ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بر بالهای عشق وهوس 4

 قسمتی از کیر نیما رفته بود توی کسم . نمی دونستم چقدر دیگه باید بره تا کارم تموم شه . چشای عشق من از هوس سرخ شده بود . دیگه این فکر نبود که ما رو به جلو می برد . این هوس بود . هوس در کنار عشق . کوسمو بازم با یه فشار دیگه بیشتر رو سر کیرش قرار داده قالب اون کردم . -آخخخخخخ نیمااااااا دردم میاد .. -نهههههه .. زیاد رفتیم .. .. -چی داری میگی .. واسه این که پشیمون نشه با همه درد و سوزشم خودمو بیشتر به طرفش کشیدم . حرکت عمقی تر کیر توی کس رو حس می کردم .. -نیکو چقدر تنگه -آره نیما . حالا دیگه من و تو رسما زن و شوهر شدیم . . از دیدن خون کس خودم لذت می بردم . می دونستم نیما داره به این فکر می کنه که چی میشه .. -عزیزم نیازی نیست که به بقیه بگیم . ولی یه دستمال پارچه ای بیار تا از خون خودم سرخش کنم که یه وقتی اگه خواستی چند ماه دیگه به مامانت نشونش بدی .. آخه اون وقتا از این رسما بود . .. نشستیم و با هم درددل کردیم .. -ببینم می خوای بخوابی ؟/؟ تازه شروع شده .. درسته از خط خارج شدیم ولی از هم که دور نشدیم . رو کیرش نشستم و هر جوری که دلم می خواست ازش لذت می بردم .. .کیرش وقتی وارد کسم می شد طوری بهش می چسبید و به جلو حرکت می کرد که فکر می کردم داره به تمام وجودم هوسو شلیک می کنه . چقدر هم این سوزوندن و غرق هوسم کردن طولانی شده بود . . حالا که دیگه از این مرز گذشتیم مرد من قدرتشو بیشتر نشون داد . تازه گرم افتاده بود . مثل یه شیطون تا حالا فریبش داده بودم . بازم می تونستم فریبش بدم . .حالتمونو بر عکس کردیم . چقدر از این حالت خوشم میومد . من تسلیم اون بودم اون رو من سوار بود . سوار و استوار . کس تنگ من در چنگ اون بود . احساس کردم که خیلی زود دارم ارگاسم میشم .. -منو ببوس ببوس نیما بگو تنهام نمیذاری بگو همیشه دوستم داری .. نتونستم حرفی بزنم فقط ناله های هوسم بود که فضای اونجا رو پر کرده و چشای سرخ هوس آلوده نیما به اون محیط زیبایی خاصی بخشیده بود . بازم ارضا شده بودم . -منو ببوس ببوس .. بغلش زدم نیماتقریبا رو من دراز کشید . لباشو با هوس شکار کردم . فقط حالا آبشو می خواستم شیره وجودشو .شاید اونم همینو می خواست . اونو به خودم چسبوندم . هم تنه شو هم صورتشو هم لباشو همه جاشو .. -نهههههه نیکو .. ..کس تنگ و نازت کارشو کرد .. -ساکت عزیزم حالتو بکن و خودتو بنداز رو من سبک کن .. نیمادیگه حرفی نزد شیره وجود و هوسشو توی کس تشنه من خالی کرد . ..اون شب تا ساعتها با هم سکس کردیم . قبل از این که بخوابیم کلیدی رو داد به دستم -این چیه .. این کلید این ویلاست . مال توست هدیه من به تو .. -شوخی نکن .. -شوخیم کجا بود .. -پولشو از کجا آوردی .. -یه خورده شو داشتم .. یه کمی رو بابا بزرگ گلم که پول قایم کرده داره و دوستم داره بهم داده ..یه مقدارشو وام گرفتم ..دوستمم چون می خواست بره امریکا یه تخفیف هم بهم داد .. . حالا بگو ببینم اینجا قشنگ تر و بهتره یا خونه قلب من .. -نیما بد جنس . تو که می دونی خونه دل تو از یه دنیا بیشتر برام می ارزه . اگه می خوای این فکرو بکنی اصلا به اسم تو باشه .. -ازم می خوای هدیه مو پس بگیرم ؟/؟ اون وقت عادت می کنم و یهو دیدی خونه قلبمم پس گرفتم -دیوونه می کشمت . تو خونه دلت مال منه . نامردی اگه بخوای اونو ازم بگیریش . نامردی اگه بخوای تنهام بذاری . . به خدا نامردی .. .به خاطر خوشبختی خودم اشک می ریختم . به خاطر این که بهترین مرد دنیا رو دارم اشک می ریختم . حتی اگه اون خونه رو هم بهم نمی داد مسئله ای نبود ولی واسه این که مال دنیا در مقابل عشق من براش ارزشی نداشت اشک می ریختم . یه حس عجیبی داشتم حس می کردم که ممکنه یه چیزی پیش بیاد که دیگه واسه هیچ وقت نتونم ببینمش . میگن  احساس خوشبختی زیاد جدایی میاره .  لعنت بر من اصلا بهتره خیلی معمولی باشم حس نکنم زیاد خوشبختم . نیکو تو زیاد خوشبخت نیستی . تو زیاد خوشبخت نیستی . تو نیما رو از دست نمیدی .. دو سه روزی رو به خاطر یه سری کارهای مربوط به نقل و انتقال در رامسر موندیم . در این فاصله هر وقت میومدیم خونه کارمون فقط هماغوشی و لذت بردن از هم بود ..... . ما به تهرون بر گشتیم . از این جریان چیزی به بقیه نگفتیم . جنگ  ایران و عراق شروع شده بود و خلبانان بیشتر از هر رزمنده دیگری با مرگ دست و پنجه نرم می کردند . قرار بود دوماه بعد از برگشت از ویلا با هم از دواج کنیم . من بار دار شده بودم و می ترسیدم این موضوع رو با خونواده ام در میون بذارم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر