ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 65

منیره حس کرد که نمی تونه به خوبی کیر اصغر رو توی کونش تحمل کنه -اصغر جون بکشش بیرون دوباره بذارش توی کون . فکر کنم از اول بد گذاشتی بره --نوکرتم خواهر منیره . این دفعه خوب خوب میذارم . منیره گفت یه دستی هم به ریش این حاجی ایمانی بکشم .. امیدوارم فقط عمر طولانی اونو تو بگیری و بقیه خصلتهای کثیفشو نگیری . این بار اصغر در یه حالت مستقیم تری کیرشو فرو کرد توی کون منیره . .. -جوووووووون خواهر منیره . عجب بدن بیستی داری . -البته اگه برادرا بذارن . -داریم میذاریم پس داریم چیکار می کنیم . هر چی به این کون بیشتر برسی بهش بیشتر کود بدی پروار تر میشه -اصغر آقا داشتیم ؟/؟ داشتیم ؟/؟ حالا ما رو گوسفند مون کردی و کون ما هم شد دنبلان گوسفند ؟/؟ -خواهش می کنم خواهر منظورم از  پروار شدن همین بر جستگی کونه . حالا زود باش آبتو خالی کن که ما خیلی کار داریم . ممکنه محافظای دیگه سر برسن و گند کار در بیاد و من نمی خوام که مشکلی برای کبری جون و شریف پیش بیاد . بهشون قول دادم که برای درجه اجتهاد شریف جون تلاش بکنم . هر چند اگه آقا شریف خودش دست به کار می شد و کون می داد و به ده دوازده تا از ملایان بزرگ کون می داد زود تر به درجه اجتهاد می رسید ولی اون می گفت من می خوام جزو شیخ های با شرف باشم و از کون دادن خوشم نمیاد .اینا رو زنش کبری به من گفت و تو پیشت بمونه . ببینم اصغر جون این حاجی ایمانی هم کون داده به درجه اجتهاد رسیده .. -نمی دونم من اون موقع که داشته مجتهد می شده دنیا نبودم ولی قدیما دیگه مد بود . آخوند اگه می گفت من کونی نیستم بهش می خندیدند . بهش می گفتند آخوند بی شرف . ولی این چند سالی که من دور و برشم راستش ندیدم کون بده . آخه کی میاد این یه تیکه استخونو بکنه کیرشو فرو کنه توی کونش . هر کی اینو بگاد باید کفاره بده . -زود باش اصغر جون به اندازه کافی دو تایی مون حال کردیم . دیگه نمی خواد توی کس فرو کنی .اصغر دیگه هوش و حواسی براش نمونده بود . چشاشو باز و بسته می کرد و می خواست از این فرصتی که به دست آورده حداکثر استفاده رو بکنه .می دونست که دیگه به این سادگیها موقعیت به دست نمیاره . -آخخخخخخخخ خواهر خواهر منیره .. فدای اون حجابت .. فدای اون دستکش پارچه ای که تا آرنجت می رسه .. من قربون اون مقنعه ات و اون حجاب دشمن شکنت .. این چه کونیه که تو داری . .. وووووووییییییی تنم همه آب شده همه کیر شده داره می ریز ه . -بپا این جا رو آب نگیره ولی خیلی دلم می خواد توی کیر تو شنا کنم . نمی دونی چه کیفی میده . . اصغر تا اونجایی که می شد کون منیره رو پر از آب کرد و خودش بی حال یه گوشه ای افتاد . .. -ببینم اصغر جون چت شده -هیچوقت توی زندگیم تا این حد حال نکرده احساس سبکی نکرده بودم . -خوشحالم که یک برادر رزمنده ای مث شما این جوری منو امید وار می کنه که هنوزم می تونم دل مردا رو ببرم . -ولی خواهر این که بخواهید با مردای زیادی باشین حرامه .. -اصغر جون برادر اصغر تو هم ما رو گرفته ای ها پس وقتی که منو گاییدی من صیغه کی بودم . هر چند غریبه نیستی من خودمم نفهمیدم این کس کش دیوث چه صیغه ای خونده . -خواهر منیره عفت کلام رو باید حفظ کرد -برادر اصغر وقتی من خودمو حفظ نکردم .. عفت خودمو حفظ نکردم عفت کلام کیلویی چند ؟/؟ اصغر دید که این منیره زیاد هم بی ربط نمی گه -اصغر آقا یه زحمت برات دارم . -نوکرتم خواهر منیره . -به اندازه فراوون آب توی کونم ریختی و داره بر گشت می منه . یه خورده از اونو جمعش کنم می خوام دور و بر کیر و زیر شکم حاجی ایمانی رو به این آب آغشته کنم که فکر کنه آبشو خالی کرده .. -ای به چشم . اصغر همین کارو برای منیره انجام داد . -خوبه دیگه اگه زیاد بریزی ابن ایمانی مشکوک میشه . مخصوصا این که اگه عینک بزنه یک  قطره رو چند قطره می بینه . خب اصغر جون حالا می تونی بری . کیر گلت درد نکنه ولی خیلی خوش گذشت و حال کردیم . منیره عینک رو گذاشت به چشای حاجی و چند بار محکم به سر و صورتش زد تا این که حس کرد یه صداهایی داره از این پیری لب گور بلند میشه . -بیدار شو حاجی ما رو دق آوردی . همش داری انزال میشی . فکر سلامتی خودت باش .. . وقتی حاجی خودشو مرتب کرد و قصد رفتن داشت منیره من باب تمسخر گفت حاج آقا غسل جنابت یادتون رفته .. -ایرادی ندارد قبل از تاریکی هوا غسل خواهم نمود . فعلا فریضه ای بدهکار نیستم هنگام خدا حافظی کبری با نگرانی خودشو به ایمانی رسوند .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالی عالی عالی بود مرسی بقیه داستانهاهم حرف نداشتن مرسی

ایرانی گفت...

ممنونم داداش دلفین گل و بسیار عالی من . دستت درد نکنه . به خاطر پیام و پیامهای دلنشینی که می فرستی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر