ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 3

روز بعد  دیدم پستچی اومد دم در خونه مون یه دی وی دی واسم آورد . نمی دونستم اون چیه . منم که چیزی تقاضا نداده بودم . دیدم که چند تا بر چسب حروفی روش نقش بسته . حروف اسم تیمور جدا گانه روش بود .. تیمور چه نواری می تونسته برام بفرسته . عجله هم داشتم و می خواستم برم بیمارستان به شیوا سر بزنم ولی دی وی دی رو گذاشتم توی دستگاه تا ببینم چی نشون میده .. نههههههه خدای من . بمیرم من . این چی بود . چهار تا مرد که صورتشون مشخص نبود به شیوا حمله ور شدند . اون بیچاره دست و پا می زد . -کثافتا نامردا آشغالا .. بهش توجهی نکردند . کاری به ضجه هاش نداشتند . وقتی دید که تاثیری نداره شروع کرد به التماس کردن . ولی تاثیری نداشت . وحشیانه لباس بر تنش پاره کرده با خشونت لختش کردند . سه نفری دست و پاشو داشتند . یکی از اونا خودشو کاملا لخت کرد و رفت طرف لاپای شیوا . خواهرم هر کاری کرد نتونست خودشو نجات بده . اون نفر که بعدا فهمیدم تیمور بوده رو خواهرم که  یه حالت صلیب کشیده روی زمین رو داشت دراز کشید کیرشو به طرف کسش نشونه رفت . دیگه صدای شیوا در نمیومد .. نهههههه نههههههه چه لحظه ای . خواهرم تا اون لحظه چه امید و آرزو هایی که نداشت ! می دونم چه دردی می کشید . با این که نمی تونستم و زجر می کشیدم اون صحنه ها رو ببینم ولی یه عاملی وادارم می کرد تا ببینم . تیمور کیرشو فرو کرد توی کس خواهرم . بعضی از صحنه ها کاملا مشخص نبود . تیمور که از قیافه درفیلمش نمی شد فهمید که اونه کیرشو از کس شیوا بیرون کشید و دور بین اومد رو کیرش اونو درشت تر نشون داد و خونی رو که رو کیرش نشسته بود . شیوا شیوا خواهرت بمیره . تو می خواستی عروس شی . آخه چرا چرا .. چرا من تنهات گذاشتم .. تو می خواستی خانوم دکتر شی . چرا باهات این کارو کردند . مردا همه شون در حال حال کردن با شیوا بودند . یکی دستش رو سینه هاش بود و یکی در حال لیسیدن کس خونی اون بود . فیلم در اینجا قطع شده بود . در صحنه بعدی اونو  بسته بودند به یه چوبه دار مانندی و اونو طوری طناب پیچش کرده بودند که نایی برای حرکت نداشت . تیمور با شلاق  تن ناز و سفید شیوای گلمو هدف قرار داده بود . پدر منو ببخش . من مقصرم . چرا خونه نبودم . صدای ضربات شلاق بر پیکره شیوا آتیشم داده بود . جیگرمو کباب کرد . دلخراش ترین صحنه و شاید درد ناک ترین اونا مربوط به لحظاتی بود که مردا با کیر کلفتشون سوراخ کون شیوا رو هدف گرفته بودند . دوربینشون خیلی قوی بود . نمی دونستم نفر پنجم کیه که داره فیلم می گیره . کیر خشک رو با فشار به سوراخ کون خشک چسبونده و طوری اونو به طرف جلو حرکت می دادند که شیوا یک ریز با تمام توانش فریاد می کشید . خواهر خواهر خواهر من برات بمیرم .. بمیرم .. اشک از چشام سرازیر شده بود . آدم این جور حیوون هم میشه . من چیکار کنم . خدا .. اون می خواست  به خاطر چی و از کی انتقام بگیره . چهار نفر کیرشونو به نوبت کردند توی کون شیوا. کیر تا نصفه می رفت و اونا به زور می خواستن بیشتر بفرستنش داخل . هر چی هم این شیوا بیشتر فریاد می کشید بیشتر کیف می کردند . آخرش واسه این که گند کار در نیاد جلو دهنشو گرفتند . دور و بر کون شیوا هم   خونین شده بود .. خواهر پاک و مظلوم من . گناهت چی بود ؟/؟ یعنی چون تو رو بهش ندادیم این کارو کرده .؟/؟ یا داره انتقام دوستش قاسمو می گیره . پس انتقام منو کی بگیره ؟/؟ تیمور طوری به صورتش سیلی می زد که خون از بینی اش جاری شده بود . اون دیگه نایی نداشت . چشاشو بسته سرش پایین افتاده بود . شیما فدای اون تن خوشگلت بشه . باهات چیکار کردند . الان بابا همه رو از دید من می بینه . تنش توی گور می لرزه . خونم به جوش اومده بود . فیلمو در گوشه ای پنهان کردم . قصد نداشتم از بابت اون به کسی چیزی بگم . من اگه بمیرم باید انتقام خواهرمو ازتون بگیرم . در همین لحظه روزبه نامزد شیوا واسم زنگ زد -شیما کجایی کجایی بیا که بیچاره شدیم . شیوا خود کشی کرده -چطور ؟/؟ رو تخت بیمارستان ؟/؟ چطور امکان داره . نهههههههه نههههههههه فقط نگو اون مرده .. فقط اینو بهم نگو .من می میرم . من بدون اون می میرم . مگه مادر بزرگش اونجا نبود . خواهش می کنم .. -نمی دونم هیچی معلوم نیست . فقط بیهوش افتاده . دارن معده شو شستشو میدن . ولی وضعش خیلی خرابه . هر چی قرص دور و برش بوده رو گرفته خورده . ظاهرا مادر بزرگ از داروخانه کلی قرص می گیره و به جای این که اونا رو تحویل پرستارا بده میذاره کنار تخت . تا بره دستشویی و بر گرده شیوا کلی از قرص ها رو خورده بود . وقتی رسیدم بالای سرش حس کردم که دیگه نباید امیدی داشته باشم .  فقط سرمو می زدم به دیوار . . تقصیر من و خواهرم چی بود . شیوا نمی تونست این ننگ رو تحمل کنه . ولی روز به اونو دوستش داشت . با این حال خیلی خوش خیالی بود اگه می خواستیم این انتظارو داشته باشیم که  شیوا رو با این شرایط به عنوان عروسشون قبول کنن . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی ..آره داداش عزیز استاد آتنا درمورد متن فاطمه فاطمه است دچار سوءتفاهم شده که در قسمت نظرات توضیح داده ام . به غیر از دو سطر بالا متن به نوشته خودم می باشد !!!

5 نظرات:

ایرانی گفت...


با تشکر از آره داداش نازنین در قسمت دل نوشته ها این مسئله رو اضافه کنم که در مورد متن فاطمه فاطمه است من فقط عنوان متن و دو سطر اول آن را از استاد گرانقدر شریعتی بزرگ اقتباس کرده بقیه متن به قلم و اندیشه ضعیف این حقیر می باشد ....ایرانی

یکشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۱۳:۰۰ (GMT+۰۴:

یکشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۴:۰۰ (GM

ایرانی گفت...


آره داداش خوبم زندگی زیبا در داستان هرجایی پیام گرمی برام فرستاده ... زندگی زیبای زیبا دل ! که امیدوارم زندگی تو همیشه زیبا باشد از این که با پیام گرم و دلنشینت انگیزه ام را برای ادامه نگارش داستانهایی با کیفیتی بهتر, بیشتر می کنی سپاسگزارم . تعداد داستانهای من از بس زیاده که گاهی وقتا بدون این که بدونم چی می خوام بنویسم شروع می کنم .. اگه بتونم سعی می کنم بیشتر بنویسم . درحال حاضر سه شنبه ها منتشر میشه . زندگی زیبای زندگی زیبا , همیشه زیبا باد !....ایرانی

یکشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۳:۰۰ (GMT+۰۴:۳۰

یکشنبه ۲۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۵:۰۰ (GMT+۰۴:۳۰

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز من تعجب می کنم قلمی ندارم که نوشته های من شبیه نوشته های استاد دکتر علی شریعتی باشد . به خودم باید ببالم که این گونه بقیه را به اشتباه می اندازد . این متن از من است . من دو سه ساعت پیش تو ضیح دادم . فقط دو خط از نوشته استاد را در بالای متن خودم آوردم که زیبا تر شود . حتما این توضیح را به استاد آتنای عزیز بدهید یک بار دیگر کل متن را مطالعه بفرما یند به خوبی متوجه خواهند شد که نوشته های من کجا نوشته های استاد شریعتی کجا . با تشکر و احترام....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز پیام من به استاد آتنای گرامی .. استاد عزیز به نظر شما من در دفاع از خود چه می توانم بگویم . خوشحال می شوم اگر متن دل نوشته های مرا بخوانید . این یکی از نوشته های ساده من بود که در مورد بانویی مقدس نوشته ام . باعث افتخار من است که اینچنین شما را به اشتباه انداخته باشم .اگر جایی عین متن مرا دیدید بیان بفرمایید تا من پوزش بطلبم . از شما تقاضا می کنم بقیه نوشته هایم را مطالعه فرموده راهنمایی ام بفرمایید . ولی در این مورد کاش متن را تا به آخر مطالعه می فرمودید . من از کسی مطلب نمی گیرم و اقتباس نمی کنم ولی استاد شریعتی آن قدر برایم مقدس بود و همچنین فاطمه مقدس که به خودم اجازه دادم دو سطر و عنوان دکتر را به عنوان زینت پیامم در بالای متن بیاورم . با تشکر از دقت و توجه شما . سربلند باشید ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گل داستان عشق دوم عشق آخر ناقص منتشر شده آخراش نیفتاده من هنوز در شگفتم که چه جوری مدیر یک بخش مهم سایت به اون عظمت این جوری دچار اشتباه میشه تازه اینو هم میگه که زود تر اصلاح کنید . واقعا که ..یعنی به نظر تو اسلام درست گفته که زن نمی تونه قاضی بشه ؟ اول برو مدرک بیار ثابت کن بعد نتیجه بگیر . نخونده چرا قضاوت می کنی .. عیب ما آدما اینه که فقط خودمونو باور داریم مخصوصا در قسمتهایی که خودمون فعالیت می کنیم . ولی من همکاران و دوستانی مثل لوتی خور و آزد فور اورو آره داداش گل و سایرین رو باور دارم . این خانوم دیگه نمی دونه از نظر خودم هزار تا متن قوی تر از این هم نوشتم و صدام در نیومد ولی گاهی وقتا آدم باید صداش در بیاد تا بقیه بفهمن جایگاهشون کجاست . من که ادعا ندارم ولی اونا هم نباید الکی حرف بزنن . ....ایرانی

 

ابزار وبمستر