ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 172

سیبر هم که انگاری دنیا رو بهش داده باشن در جا خودشو بر هنه کرد و منو هم همینطور و اومد رو من قرار گرفت . این کیرم دیگه وظیفه خودشو به خوبی وارد بود . به محض این که هیکل ناز و تپل دختر ازبکی رو دید فوری شق شد . سیبر اومد رو کیرم نشست . چقدر از این طبیعت طبیعی و بوی فضای کوهستان خوشم میومد . هر چند جایی رو که درش قرار داشتم  تقریبا شیک و مجلل بود ولی فضای بیرونی اون سنتی ساخته شده بود و دور نمای اونم از بکر بودن طبیعت می گفت . اینم واسه خودش یه لذتی داشت . تقریبا یه زندگی کوهستانی ایران رو واسه من تداعی می کرد . بیشتر منو به یاد ارتفاعات آلاشت رضا شاه این تک ستاره  یا روشن ترین ستاره تاریخ صد ساله اخیر ایران می انداخت . .. سیبر در حالی که لباشو به لبام نزدیک کرده بود گفت آقا کوروش اگه من ارضا نشدم مسئله ای نیست هر وقت که آبتون نزدیکه بیاد می تونم دراز بکشم این یه دقیقه آخر رو از روبرو باشی و آبتو بریزی توی کسم ؟/؟ آخه منم ازت بچه می خوام . -چرا که نشه عزیزم . چرا که نه . سیبر کف  دستشو طوری گذاشت رو کیرم و اونو به شکمم چسبوند که همون آن حس کردم که داره آبم میاد ولی به زور جلو خودمو گرفتم . من باید با اون زن یا شاهزاده تبتی هم روبرو می شدم . دیگه بی اندازه ضعیف می شدم . نکنه یه وقتی بگه سهمیه چهار تا شوهره رو با هم بریزم توی کسش . من نمی تونم این جوری باهاش طی کنم . نمی کشم . ولی عشقبازی با سیبر هم می تونه یک  مقدمه ای باشه برای این که وقتی رفتم اونجا راحت تر با جریان برخورد کنم . سیبر با اون اندام تپل و خواستنی خودش اومد رو من قرار گرفت . آخ که این زن چقدر حشری شده بود فقط یک ریز داشت جیغ می زد .. دستمو که از پشت بدنش و چاک کونش گذاشتم رو محل تماس کیر و کس داغی رو از همون بیرون هم احساس می کردم . چشاش داشت از کاسه در میومد .. . خیلی زود تر از اونی که انتظار داشتم ار گاسم شد . آزادش گذاشته بودم که هر کاری دوست داره باهام انجام بده .. -سیبر جان حالا نوبت منه که به وعده خودم عمل کنم . دوست داشت سرشو بذاره پایین رو زمین و پاهاش رو تخت باشه که آبم اصلا  به عقب  بر نگرده و رو پاهاش نریزه .. نمی دونم این زنا چقدر در شرایط سخت عاشق بچه میشن . مطمئن بودم اگه این مشکل پیش نمیومد این قدر حرص نمی زدن . آدما که در محرومیت قرار می گیرن حرصشون برای به دست آوردن اون چیزایی که قبلا  راحت یا راحت تر به دست می آوردند خیلی بیشتر میشه . چقدر دوست داشتم این زن ازبکی هم بار دار شه و در گوشه ای دیگه از این جهان خاکی بازم یه اثر دیگه ای از خودم به جا بذارم . کس خیس و چرب سیبر جونم کارشو کرد تا اراده کردم  اسپرم های من راه افتاد طرف کسش ..  چشاشو بسته بود و خیلی ناز داشت آب کیرمو به طرف کسش می کشید . چه صحنه با شکوهی یادم میاد قبلا  با تصویر همچه حالتهایی جلق می زدم . ولی حالا   این صحنه ها و رسیدن به این لحظه ها رو فاکتور می گیرم . آخه نمیشه شب و روز خودمو غرق سکس کنم . داغون میشم . انرژی خودمو از دست میدم .دیگه کاری نداشتم که سیبر چیکار می کنه . گرفتم تخت خوابیدم . فکر کنم چند ساعتی رو خواب بودم که  حس کردم یکی تکونم میده . این خانوم ازبکی بود . -کوروش خان بیا یه دوش بگیریم بریم -دوش ؟/؟ -آره دوش بگیریم . معطر بشیم .. دو تایی مون رفتیم حموم .. آخ که این زن چه ساکی برام می زد . کار دیگه ای نکردیم فقط برام ساک می زد . چشامو بسته بودم و دلم می خواست که فقط می خوابیدم . از بس لذت می بردم که دیگه گفتم هر چه بادا باد بذار لذتم تکمیل شه . آبمو ول کردم تا دهن این خانوم خوشگله رو خوب سرویسش کرده باشم ..دیگه یواش یواش باید می رفتیم . . با یه  هلی کوپتر اومدن سراغمون . تعجب می کردم این دیگه از اون چیزای جالب و سور پرایز هایی بود که تا حالا نداشتم . با هلی کوپتر بریم کس زنی . اونم کس شازده خانومو . چرا از اول منو نبردن اونجا شاید فکر می کردن اگه زود تر برم شازده خانوم طاقت نداشته باشه همون اول بیفته رو من خسته . در هر حال چه صفایی داشت هلی کوپتر سواری . از اون بالا خونه های خشتی و گلی رو می دیدم و چوپانانو که در قسمتی از مراتع که چمن زیادی هم نداشت گوسفندا رو برده بودن به چرا . منو کجا داشتند می بردند نمی دونستم . در هر حال می دونستم باید وارد یه ساختمون شیک شم . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر