ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 80

دلم می خواست هم چشام باز باشه و هم بسته . هم  آسمون پرستاره و آرامش شب و شب آرومو ببینم و هم این که چشامو در این حالت لذت و خماری ببندم . پاهامو باز ترش کرده تا معین هم راحت تر منو بکنه . -مامان خوبه -عالیه .. مبین و میلاد هم که   کف دو تا دستاشونو دور سینه هام گذاشته و  نوکشو به این صورت  گذاشته بودن تو دهنشون . . چشامو دیگه بستم . سه تایی شون خیلی نرم  هوس انگیزانه به کارشون ادامه می دادند . حس می کردم که حق دارم از این سکوت و آرامش و حرکات پسرام لذت ببرم . درسته که فعالیتی نداشتم و اونا فعلا بیشتر خسته می شدند ولی پسرام بودند و باید هوای مامانشو می داشتند از طرفی خودشونم داشتن باهام حال می کردن .. -مبین جان خسته شدی سینه ها رو بده دست میلاد تو با بقیه قسمتهای بدنم ور برو شاید زود تر به ار گاسم رسیدم .. مبین شروع کرد به لمس قسمتهایی از بدنم طوری که مزاحم کار معین نشه و چقدر هم خوشم میومد . دستامو به صورت عمود و خوابیده روی زمین قرار دادم . طوری که زیر بغل برق انداخته من توی دید پسرم قرار گرفت .. -مامان چه جوری تمیزش کردی که توی تاریکی داره برق می زنه . زبونشو می ذاشت زیر بغلم و با جفت لباش اونو می بوسید و اون قسمتهایی رو که می شد آروم میکشون می زد . -اوووووووففففف کیر معین زبون مبین و هوس زیر بغلی و خوردن نوک سینه هام توسط میلاد همه دست به دست هم داده و دیگه نتونستم جلو ناله هامو بگیرم .. -میلاد : مامان این جوری که از هوس ناله می کنی اگه پنجره اتاق دوستم باز باشه  ممکنه صدات که ا میره بالا و تیز میشه به گوش اونا برسه -چیکار کنم عزیزم دست خودم نیست .. -پسرا تند تر سریع تر . مامانتون به عشق شما اومده رو این تپه ها . من حداقل تا سه بار رسیدن به آخرشو واسه خودم کنار گذاشتم هنوز توی اولیش موندم . بچه ها تنبل نباشین هنر خودتونو نشون بدین . پاهامو به شدت می زدم به زمین به شدت خودمو از این طرف به اون طرف حرکت می دادم . دیگه قضیه از جنبه شاعرانه هم خیلی فراتر رفته بود . -نذارین من تکون بخورم نذارین من حرکت بکنم . یه زن می دونه .. حس می کنه من چی دارم میگم . آدم از هوس زیاد به جایی می رسه که دلش می خواد زود تر ار گاسم شه و به اوج برسه ولی قبل از اون یه حالتی بهش دست میده که دلش می خواد هم ازش فرار کنه و هم به دنبالش باشه .. مثل من که حالا پاها مو بی اراده به زمین می زدم ولی دلم می خواست پاهامو میخ زمین می کردند و نمی تونستم تکون بخورم . -مبین برو پاهامو داشته باش نذار تکون بخورم .. میلاد جون کیرتو فرو کن توی دهنم به من امون نده نذار حرکت کنم . بازم مادرتونو رسوندین به بالا بالاها حالا دیگه مشتامو می زدم زمین و دستامو تکون می دادم میلاد که کیرش بود توی دهنم دو تا دستامو هم نگه داشته بود . به غیر از معین که داشت منو می گایید اون دو تا پسر در یک حالت تعادلی خوبی قرار نداشتند .. دیگه تکون بخور نبودم . بیچاره معین داشت آخرین زورشو می زد ولی نمی دونم چرا ار گاسم بشو نبودم . حرفم نمی تونستم بزنم . چند بار رفتم کیر میلادو گاز بگیرم ولی سعی کردم با فشار میکش بزنم . میلاد دیگه نتونست جلو آب کیرشو بگیره . دهنمو پر کرده بود . همین جوری همراه با میک زدن کیرش بقیه آبشو هم نوش کردم . پنجه های مبین رو پاهام قرار داشت . معین هم وقتی قسمت بالای پامو یا دستاش آروم چنگشون می گرفت حس کردم که باید به آخرای کار رسیده باشم . نگاهی به ماه گرد و زیبای آسمون انداخته و همراه با تماشای اون حس کردم که آب کسم داره از دور و بر حفره هاش می ریزه . شل شده بودم خودمو ول کردم تا هر جوری که بدنم عشقشه آروم بگیره . میلاد رو متوجهش کردم که کیرشو از دهنم بکشه بیرون . آروم ناله می کردم . معین رو من دراز کشید . اون خیلی خوب می دونست که حال مامانش جا اومده . -معین مبین میلاد هر سه تاتون خسته نباشین . معین جون ! اونو که صداش کردم دوزاریش افتاد -آها مامان متوجه شدم . دسته جمعی مون مشغول بودیم دیگه از دستم در رفت یعنی از کیرم در رفت -.اتفاقا همینو می خواستم بگم که از کیرت در نرفته . اومد و دوباره با چند ضربه ای که به ته کسم کوبید آب گرمشو ریخت توی کسم .. -حالا شد جاااااااااان چه عشق و حالی . این دیگه تکمیل همه این لحظه های خوش بود . ولی یه لحظه حس کردم اگه من و معین رسیدیم به نقطه اوج دو تا پسر دیگه ام هنوز منو نکردن . -مبین و میلاد جان هر جوری دوست دارن با مامانشون حال کنن . مبین : مامان اگه میشه رو شکم بخواب . -چشم عزیزم الان برات دمر می کنم . میلاد جون تو رو هم فراموش نکردم . بچه ها سردتون که نیست ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر