ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 78

مرگ یک بار شیون یک بار . گردن که نمی خواد بزنه . منم آدمم . من که پیش خودم غرورمو زیر پا گذاشتم . من که دوستش دارم . دیوونه شم . چرا نشون ندم . اون باید بدونه . اگه ندونه به ضرر خودمه . من دوستش دارم دوستش دارم .. تو باید اینو بدونی ..تو باید بدونی که ستایش ستایشت می کنه ...... نسیم نمی دونست واسه چی از موضع خودش عقب نشینی کرده . شاید به این خاطر که تا حدودی دل نستوه رو به دست بیاره ؟/؟ نه این طور نیست .. ولی حس می کرد که همین طوره . مگه می تونست سوزش حاصل از داغ عشقی رو که سالها قبل رو دلش نشسته فراموش کنه ؟/؟ مگه می تونست فراموشش کنه ؟/؟ ..نه من هیچوقت برای تو نمیشم . هیچوقت .. یاد تو رو در قلبم دفن می کنم .. خدای من این دو تا که هنوز با همند .. -ستایش یه چند دقیقه ای اینجا باش من با خانوم بهاری کاری دارم . -می خوای من ازش تشکر کنم -اونو که باید انجام بدی .. ستایش دوست نداشت این حرفو از زبون نستوه بشنوه .. -به خاطر شما حاضرم ولی می دونم اون این کاررو از ته دلش انجام نداده و یک فشار هایی برش وارد اومده . نستوه به طرف نسیم رفت . بریم  دفتر -ما صحبت محرمانه ای نداریم . حرفتو بزن -نسیم با برده ات داری حرف  می زنی ؟/؟ اصلا بهت نمیاد مدرس باشی . -بهم خیلی چیزا نمیومد و نمیاد . به تو هم همین طور . تو کی می خوای دست از سرم ورداری . کاری به کار اون دختر بیچاره نداشته باش . با احساسات اون بازی نکن . ببینم به اون چه وعده ای دادی ؟/؟ وعده از دواج ؟/؟ ببینم درختای پرتقال باغ شما رشدشون خیلی خوب بوده . هرچی باشه بیشتر از باغ لواسون می پوشونه . -نسیم چقدر گناه می کنی . تا کی می خوای زخم زبون بزنی . تاکی می خوای بهم تهمت بزنی . من همون آدمم . شاید عاشق تر از اون وقتا . اون وقتا که  زیر درخت عشقمون با هم پیمان بستیم . نستوه حس کرد که  غرق در عالمی شده که ممکنه همه متوجه این تغییر روحیه اش بشن .. -نسیم فقط خواستم بابت تجدید نظر در حرکتت نسبت به دانشجوها ازت تشکر کنم -یه وقتی فکر نکنی به خاطر تو این کارو کردم .. ستایش که از  دور شاهد و ناظر حرکات اونا بود از این حال و روز نستوه تعجب می کرد . چرا قیافه نستوه در هم شده . چرا نسیم داره کاری می کنه که طلبکار نشون میده . اصلا به من چه مربوطه . من یکی که دیگه می ترسم پامو بذارم کلاسش . اصلا به این استاد نمیشه اعتماد کرد و دل خوش بود . خیلی ها هم با این که این  نسیم مثلا بهشون لطف کرده بود همین تصمیمو داشتن . اتفاقا بیشتراشون اومده بودن واسه انتخاب واحد . چهارده پونزده نفری دورشو گرفته بودند و از خانوم بهاری بد می گفتند .. -دخترا پسرا  بچه های خوب .. اصلا میگیم خانوم بهاری هیچی استاد نباشه و یک فرد معمولی .. به نظر شما درسته که این جور پشت سرش حرف بزنیم و ازش فرار کنیم ؟/؟ اگه کلاسای بقیه پرشه خود به خود بقیه فرستاده میشن کلاس اون . پس فکر نکنین که می تونین از دستش در برین -ولی اون واحدا رو پاس نمی کنیم -تا به کی ؟/؟ لجبازی ها رو بذارین کنار .. ستایش هم با این که با بقیه دانشجوها موافق بود ولی واسه این که دل نستوه رو  به دست بیاره ازش دفاع کرد و گفت بچه ها اگه بازم مشکلی پیش اومد استاد نوروزی ازمون حمایت می کنه .مثل حالا که اگه نبود صد سال دیگه از خانوم بهاری نمره بگیر نبودیم -خانوم ستوده ادامه نده .. صدای نستوه طوری بالا رفته بود که به ستایش بر خورد . از اون محیط  فاصله گرفت .. انتظار نداشت که عشقش اون بر خوردو باهاش داشته باشه . اونم پیش بقیه .. نستوه که فهمیده بود تند بر خورد کرده از بقیه فاصله گرفت و خودشو به ستایش رسوند . دوست نداشت که اونو ناراحت ببینه . می خواست از دلش در بیاره . -من دارم میرم اگه جایی می خوای بری برسونمت . ستایش می خواست قهرشو بیشتر نشون بده ..-فکر کنم انتخاب واحد داری . .. -می تونم فردا انجام بدم .. -پس باهام میای ؟/؟ دختر سری تکون داد و همراه نستوه رفت . -چیه دختر گرفته ای ؟/؟ می دونم پیش بقیه نباید صدامو بالا می بردم . می خواستی  از من و از خانوم بهاری هر دو دفاع کنی . ولی به قیمت کوچیک کردن اون که نمی تونی منو بزرگ کنی -ولی اگه شما نبودین اون پدر همه مونو در میاورد . مگه غیر از اینه . شما هیچوقت بهم دروغ نمیگین . -ببین ستایش من باهاش حرف زدم اونم به لحنی شدید و تند ولی دلیل نمیشه به خاطر حرفای من کوتاه اومده باشه دختر تو مشکلی داری ؟/؟ می تونم برادرانه و به عنوان یک بزرگتریه چیزی بپرسم . راستشو میگی ؟/؟ فکرنکنی من بهت بی احترامی کردم -هرچی می خوای بپرس .. -عاشق شدی ؟/؟ ستایش که از واژه برادرانه بدش اومده بود با شنیدن این جمله تمام بدنش لرزید .. -جوابمو گرفتم ستایش ولی می دونی یک دختر باید متانت خودشو داشته باشه . باید بذاره که پسر پا پیش بذاره . ولی تو که اهل این چیزا نبودی .. در هر حال این نیاز طبیعی یک انسانه که جفتشو پیدا کنه . هر کمکی که از دستم بر بیاد دریغ نمی کنم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر