ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 164

وقتی به کیر خودم نگاه می کردم که چه جوری  داره سوراخ چویی رو  می شکافه و دوباره بر می گرده هوسم زیاد می شد . این درشت نمایی رو تا حالا در هیچیک از فیلمهای سکسی ندیده بودم . واسه همین به هیجان اومده و به کون و کمر این چویی خانوم چنگ انداخته با سرعتی باور نکردنی اونو می گاییدم . چینی ها واسه خودشون بر نامه داشتند . واسه این که پیش رهبر و ملکه خودشون  خودی نشون بدن سنگ تموم گذاشتند . روبروی ما یه فضای باز و سالن بزرگ بود . برنامه آکروبات و آتیش بازی راه انداخته بودند . فقط همینو کم داشتند که چند تا فیل و خرس و میمون هم بیارن و اونجا رو تبدیل به سیرک کنند . ولی خیلی با حال بود . . به من یکی که بد نمی گذشت . از سر و کون رهبر کونی چین خون می بارید ولی اون همچنان دلاورانه و خستگی نا پذیرانه  با دوربین  فیلمبرداری داشت از گاییده شدن زنش عکس می گرفت .. -سیبر جان سوال کن که تو که نمی تونی جق بزنی عکس کس دادن زنت چه به درد می خوره .. سیبر یه نگاه عجیبی به من انداخت که فهمیدم یه قسمتی رو نفهمیده . کف دستمو لول کرده و در یه پانتومیم جق نشان اونو به فکر فرو بردم . -آها .. خاد ارضایی -خاد نه خانوم جون خود ار ضایی ... .. از رهبر سوال کرد . ..اونم گفت که تماشای این صحنه ها براش انرژی بخشه که بتونه بهتر و بیشتر به جامعه و ملتش خدمت کنه .. در حالی که با کف دستم محکم به کون زنش می زدم و کیرمم در همون حال می کردم توی کس و درش می آوردم رو کردم و بهش گفتم ببین حالا تا بیشتر به هیجان بیای و بیشتر خدمت کنی .. ولی یه چیز دیگه ای به یادم افتاد .. -سیبر جان ازش بپرس این کارش به این دلیل هم می تونه باشه که اون احساس کونی بودنش و دیدن کیر من اونو مجبور به این کار کرده ؟/؟ .. بازم مجبور شدم  کون و کلمه کونی رو برای این  زن ازبکی بازش کنم .. -آهاااااا گای گای .. -کوفت و مرض گای .. . رهبر مثل خر می خندید و کیف می کرد وقتی که می شنید من از کونش حرف زدم . حالم داشت بهم می خورد . . کونش به درد این هم نمی خورد که حتی یک خوک هم کیرشو توش فرو کنه . بنازم به این حنجره چویی اصلا ول کن نبود و امون نمی داد یک ریز داشت جیغ می کشید . لبه های گوشتی و چوچوله های  چاق و پر ملات چویی نشون می داد که باید خیلی هوس داشته باشه . واز تماس با کیر داره آتیش می گیره و من باید که خاموشش کنم . . دیگه نمی دونستم با این زن حشری چیکار کنم . کمرم داشت درد می گرفت . دستمو رسوندم به سینه هاش و دیگه بهش رحم نکردم . -اووووووووو اوووووووو ...زوزه چینی اون فضا و محوطه رو مشغول خودش کرده بود . همه دست از کار و فعالیت کشیده بودند . یه سری که از همون اول چشم به صحنه داشتند و منتظر بودند آخر و عاقبت کار ما چی میشه . ملکه به زبان چینی یه چیزی به دو سه تا از اطرافیانش گفت که من  قاعدتا چیزی نفهمیدم ولی به ناگهان دیدم یه تشکی مثل تشک کشتی آوردن و انداختند پای تخت ماساژ .. سر در نیاوردم . مگه قرار بود من و این چویی کشتی بگیریم ؟/؟ داشتم به همین چیزا فکر می کردم که در یک لحظه این جنده چینی با همون حالتی که کیر بود توی کسش دستشو از پشت دور کمرم قلاب کرد و در یک کله معلقی عجیب دو تایی مون رو تشک سر نگون شدیم .تمام این کارا در کمتر از سه ثانیه انجام شد . تا بخوام بفهمم که ملکه چه قصدی داره با کف دستش زد به سینه ام و منو رو زمین خوابوند و اومد رو کیرم قرار گرفت . سوت و کف ممتد و فریاد خوشحالی چینی ها اون فضا رو پر کرده بود . آدم فکر می کرد کره مریخ که سهله این چینی ها اورانوس رو هم فتح کردن . . حالا اون سوار کیرم بود . چه زوری هم داشت این زنیکه . فقط داشت می خندید . به رگ غیرت ایرانی من بر خورد که اون سکان عملیات رو در دست داشته باشه . پشت من به خاک مالیده شده بود و به اصطلاح ضربه فنی شده بودم . هر چند این مسائل در سکس اهمیتی نداره ولی من در اون لحظه پیش خودم از این فکرا می کرد م . دستمو دور کمرش محکم قلاب کرده چند بار خودمم کیرمو از طرف پایین به بالا طوری به کوس چویی و سقف کسش کوبوندم که اونو بیحالش کرده بودم و در یه لحظه اونو به پشت غلتونده و حالا من روش قرار داشتم . بازم صدای سوت و کف و هیجان .. عجب چیزی شده بود . حتما افسانه و کتی هم دارن این صحنه ها رو پخش مستقیم می بینن . چقدر هم حسودیشون میشه .. فقط به خاطر گاییدنش نه . بلکه میگن از این هیجانات واسه ما هم خرج کن دیگه .. . هنوز هیچی نشده دلم واسشون تنگ شده بود . ولی باید این روزها رو تحمل می کردم تا ببینم آینده چی برام رقم می زنه ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر