ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 65

کتی عزیزم عشق من خواهر دلبندم تو از تماشای خون نمی ترسی ؟/؟-من مدتیه که از عشق و هوس تو غرق خونم . دلم خونه .. اینا که چیزی نیست . این خون مایه عشق و امیدمه کوروش . دوباره کیرتو بفرست تو کوسم بذار هر چی خون اون داخله خالی کنه . بذار تا  اونجایی که میشه از این لحظه ها استفاده کنم داداش .. آخ کوروش کاشکی فقط مال من بود ی . کاش تو جز من هیشکی دیگه رو نمی دیدی .. -ولی کتایون دنیا این طور نمی خواد و نباد که بخواد -خودت چی ؟/؟ -خودم ؟/؟ اگه شرایط طور دیگه ای بود که من و تو با هم نمی تونستیم این طوری حال کنیم . کتایون جفت پاهاشو به پهلوهام چسبوند و در حالی که کیرم تو کوس تنگش قرار داشت خودشو بالا کشید بهم گفت چه خوب شد که شرایط این جوری شد و من تونستم با تو باشم و لذت با تو بودنو بچشم و حس کنم . بعد دستاشو مثل پاهاش دور کمرم حلقه زد اونو به آرومی  بلندش کرده و رو هوا گاییدنو شروع کردم . خودشو کمی سبک کرده بود ولی من دیگه به بلند کردن زنان عادت کرده بودم . کارم دیگه این شده بود . بوسه های داغ و شیرین و تازه کتی منو غرق در هوسی ناب کرده بود . اشتیاق و شهوتی که با بقیه شهوتها فرق می کرد . من باید با دولت شرط میذاشتم که تا وقتی که خواهرمو بار دار نکردم از ایران خارج نمیشم . هرچند تمام بچه های من در سراسر جهان نوه مامان بابام می شدند ولی اون بچه ای که میوه عشق و هوس من و کتی باشه یه لطف دیگه ای واسشون داشت . تنها آدمایی در این دنیای خاکی بودند که می تونستند یه نوه دو سره داشته باشند . یعنی هم دختری واسشون حساب بشه هم پسری . . کتی رو همون ایستاده غرق ماچ و بوسه های خودم کرده بودم . گاهی لباشو از رو لبام می گرفت و در همون حالت آرامش و غرق هوس خودش می گفت داداش من خوشبختم خوشبختم خوشبخت ترین زن روی زمین . دوستت دارم . دلم نمیخواد این لحظه های خوش با تو بودن تموم شه . -کتی خیلی دوستت دارم عاشقتم . بدون که اگه من مجبور م برم با بقیه باشم ولی تو عزیز ترین عزیزی هستی که تو این دنیای بزرگ دارم . عاشقتم .. -داداش بازم از این حرفای قشنگ بهم بزن . چقدر دوست داشتم که یه مرد از این حرفای رمانتیک و پر احساس بهم بزنه با تمام وجود دوستم داشته باشه . -کتی تو از کجا می دونی که این حرفای من از روی احساس و بی ریاییه . -از نگات از حرکاتت از طرز کلامت و بیانت ..از گرمی تنت و از داغی اون کیرت که رفته تو کوسمو داره حالشو می کنه و حالشو میده . همه جات داد می زنه که دوستم داری . اگه میگی مال منی راستشو میگی . دوتایی مون رو تخت قرار گرفتیم و کتی رو من قرار داشت . سینه هاش به دهنم چسبیده بود . دهنمو باز کرده و اونم سینه هاشو به نوبت از نوک میذاشت تو دهنم .. -میشه کوروش ؟/؟ میشه این سینه هایی رو که تو الان میکشون می زنی یه روز کوچولوی من وتو از این سینه ها شیر بخوره ؟/؟ -اگه بخوای بهش شیر بدی نگی سینه هام خراب میشه -هرچی شوهر جونم داداش جونم بابای بچه ام بگه . ببین من یه خیلی بچه می خوام . -حالا بذار یکیشو درست کنیم یه خیلی پیش کش . اینا همه نگه داری و تر بیت می خواد .. -خودم نگهشون می دارم . دایه می گیرم .. کنترلشون می کنم . تو هم که ماهی یه بار بهشون سر می زنی -البته اگه این دولت طماع بذاره . اینا اگه دستشون باشه فضولات خونه مردمو می گیرن می فروشن پولشو می زنن به جیب . به آب کیر من رحم نمی کنن . یواش یواش بیشتر می رفتیم تو حس . کتی اومده بود رو من و منم دستمو از پشت گذاشته بودم لاپاش و یه خورده با سر کوسش بازی می کردم و گاهی انگشتم می خورد به کیرم که تو کوسش در حال رفت و بر گشت بود . .. -داداش داداش همه جام داره آب میشه حس ندارم . همه جام داره از هم می پاشه . انگاری رو یه بلندیم دارم می پرم بالا و بالاتر. دارم پرواز می کنم به یه جاهای دور دست . می خوام فرار کنم اینجا نمونم . یه حالتی هستم که تا حالا تو همچین حالی نبودم . می دونستم که تازگی عشقبازی , هوس اونو به نهایت رسونده و بیش از حد حشریش کرده و می دونستم که با یه فشار بیشتر می تونم ار گاسمش کنم . دستامو دور کمرش قفل کرده و با یه حرکتای ضربتی و سریع کیرمو از پایین به طرف کوس کتی می فرستادم . -داداش دارم بیشتر می پرم دارم میرم بالاتر .. خیلی خوشم میاد .. دستش به جایی بند نبود . به زحمت دو طرف زیر بغلمو پیداش کرد و پنجه هاشو فرو برد اونجا .. اوخ که از دست این زنا تمام تن و بدنم داشت می سوخت . کتی هم از این قاعده مستثنی نبود . -نههههه نهههههه داداش داداش دارم می میرم دارم از حال میرم .. سرشو مثل تیک زده ها و آدمای عصبی به این طرف و اون طرف با یه حالت لرزشی سریع و پی در پی حرکت می داد و بالاخره ایستاد .. -واااااییییییی این دیگه چی بود . حس می کنم سبکبال شدم حالا راحت دارم پرواز می کنم . -هر وقت از پروازت خسته شدی بهم بگو -چیه داداش به همین زودی دلتو زدم ؟/؟ میخوام تا صبح با هم پرواز کنیم . تو آسمون عشق و هوس خودمون بمونیم . -ببینم تو بچه نمی خوای ؟/؟-چرا . راست میگی ها .. از بس دوست دارم توی هر خوشی خودم بمونم پاک دیگه قاطی کردم .  از عشق و هوس زیادیه و کاریش نمیشه کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه دادش گلم دمت گرم از امیر خان هم منونم که طرح بگردون به قبلی یعنی همینی که در حال حاضر هست مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم داداش دلفین از پیامت . منم از این که این طرح دوباره قالب وب شده خوشحالم ولی داداش امیر صاحب اختیاره که هروقت به مشکلی بر خورد که به خاطر بهبود کیفیت کار چاره دیگه ای نبود تغییرش بده . منم ازش ممنونم . کامرواباشی ..ایرانی

JJ گفت...

بازم سلام
هه هه من نمیدونم کلا چرا اینقدر با این داستان حال میکنم از روز اول انتشارش به خاطر نامش یه حدسایی زدم بعدم که فهمیدم موضوعش چیه خوشم اومد داستان جالبیه دوس داشتنی هم هس . واسه آخرش فکری کردی؟
راستی جای یه داستان عاشقانه مثل ندای عشق خیلی خالیه کاش یکی جاش میذاشتی شاهکار بود

ایرانی گفت...

با سلام خدمت جی جی جون عزیزم ! حتما باید همه قسمتهای این داستانو خونده باشی . فعلا یه بیست سی قسمتی میخوام داخل ایران نگهش داشته باشم بعد برم به خارج از کشور . یعنی داستانو ببرم اونجا و اگه ضرورتی باشه که هست بازم بر می گردم . فکر خاصی واسه آخر این داستان نکردم ولی یه پایان خصوصی بهش نمیدم . یه حالت خصوصی عمومی بهش می دم . خب الان کوروش خیلی ها رو بار دار کرده و بچه ها اگه به سن بلوغ برسن از بار سنگین مسئولیت کوروش خان کاسته میشه یه سری باید به انگلیس بزنم .به شرق آسیا و .... تا یه مدتی میشه کلی سوژه ردیف کرد .مثل داستان زن نامرئی . در مورد داستان ندای عشق بیش از هر داستانی دلبسته این داستانم به ویژه به خاطر اسم و روح ندا که حتی در قسمت 88 اونو تموم کردم . فقط قسمت آخر ندای عشق یه حال و هوای دیگه ای داشت که دوباره صحنه رو به قهرمانان اصلی داستان بر گردوندم و موضوع رو روی اونا تموم کردم .به خیر و خوشی . اما در مورد داستان دیگه ..داستان آبی عشق داستانیه که به مرور زمان بهتر و بهتر و جذاب تر خواهد شد و یه فکرایی براش کردم . اگه نخوندیش می تونی با توجه به این لیبل از همین حالا پیگیری کنی و از قسمتهای بیست و خوردی دیگه میندازمش تو یه دور خاصی که خیلی از خواننده های طرفدار عشق و با احساس ما پیگیرش باشن . خودمن طرفدار داستانهای عاشقونه ام . با این که داستان آبی عشق شاید 6 ماه دیگه هم تموم نشه و من فقط دو سه قسمت جلو ترشو نوشتم ولی از همین الان ده بیست قسمت آخرشو تو ذهنم دارم مرور می کنم وسطاش خود به خود نوشته میشه ..بعد یه صحنه های عاشقانه خاصی رو بهش فکر می کنم ..شبا قبل از خواب و خاموش کردن کامپیوترم میرم ترانه شعله بیدار و زندگی شکیلا رو به صورت تصویری گوش میدم ومیرم تو حس اون صحنه های آخرش و با همین حس می خوابم . جی جی عزیز هر داستانی ویژگی خودشو داره و علاقمندان خاص خودشو .. شاد و سر بلند باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام امیر خان یه بار پیام دادم نمیدونم رسید یا نه . یه پیشنهاد دارم اگه میشه لطف کنی داستانی بنویسی که تو اون پادشاه جوان 18 ساله بعد از مرگ پدرش که پادشاه بزرگ بود به سلطنت برسه و تو اون با مادر و خواهرش و خاله هاشو عمه هاشو زنداییهاشو زن عمو هاش سکس کنه اگه انجام بدی ممنونت میشم اگه تونستی خبرم کنید ممنون میشم این آیدی منه miladetemady68@yahoo.com

m گفت...

درود ایرانی ( قلم طلا ) نازنین :
امیدوارم خوب و خوش و سرحال باشی و برات بهترین آرزوها را دارم
داداش گلم درباره کپی برداری از وبلاگ و مسائل فنی با یکی از دوستام صحبت میکردم که یک متخصص برنامه نویسیه به کارش خیلی وارده میتونه بهتون کمک کنه اما نه من نه اون نمیدونیم چه کمکی ازمون بر میاد اگه نیاز به کمک فنی هست امر بفرمائید تا هماهنگی های لازم را بکنم
فدات
با عشق : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

با سلام خدمت دوست آشنای عزیزم من دو سه هفته پیش که این تقاضا رو کرده بودی در جا پاسخ شما رو داده و باز خواهم داد . با کمال افتخار و سر فرصت این کار را انجام خواهم داد . حتی یادم میاد یکی دو سوال هم ازت کرده بودم . ظاهرا پاسخ ها رو نمی خونی . ولی من با نهایت احترام به همه این در خواست ها و به نوبت توجه دارم از آنجایی که نویسنده این سایت فعلا یک نفر بوده و سایت پر شده از داستانهای دنباله دار و ادیت و انتشار و..کلی زمان می بره برای همین به نوبت به در خواست دوستان و پس از پایان داستانهای قبلی ترتیب اثر داده می شه ..واز اونجایی که قبل از داستان پادشاه که می دونم خیلی هم جالب میشه چند داستان در خواستی دیگه هم هست که باید نوشته شه واسه همین ممکنه تا چند ماه دیگه هم نشه این داستانو شروع کرد . حتی در پاسخ قبلی پرسیده بودم که این پادشاه بازی مال دوران گذشته باشه ؟که همینم بایدباشه وسوال دیگه این که در کشوری مثل یونان باشه بهتره چون دوست دارم اونایی رومنظورم یونانیانی که افتخارات ایران ما رو ندید می گیرن و تاریخ وجریان شکستهاشونو در برابر هخامنشیان به ویژه خشایارشاه تحریف می کنند و ندید می گیرند و بر عکس جلوه می دهند تحقیر کنم ..با همه اینها به خاطر احترامی که برای تو و همه خوانندگان عزیزم قائلم و این که سایر دوستان گله مند نشن به دلیل رعایت نوبت کمی طول می کشه . شاد و خندان و سر حال و تندرست باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز و مهربانم خیلی ممنونم از هم فکری و همراهی تو ..این مسائل کپی برداری و تزریق واکسن کپی بر داری رو مستقیما امیر عزیز انجام میده و من تا ظهر امروز که سایت لوتی رو کنترل می کردم در چند مورد داستانهای دنباله دار ما در این چند روزه کپی نشده ..هرچند شاید بعدا به یه طریقی این کار انجام شه ..در هر حال هم من هم خود امیر با رها عنوان کرده بودیم که با رعایت قوانین و اشاره به منبع و ماخذ این کار مانعی ندارد ..الان هم قبل از خواب و گوش کردن به ترانه ای از شکیلا میرم یه سری به لوتی ها می زنم ببینم چه خبره .بازم ازت ممنونم اگه به مشکلی خوردیم و بازم اذیت شدیم حتما مزاحم میشیم ولی این اواخر به لطف دوستان خوبی به ویژه تو آره داداش گلم اونا تا حدود بسیار زیادی روبراه شده و مهربانانه رعایت می کردند . دستت درد نکنه .خسته نباشی . بازم به خاطر همه زحماتت ازت تشکر می کنم ..ایرانی

m گفت...

درود
قلم طلای نازم ( ایرانی ) بزرگوار:
چون من خودم تونستم تمامی مطالب را بدون هیچ مشکلی کپی برداری کنم این مساله را عنوان کردماز طرفی از طریق موبایل هم میشه کپی برداری را انجام داد
به هر سوی بنده در خدمتشما هستم ضمن اینکه شخصا تخصص چندانی در این مورد ندارم اما دوست گلم که برنامه نویس ماهری هستش میتونه کمک کنه .
با عشق : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

باز هم ازت ممنونم آره داداش خوبم . از این که خودتو به زحمت میندازی . حتما دیر یا زود خیلی های دیگه هم می تونن کپی بر داری کنن . من خودم به شخصه بار ها و بار ها گفتم اگه به نام نویسنده و ماخذ اشاره شه از نظر من مانعی نداره و به لطف دوستان به خصوص شما این مسئله یواش یواش داشت جا می افتاد . با این حال اگه دوباره کپی کردند و قانون رعایت نشد بهترین کار همون نوشتن داستانهایی شبیه لوتی سایته .. فرض می کنیم تحت هیچ شرایطی نشه کپی بر داری کرد . داستانهای دنباله دار من که حجم زیادی ندارند . به طور متوسط معمولا سی خط جی میلی در درافت یا پیش نویس میشن .حالا گاهی ممکنه بیشترم بشه ولی نه زیاد . یکی که انگیزه اشو داشته باشه می تونه رونویسی کنه و جداگانه در وب خودش تایپ کنه . یه خورده وقت می گیره ولی اینم یه راه حلیه . از لطف و محبتت سپاسگزارم آره داداش خوبم .پاینده و پیروز باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر