ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لبخند سیاه 91

رسیده بودم به خونه اول .. به همون جایی  که ازش شروع کرده بودم . همون فیلمبرداری .. به دقت اونو زیر نظر داشتن و توجه شدید به خوندن خاطراتش .. این که اونو بیشتر تنهاش بذارم تا اون کارایی رو که دوست داره انجام بده . جونم به لبم رسیده بود . چیزی که بیشتر از خود خیانت اذیتم می کرد وقتی بود که برای این کارا تلف می کردم . دیگه مثل سابق نمی تونستم  در امر تجارت و خرید و فروش ملک و ماشین موفق باشم . آخه بی خیال بودم و اهمیتی نمی دادم . قانع شده بودم . خیلی با خودم فکر کردم . بی خوابی رو تحمل کردم تا بتونم خودمو قانع کنم که بر خودم مسلط باشم . این جوری راحت تر می تونستم با فتانه مبارزه کنم . این بار مجبور بودم شکستش بدم . چون اگه این کارو نمی کردم خودم زمین می خوردم .. زمینشو که خورده بودم .. با خاک هم که یکسان شده بودم . اما مثل یک خاکی می شدم که می رفت تا زیر خاکهای دیگه دفن شه . صبح که شد دیگه اون تمایلی رو که روزای اخیر برای بیدار شدن و صبحونه دادن به من داشت بهم نشون نداد . منم شروع کردم به نازشو کشیدن . می خواستم بهش نشون بدم که دوستش دارم و از کاراش خبری ندارم . البته بازم زود بود که در این مرحله قضاوت صحیحی داشته باشم ولی به مصداق این که سالی که نکوست از بهارش پیداست این مسائلو واسه خودم تجزیه و نحلیل کرده اون نتیجه شومی رو که می خواستم می گرفتم  .
 -عزیزم خیلی خوشگل تر نشون میدی  این روزا.
 -چشات خوشگل می بینه فر هاد .
 -روز به روز بیشتر بهت علاقه مند میشم .
 -منم همین طور
-خیلی اذیتت می کنم ..نه ؟
 -بهت حق میدم فر هاد این یک امر طبیعیه .
 -نه نباید این قدر ناراحتت کنم .
-عشق من خودت رو ناراحت نکن . من اگه جای تو بودم شاید رفتارم خیلی سخت تر از اینا بود .
 -دوستت دارم فتانه
سکوت کرده بود و چیزی نمی گفت . حس کردم که دیگه  وارد فاز شرمندگی وجدان نشده بلکه داره میره به بر نامه ای که براش آرامش خیال داشته باشه تا اگه می خواد با مهرام باشه بی خیالی بیشتری نشون بده و حس کنه که بازم می تونه راحت فریبم بده . اما این بار باید اونو به آخر خط برسونم . واسم مهم نیست که آدما در زمینه زندگی مشترک و روابط اجتماعی و خانوادگی و شکستن یا نشکستن تابو ها و بر خورداری از آزادی های فردی و اجتماعی چه تز خاصی دارن .. اون لحظه مهم این بود و هست که  حتی اگه به ازدواج به عنوان یک قانون نگاه کنیم در اینجا دیگه نمیشه آزادی اجتماعی و پای بند بودن به تعهدات زندگی مشترک رو فدای آزادی ها و هوسهای شخصی نمود . و بهترین انتخاب برای  این زنی که دارای چنین خصلتهایی میشه و یا مردی که هوسباز شده و عادت داره هر چند وقت با یه زنی سر کنه اینه که از همسرش جدا شه .. اون جوری می تونه به عنوان یک هرزه هر کاری که دلش می خواد انجام بده . فرقی نمی کنه این هرزه هم می تونه مرد باشه و هم زن . هیچ فرقی بین زن و مرد نیست .خودم شلوغش کرده بودم . نباید این قدر مسئله رو کش می دادم . آخه چقدر امتحان و آزمایش .. اگه می خواستم داستان زندگی خودمو به این صورت به روی کاغذ بیارم و یا در اینترنت بنویسم بدون شک حوصله خوانندگان سر می رفت و می گفتند بسه دیگه چه خبرته مگه داری هسته اتم می شکافی ؟ برو دنبال کار و زندگی خودت .. خودت رو از چنگ خاطره هایی که داره نابودت می کنه خلاص کن . چقدر رو یه نفر زوم کردی  .. یه حرکتی به خودت بده .. اگه دلت به حال خوانندگان نمی سوزه به حال خودت بسوزه . حالا این طور شده چیکار می تونی بکنی ؟    تو الان در جایگاهی نیستی که به دنبال علت درد بگردی . دندون که بیش از حد بپوسه و نشه ریشه شو درمان کرد باید اونو کند و انداخت دور وگرنه بقیه اعضای بدنتو فاسد می کنه .
 -به چی فکر می کنی فر هاد؟
 -به تو عزیزم . به تو بهترین همسر دنیا ..
 -پاشو برو سر کار این قدر خودت رو ناراحت نکن .
 رفتم سر کارم . چند دقیقه ای رو دور و بر خونه ایستادم تا ببینم آیا مهرام پیداش میشه یا نه .. خبری نشد . دیگه فایده ای نداشت تا این حد مراقبت کردن . ضبط  و هارد خونه  رو کار انداخته بودم . به اینترنت  و خاطرات فتانه هم که می تونستم دسترسی داشته باشم . استرس هم که نداشتم . دیگه چی می خواستم . رفتم به دفترم . موبایلم زنگ خورد .. شماره رو نشناختم . ولی دو سه رقم آخرش کمی برام آشنا بود .. حتی صدای زنی رو که از اون طرف پاسخ منو می داد هم به خوبی نشناختم هر چند اونم برام آشنا بود ..
-ببخشید شما ؟
-اشتباه گرفتم .
-بیتا ..ببخشید  بیتاخانوم شمایی ؟ پس برای چی میگی اشتباه گرفتی؟
-شماره ات این داخل بود رفتم شماره پایینی رو بگیرم دستم یه ردیف اون ور ترو هدف گرفت .
-درسته .. خوشحال شدم صدات رو شنیدم .
-ولی من خوشحال نشدم فرهاد!
 -چرا ؟!
 -به دوعلت . یکی این که تو خوشحال نیستی و اینو از ته صدات می فهمم و یکی دیگه این که تو منو نشناختی .من که خب مستاجر تو هستم ولی دیگه به عنوان یک دوست این انتظارو داشتم  که .... در این جا نمی دونست چه جوری ادامه بده .. مونده بود .
 -متوجه میشم بیتا خانوم .
-یه علت سومی هم می تونه وجود داشته باشه .
-چیه بفر مایید .
 -ببین فرهاد من خودم می دونم که خانوم هستم . زن هستم .  اون دفعه که منو بیشتر به عنوان یک دوست قبول داشتی و شناختن من از رو صدام واست امری عادی بود دیگه واژه ای به عنوان خانوم بین ما فاصله ننداخته بود .. من  الان حس می کنم که از چیزی رنج می بری .
-نه من ناراحت نیستم . به خاطر مسائل خصوصی زندگی من خودت رو ناراحت نکن . اینا به شما مربوط نمیشه .
من از بیان این حرفم منظور خاصی نداشتم . می خواستم بگم که زحمتت رو زیاد نکن خودت رو به دردسر ننداز ولی اون لحظه به خاطر م نرسید از چه واژگان و عبارت دیگه ای استفاده کنم .
 -ببخشید آقا فرهاد با کلاس و با فرهنگ .. من فضول نیستم که در زندگی مردم سرک بکشم .
من و اون یه بازی شطرنجو به راه انداخته بودیم . اون قبل از اسمم دوباره کلمه آقا رو به کار برده بود مثل همون دفعات اولی که همو دیده بودیم .می خواست بگه دیگه با من صمیمی نیست ولی من پاسخشو این جوری دادم.
 -ببین بیتا من منظوری نداشتم فقط می خواستم بگم نمی خوام این قدر خودت رو واسه من عذاب بدی به زحمت بندازی .
 -خداحاقط آقا فر هاد .
گوشی رو قطع کرد . هرچی هم واسش زنگ می زدم گوشی رو نمی گرفت . حوصله اینو نداشتم که نازشو بکشم . از یک طرف غصه فتانه .. از طرفی بی نظمی امور کسب و کار و حالا این هم واسه ما شاخ شده بود . ناز زنا رو کشیدن دردسریه  که خب گاهی ارزششو داره که بیاد سراغ آدم ولی با همه اینا  در اون لحظه حس کردم که نمی تونم حس کنم که اون ناراحته . مگه اون کی منه که این قدر بهش اهمیت میدم ؟خوشبختانه درو به روم باز کرد .
 -بیتا فکر نمی کردم درو باز کنی و بذاری بیام داخل  .
 -خیلی نیش می زنی آقا فرهاد . این جا خونه خودته -ولی تو داری اجاره شو میدی .. -من به اینش فکر نمی کنم .
 -فقط واسه همین درو باز کردی ؟
 -توهم مهمون بودی و هم صاحب خونه .
 -ازت معذرت می خوام . عصبی بودم و هستم . می خوام باهات حرف بزنم درددل کنم .. بغضم ترکید گریه امونم نداد .... ادامه  دارد ... نویسنده ..... ایرانی 

1 نظرات:

ناشناس گفت...

This wind instrument will probably be frequently implemented in classical music, but
just isn't frequently an instrument that stands out in such musical productions.
' And, thus we continue to create lack or less progress
because our subconscious mind holds the trump card. Find out how prepared
you are to reach success in music by taking this short assessment on building success in the music business.


Have a look at my page: dr drum beat making software

 

ابزار وبمستر