیرشو تو کوسم خالی نکرده انگشتشو فرو کرد تو سوراخ کونم .. راحت رفته بود اون داخل . نباید تا این حد آزاد می بود ولی می دونستم به رحمت و کیر پر رحمتش خیلی حال میده . -چقدر حریصی عزیزم . هنوز این طرفو تموم نکرده چسبیدی به اون طرف ؟/؟ -آخه ما آخوندا آینده نگریم دیگه . اشاره کردم به سوراخ کونم و گفتم این که آینده نیست . این حاله حال .. از حال دو تا منظور داشتم یکی زمان حال و یکی هم حال کردن . -قربون حال و حالت برم زبونم بند اومده بود . ارگاسم شده بودم . طوری حال کردم که دلم میخواست دیگه تو این خونه تنهای  تنها زندگی کنم . هر دقیقه و هر ساعت برم دست یه مردی و پسری رو از کوچه  بگیرم بیارم خونه که باهام حال کنه . دوست داشتم این کیر همیشه تو کوسم باشه . تو تنم باشه . دیگه آزاد بودم . بچه هام همه سر و سامون گرفته بودند و یه آزادی خاصی داشتم . این آزادی رو نباید کسی ازم می گرفت . این دلسوزی هفت تا بچه هام دیوونه ام می کرد . من تازه داشتم مزه زندگی رو می گرفتم . البته شوهر داری هم لطف خاص خودشو داشت . ولی حالا نه هول بز و نه بزغاله ای .. رختشویی و آشپزی به حداقل رسیده بود . عروسا و دخترام تو کار خونه کمک می کردند ....... این تن و بدنم به اندازه کافی وقت داشت که بره دنبال خوشگذرونی و دیگه دم مرگ واسه خودش و صاحبش گله ای نذاره که چرا حال نکرده و از فرصتهایی که می تونسته حال کنه نهایت استفاده رو نکرده . دوباره رفته بودم تو حس و خوشی و کیف که اصلا نفهمیدم این رحمت کی کیرشو از تو کوسم بیرون کشید و او نو فرو کرد تو کونم . چند بار ظاهرا کیرشو کرد تو کون و درش آورد تازه فهمیدم این جایی که کیرش داره اون داخل غل می خوره حالت کوسمو نداره .. بیچاره چند بار صدام کرد و من نفهمیدم -چی رحمت جون من از بس دارم کیف می کنم تو عالم خودم هستم . چیزی گفتی -نه ظاهرا مثل این که درد نداری . خیلی به من حال میده . چند بار ازت پرسیدم درد کون داری یا نه . خب اگه داشتی که از حال و هوای خودت بیرون میومدی و یه آخی می گفتی .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

دلفین گفت...

عالی بود داداشی ادامه بده

 

ابزار وبمستر