ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 169

عین گربه خودشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد . بهم چسبیده بود . واقعا که این کس ها از این نظر که آخرش آب مردا رو خالی می کنن هیچ تفاوتی با هم نداشتند . این دختره کس خله هم همش خودشو می چسبوند بهم . و طوری باهام حرف می زد و ازم انتظار جواب داشت که انگاری هم وطنش باشم . راستش من دیگه احساس غربت نمی کردم . چون می دونستم هر جا باشم همه منو به عنوان یه آشنا قبول دارن و خواهی نخواهی دوباره بر می گردم به ایران عزیز خودم. کتی خیلی دلش می خواست که به عنوان مدیر بر نامه های من همرام بیاد ولی با این  بچه ای که در شکم داشت درست نبود که از این طرف به اون طرف در حرکت باشه . این دختره انگاری روی تخت می رقصید . درست که دقت کردم متوجه شدم که یه عشوه گری روی تخته . معلوم نبود که این مدل جدید رقص  ماره ....رقص خرگوشه و دیگه چیه . فقط می دونستم که کیر کلفت من داخل کس تنگش طوری جا خوش کرده که انگاری می خواد اونجا زندگی کنه .. کاش حالیم می شد که این جور زوزه کشیدنها و حرف زدنهای این کس خانوم چه معنا داره . هر چند گاییدن و گاییده شدن یه زبون بین المللی داره که بیشتر وقتا فر هنگ لغات هم نمی خواد . مثلا وقتی که داری یک امریکایی یا انگلیسی رو می گایی و اون داره با هوس و خماری نگات می کنه میگه فک فک .. تو متوجه می شی که باید اونو بکنی .. اوف اوف کردن هم که دیگه تر جمه نمی خواد . آواهایی هستند با معنا .. امان از دست تو دختر رهبر چین . اصلا گاییدن دختر رهبر ها در هر جای دنیا که باشه حال میده . آدم کیرشو بکنه توی کون اون دختره جرش بده از دهن اون دختر یا زن بزنه بیرون . حیف که من بدم میاد ولی  بابای رهبرش هم از اون طرف کیری رو که زده بیرون بذاره توی دهنش و ساک بزنه .. اوخ دیروز که بابا رهبر می خواست بهم کون بده چندشم شده بود . لعنت بر این بر نامه . آب کیرم داخل کوس این خانومی روون شده بود و الان هم که صد در صد در سراسر جهان در حال پخش شدن بود . یعنی فیلمه داشت پخش می شد وگرنه آب من  پخشش فقط مال همین جا بود . چقدر ناز بود این خوشگل خانوم . موهاشو دم اسبی بسته بود و با اون صورت گرد و چشای خندونش به من لبخند می زد . -قربونت شم من چقدر تو نازی . کاش می شد تو رو با خودم ببرم پیش کتی و افسانه .. کبوتر صحرا رو هم همین طور حمیرا رو هم همین .. ووووووییییی این چه حرفایی بود که داشتم  می زدم . حالا افسانه رو هیچی ولی اگه کتی این صحنه ها رو می دید و حرفامو می شنید حتما پدرمو که پدر خودشم میشه در می آورد . خانوم خوشگله اومد رو کیرم نشست و منم که یک سرویس آبمو نثار وجودش کردم چشامو بستم تا اون هم خودش و هم منو بکنه . خیلی نفس و زور داشت . همین جور یک ضرب سر گرم گاییدن بود ..  سر و گردنمو به طرف سینه هاش رسونده تا با اون نوک خوشمزه شون حال کنم . همین حرکت من اونو سستش کرد و باعث کندی حرکت کونش روی کیرم شد ولی بعد از لحظاتی با همون سرعت ادامه داد . منم کمرشو توی دستام محکم نگه داشته و از پایین به بالا کمکش می کردم .. . میلیاردها چشم در حال دیدن این صحنه ها بودند . بذار قدرت کوروش آریایی رو ببینن . بذار زنا در حسرت کیر کوروش آریایی باشن . دخترتپل ولی ریزه میزه رهبر چین چند تا جیغ کشید و سنگینی خودشو انداخت روی من . کارش دیگه تموم شده بود . جووووووون چه بدنی . چه هیکلی . با این که خیس عرق شده بود ولی عرقهای تنش هم خوشبو نشون می داد . دیگه خاطرم آسوده شده بود که می تونم یه چند ساعتی رو در بغل این نازنین بخوابم .  هی می گفتم اسلیپی اسلیپی تا این که اونو یواش یواش بندازمش یه گوشه ای و کپه مرگمو بذارم ولی مگه این زن رضایت می داد ؟/؟ تازه بعد از چند دقیقه چشاشو باز کرده بود و به انگلیسی می گفت خیلی خوب خیلی خوب . زبونشو باز کرده و ازم انتظار داشت که منم همون کارو انجام بدم .منم دیگه توی ذوقش نزدم و زبون در زبون باهاش عشق بازی کردم . دیگه شدیم دو کبوتر عاشق . حس کردم که کیرم بازم در حال شق شدنه . خوب تونسته بود رگ خواب منو در دستای خودش قرار بده . کون این دختره رو کردن داشت . چی بود اون پدر نامردش می خواست به من کون بده . آدم بدش میومد . منم که از هرچی مردای کونی  و گاییدن کون مردا بدم میومد و میاد . هر چند کون کونه ولی از همون اول که بدت بیاد دیگه بدت اومده . این سوراخ کون زبون زدن داشت . ولی اگه پخش مستقیم داشته باشیم که داریم باعث افت من نشه ؟/؟ میگن کوروش سلطان جهان رو ببین که داره سوراخ کون یک زن چینی رو لیس می زنه ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

11 نظرات:

ایرانی گفت...

با سلام خدمت آره داداش گل unesfعزیز در داستان لز با دختر خجالتی پیام داده ..unesf عزیز بابت پیام گرمت در داستان لز با دختر خجالتی سپاسگزارم . این داستان هفته ای حداقل یک و حداکثر دوبار در هفته منتشر میشه الان که من دارم این جملاتو می نویسم اول روز سه شنبه بوده من روز گذشته قسمت پنج این داستان را در سایتی دیگه منتشرکرده و فردا شب یعنی اول چهار شنبه قسمت ششم آن را هم منتشر خواهم کرد . از حمایتهای شما و سایر عزیزان بی نهایت ممنونم . با احترام و تشکر : ایرانی

سه‌شنبه ۱۴ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰:۱۳:۰۰ (GMT+

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز یا آرازمس گرامی کاکو شیرازی گل در داستان ماه عسل در عسل برام پیام داده ...کاکو شیرازی گل و دوست داشتنی و نازنین ! خیلی خیلی ممنونم از تو به خاطر پیام گرمی که برام فرستادی . پیامهای محبت آمیز شما دوستان با محبتم خستگیهامو از بین می بره تا با انگیزه ای بیشتر و روحیه ای بهتر به نوشتن بپردازم . کاکو جان دست گلت درد نکنه همیشه لبخندان و شادان باشی . با درود بسیار و نهایت احترام : ایرانی

دوشنبه ۱۳ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۳:۲۶:۰۰ (GMT+۰۴:۳۰)
ایرانی گفت...
آره داداش گل ! دی ام سی پنج نازنین در داستان تک قسمتی در قسمت داستانهای پیوسته ستاره خاموش پیام داده ..dmcmعزیز و دوست داشتنی ! ممنونم از پیام گرم و توجه و همراهی تو نازنین !شاد و تندرست باشید ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش خوبم سهراب عزیز در داستان هوس اینترنتی پیام داده ..سهراب جان با پیام بسیار گرم و دلنشین و پرمحبتت بسیار شرمنده ام کردی . بنده در مقابل لطف و محبت شما دوست داشتنیهای با فرهنگ و با اخلاق شایسته کاری نکرده ام و تا آنجا که در توانم باشد و فرصت یاری کند در خدمت شما خواهم بود . با سپاس مجدد و نهایت احترام و امتنان : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم تارای عزیز پیامی تصویری داشته که پاسخ آن باید چنین باشد .. تاراجان الان که ساعت یک و نیم نیمه شب یا اول صبح چهار شنبه هست من این داستان را شب گذشته اول سه شنبه در سایتی دیگر منتشرکرده ام وآره داداش عزیز در لوتی زحمت انتشار آن را خواهد کشید . با تشکر از توجه و همراهی شما : ایرانی

ناشناس گفت...

6ماه پیش قول دادید که یه داستان فقط از دید زدن بنویسی که ظاهرا سر کاریم.
لطفا اگه مقدوره داستانهای قدیمی رو تموم کن ادم احساس میکنه داری توش اب میبندی اگه میشه 4 تا سوزه جدید بنویس ادیوس رفیق

ایرانی گفت...

با سلام و تشکر از دوست خوب و نازنینم .. من 6 ماه پیش دوبار در این مورد داستان نوشتم احتمالا پیگیری نکردید . در هر حال حضور ذهن ندارم که نام آن داستانها چه بوده فرصت آن را هم ندارم که بگردم با این حال چشم در صورت تمام شدن داستانهای دنباله دار و فرصت در آینده حتما و مجددا و بار دیگر باز هم از این داستانها خواهم نوشت .. البته بعضی از داستانها را تا یکی دوماه آینده به پایان خواهم رساند مثل نقاب انتقام ..یک عروس و هزار داماد ..مامان تقسیم بر سه ..خانم مهندس ...داستان بیست سال بعد را در قسمت چهل به پایان رسانده ام . داستانهای آبی عشق و هرجایی را در قسمت صد تمامش خواهم کرد . هرکی به هرکی و فقط یک مرد را در قسمت 200 . که البته از این داستانها فقط یکی دو قسمت بعد آن را نوشته ام . بعضی از داستانها که تازه شروع شده اند ..بعضی ها را که فکری برای پایان وزمان پایانش نکرده ام . البته اگر گاهی وقتا روغن داستانی زیاد باشد کمی آب بندی هم نیاز است و مثل ماشین و وسایل برقی نخواهد بود که آب و روغن قاطی کردنش اذیت کند . تشکر از لطف و محبت و تماس شما و نهایت احترام و امتنان ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم سحر نازنین در داستان اتوبوس هوس پیام داده .. سحرجان ! ممنونم از تو به خاطر پیامت و این که هنوز فراموشمون نکردی . اطاعت میشه . با تشکر مجدد و نهایت احترام : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش نازنین مهری عزیز در داستان یک عروس و هزار داماد پیام فرستاده ..مهری جان ! تعداد داستانهای من زیاده بعضی ها رو هفته ای یک بار و بعضی ها رو در هفته دوبار منتشر می کنم که این داستان هفته ای یک باره ودرروز های شنبه منتشر میشه و در حال حاضر فقط قسمت بعدی اونو نوشته دارم . از توجه و همراهی تو نازنین سپاسگزارم و ای کاش فرصت بیشتری می داشتم تا بهتر و بیشتر در خدمت شما دوستان گلم می بودم . مهری گل و گرامی ! شاد و پیروز سربلند باشی . با تشکر : ایرانی

ایرانی گفت...

خیلی دیر مینویسی اصلا جذابیتش شده صفرجون مادرت ننویس دیگه مدیران لطفا تاپیک ببندید هر کی قهر کرده از مامان باباش میاد داستان مینویسه اعصاب خورد کنی...اشکان بیتا در داستان لز با دختر خجالتی از سایت لوتی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز اشکان بیتا در داستان لز با دختر خجالتی پیام داده ...اشکان بیتای عزیز من دو قسمت دیگر از این داستان را در سایتی دیگر منتشرکرده ام و چون عضو انجمن لوتی نیستم زحمت انتشار و انتقال آن به عهده دوست گل و فعالم آره داداش نازنین می باشد . درضمن من در مقابل تو هین شما سکوت می کنم و انتظار دارم که منطقی قضاوت بفرمایید . اما فراموش نکنید که به خاطر توجهی که به این داستان داشته اید از شما سپاسگزارم وبه خاطر این وقفه از شما پوزش می طلبم با این که هیچ تقصیری متوجه من نیست . با احترام : ایرانی

ایرانی گفت...

دو تا پیام قبلی رو اشکان بیتا فرستاده و من از سایت لوتی منتقلش کردم و سهوا اسم ایرانی رو اون بالا آوردم ....ایرانی

 

ابزار وبمستر