ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 171

چند روز گذشت و یکی از این روز ها منو باهواپیما بردن به یه کشوری .. این سیبر خان هم به دمم بسته بود . انگار مترجم دیگه ای نداشتند . من یکی از این که این ازبکی خوشگل همرام باشه خیلی خوشحال بودم . نمی دونم چی به خوردم می دادند که قدرت سکس من زیاد شده بود و خیلی هم حشری می شدم ولی این جور دو پینگ کردنها هم زیاد به نفعم نبود چون این جوری ممکن بود عادت کنم  و من که نمی دونستم این چینی های لعنتی بهم چی میدن که من بعدا بتونم ازش استفاده کنم . اصلا بهتره که آدم رو پاها یا رو همون کیر خودش وایسه .. -سیبر جان ما داریم کجا میریم . -ما داریم میریم تبت .. تبت یه کشوریه که تقریبا  توسط دالایی لاما که یک شخصیت مذهبی قوی داره اداره میشه ولی تازگیها کشور چین اونجا رو اشغال کرده نمیذاره این کشور از استقلال سیاسی بر خوردار باشه . شاید واسه همینه که الان دارن تو رو می برن اونجا که یه دوری بزنی و این تبتی ها هم از چین راضی باشن . -یعنی من شدم وسیله باج دهی و به نوعی خود شیرینی این چینی ها . اصلا این تبت چه نفعی برای این چین داره که اونجا رو اشغال کرده -نمی دونم . شاید جمعیت این سر زمین کمه و می تونه استفاده هایی از خاکش بکنه .. .. حواست باشه که خودتو گرم نگه داشته باشی که اگه سر ما بخوری به این سادگیها خوب نمی شی ولی الان که داریم میریم اونجا فصل خوبیه . سرزمین کوهستانی بلند -آره می دونم بهش میگن بام دنیا . شنیدم اونجا گاهی زنا بیشتر از یه شوهر می کنن -در موارد استثنایی آره . تعداد مردای اونجا بیشتره ولی عامل مهم دیگه ای که باعث میشه یک زن تبتی حداکثر تا چهار تا شوهر بکنه اینه که گاهی اوقات به خاطر مشکلات اقتصادی در یک خونواده یه مرد نمی تونه برای تک تک پسراش زن بگیره . یه عروس می گیره برای کل پسراش .. -چه با حال .  بر خلاف دین ما که یه مرد تا چهار تا زن می تونه بگیره اینجا یک زن تا چهار تا شوهر می تونه بکنه .. .. این سیبر خان هم فارسی رو دست و پا شکسته می گفت حالا من دارم روونش می کنم .. سیبر خودشو چسبونده بود بهم . تنها زن داخل هواپیما بود . بقیه مردا هم که احساس نداشتند و هواپیما هم در حال نشستن در فرود گاه لهاسا پایتخت تبت بود .. ووووووویییی چقدر سرد بود همه جا یه حالت کویر و بلندی رو داشت . بوی سرزمین های کوهستانی خودمون میومد . مناطق مرتفع آلاشت و کردستان و خیلی جاهای دیگه ایران عزیزمون . انگار آدمیزاد زیادی اونجا نبود . خلاف چین که اونجا کلی اومده بودن استقبالم اینجا حدود یک هزار نفر اومدن .. سیبر می گفت این قدر جمعیت هم که خودشونو رسوندن اینجا خیلیه .. این هزار نفر نهصد تاشون زن بودند . همون قیافه چینی ها رو داشتند شاید یه نموره ای هم شکل و شمایل اقوام آسیای میانه رو هم  داشتند در هر حال باید چند روزی هم این منطقه رو تحمل می کردم . یه سخنرانی هایی کردند که هیچی حالیم نشد ولی با این حال اونا یه خورده مسلمون تر از چینی ها بودند . در جا جایی واسه من و سیبر تهیه کردند که بریم استراحت کنیم و بعد از خواب ماموریت من در تبت شروع می شد . طرف یه چیزایی رو برای سیبر گفت و اونم متوجهم کرد که چهار پنج ساعت دیگه باید بریم به یه خونه ای که زنش چهار تا شوهر داره .. -ببینم سیبر جان من که پا به هر جا میذارم اول کله گنده ها رو میگام . این زنه اگه کله گنده باشه چه جوری چهار تا شوهر کرده .. -این مورد فرق می کنه . اتفاقا این زن داوطلبانه خواسته که چهار تا شوهر کنه . اون یکی از شاهزادگان اینجاست و با این حرکتش محبوبیت زیادی به دست آورد . و به خاطر همیت حرکتشه که  تبتی ها با جان و دل اولین نوبت رو به اون دادند .. -مگه چند روز قراره اینجا بمونیم . -نمی دونم .-ما در ایران خودمون و در اسلام مردا می تونن تا چهار زن بگیرن اینجا برعکسه . ولی اگه زنا در آن واحد یا یه زمان کوتاهی با چهار تا مرد باشن یه چیز بدی بهشون میگن -چی میگن  -جنده .. رفتم دراز بکشم بخوابم که با انرژی زیاد پاشم برم سراغ اون زن تبتی .. -ببینم الان می خوای بخوابی ؟/؟ -مگه تو خسته نیستی -چرا ولی وقتی که کنار شمام تمام خستگی هام برطرف میشه . انگاری خواب از چشام می پره . دلم می خواد همیشه بیدار بمونم -بیدار بمونی و چیکار کنی .-فقط نیم ساعت آقا کوروش . نیم ساعت .. طوری زار می زد که دلم واسش سوخت . -سیبر جان می تونی همه کارا رو خودت انجام بدی ؟/؟ بیایی روم و کستو بندازی رو کیرم که خود به خود این دو تا رو به هم بچسبونی .. چشاش از خوشحالی برق می زد .. -آفرین دختر خوب . این جوری اگه خودت مشغول میشی می تونی یک ساعت هم فعالیت کنی .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر