ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 140

نمی دونم صدای یه آهنگ تند عربی از کجا پیداش شد . نکنه پری جون ضبطو روشن کرده باشه . ولی چه تحرکی به آدم می داد . دلم می خواست درسته این سوزان داغ خودمو می خوردمش و یه حالی باهاش می کردم که پاک فراموش کنه که یک شوهری هم داره . جوووووووون به این می گفتن عشق و حال . کس تنگ و اون چشای خوش رنگ و صورت قشنگ منو وادارم کرد که مفاد و دروس امتحانی رو زیادش کنم . کیر در حال مانور دادن توی کس بود که لبامو رو لباش قرار داده و آروم آروم بهش گفتم همون  جوری که قبلا هم یه ندا بهت دادم کون دادن هم جزو بر نامه های درسیه امید وارم که از پسش خوب بر بیای . -هر چند که در این زمینه سابقه ای ندارم و خودت هم نخواستی که اون وقتا کونمو داشته باشی . سلیقه ات نمی گرفت همش حرف خودتو می زدی . -حالا که می خوام این قدر ناز نکن دیگه -مگه امتحان کس دادن تموم شد ؟/؟ -نههههههه کی میگه تموم شده . تازه شروع شده -اوخ آریا فدای اون لبات . مال خودتم مال تو . کیرمو توی کس سوزان فرو می کردم و درش می آوردم . در همین حال هم پنجه پاشو گذاشتم توی دهنم و یکی یکی انگشتاشو می لیسیدم . چه لذتی می برد .. -آخخخخخخخ عزیزم . آریا جون .. کسم داره از جاش در میاد . حس می کنم داره آتیش می گیره -چی شده سوزان جون . اگه آتش گرفتی بگو آتش نشانی رو خبر کنم . دستشو گذاشت رو تنه کیری که بیشترشو بیرون کشیده بودم و به من گفت کپسول ضد آتش من اینه هر چند خودش روشن می کنه و می سوزونه ولی خودشم کمک می کنه .. نههههههه نههههههه عزیزدلم نهههههههه خیلی زوده خیلی زوده .. -سوزان داری می سوزونی .. -نگهش داشته باش آریا هنوز چند تا امتحان مونده . اگه دوست داشته باشی هر روز میام این امتحان طولانی رو تیکه اش می کنیم .. اصلا بیا و منو تیکه کن کوروش . آخخخخخخ کاش زود تر با این بهمن شوت از دواج می کردم . کف دستمو گذاشتم روی کس ناب و نازش و  و دست رو به سرعت و تندی خاصی روی کس سوزان سوزان می گردوندم .. -اوووووفففففف .. من مردم .. نههههههه موم کسمو آبش کردی .. آبشو ریختی همون داخل که داره منو می سوزونه .. . منم دیگه از اون جایی که دوست داشتم اونو در حالات مختلف بکنم و بیشتر حال کنم اونو بر گردونده از پشت دوباره کردم توی کسش . با انگشتام پشت پا و قسمت رونهای تپلشو لمس می کردم . -نکن نکن هوسم زیاد میشه -دارم این کارو برای زیاد شدن هوست انجام میدم . وقتی داغ و برشته میشی می تونی خودتو به خوبی برای امتحان آماده کنی . راحت بهت امتیاز میدم -آریا یه چیزی بگم .. لحظه ای ساکت شد . می دونم می خواست یه چیزی بگه ولی پشیمون شد . -سوزان اینجا فقط منم و تو . نباید استرس داشته باشی . -راستش آریا من خیلی دوستت دارم . خاطرتو خیلی می خوام . نمی خوام وقت جلسه رو بگیرم . -بگو حرف دلتو .. در حالی که دستاشو دور کمرم حلقه زده سرمو به طرف لباش می کشوند گفت دوست داری منم بهت امتیاز بدم ؟/؟ بگم کجای کاری ؟/؟ -ببینم از کجا می دونی این قدر قوی هستی و می تونی امتیاز بدی .. -از اونجایی که زیر کیر یکی هستم که منو تا بالاترین نقطه رسونده .. اوووووخخخخخخ آریا از هوس آتیش گرفتم سوختم .. بازی کن بازی کن نوک انگشتامو روی کس سوزان جون گذاشته بودم -آریا تو از بیست هم جلو زدی .. از هرچی بالاست در این دنیای خاکی ما تو بالاتری .. بزن بزن آریا کیرتو همین جوری بزن به ته کوسم .. سوختم . سوزان سوخت  -نه نهههههه عزیزدلم من نمی خوام به این زودی اتمومش کنم . دستامو روی قسمت بالای پاهش می کشیدم . -نکن نکن عزیزم . هوسو خوب پخشش می کنی . خیلی عالی . . اصلا فکرشو نمی کردم یه روزی اونم به این صورت بتونم زیر کیرت به آخر حال کردن برسم . -سوزان این جوری که آدم خلافی حال کنه مزه اش خیلی بیشتره .. -تا دلت می خواد خلاف کن . خلاف کن . کس آتیشی سوزان هر وقت که بخوای مال خودته . حتی اگه زیر کیر بهمن باشه بازم به افتخار آریای خودش از جاش پا میشه و خودشو میندازه رو سر کیرت . -تشکر میکنم از احترامی که به من میذاری سوزان جون . سکوت کرده بود . رفته بود به عالم حس و هوس و خلسه و خماری . با ناخنای بلندش سینه مو زخمی کرده بود ولی این کار بهش لذت می داد . دلش می خواست ناخنای  دستشو وارد گوشت تنم کنه .. با این کارش خیلی حال می کرد  . خودشو صاف روی تخت پهن کرد .. -آریا دستتو بذار رو کسم . منفجرش کن . بترکونش . یه چیزی می خواد بترکه می خواد آب شه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گلم اگه امکان داره این پیامو در ذیل داستان کفشهای غمگین عشق منتشر کنی ممنون میشم ..شهرزاد عزیزم جا داره که به خاطر انتخاب این داستان زیبا که نشان دهنده روح حساس و لطیفته یه تشکری ازت داشته باشم امیدوارم در تمام زمینه های زندگی موفق باشی .ومی دونم با صبرو پشتکاری که داری حتما موفق خواهی شد . همچنین از آره داداش عزیزم به خاطر همراهی خالصانه با شما سپاسگزار بوده ونیز ازمهسای نازنین مدیر محترم داستانهای ادبی که با نظارت قاطعانه و دلسوزانه خود سعی در نظم بخشی به امور دارد . شهرزادجان ! دست گلت درد نکنه . گل لبخند بر لبانت شکوفا , خورشید چشمانت فروزان و تیر نگاهت همیشه دلنشین باد ...ایرانی

 

ابزار وبمستر