ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 72

آقای نوروزی خیلی ناراحت به نظر می رسین -چیزیم نیست . خسته ام . کارم زیاده .. این خانوم بهاری هم اعصابمو خرد کرده . با شما بد تا می کنه . این همه زحمت کشیدی هم دو واحد تورو انداخته هم معدل نمراتتو کشیده پایین و ضررمالی و روحی بهت زده و به همه بچه ها . به تو بیشتر . اگه یه وقتی پول کم داشتی بهم بگو -من که هنوز قرض اون دفعه رو ندادم . نه نه .. الان اوضاع بد نیست یه کاری می کنم . -چیه بازم می خوای یاد گار بابا رو بفروشی -من هر کاری رو که شما بگی عمل می کنم . -پس رو حرف من حرف نمیاری . اگه این استاد متوجه شد که اینجا شرایطش فرق می کنه و یک شبه نمی تونه همه چی رو اصلاح کنه که هیچ وگرنه بازم باید ازم قرض بگیری -آخه من نمی تونم به زودی همه رو بدم . نستوه صداشو برد بالا -خب نده نده .. من نمی گیرم . .. اصلا نمی خوام بگیرم . نسیم از دور اونا رو تحت نظر داشت . واقعا مونده بود که چه رابطه ای ممکنه بین  نستوه و ستایش وجود داشته باشه . نستوه رو عصبی می دید و ستایش رو عاشق . نگاه ستایش اونو می ترسوند و می لرزوند . حس کرد که نستوه به خاطر اون هر کاری می کنه . خیلی نفرت انگیزی نستوه ! فقط می خوای خودت رو توی دل دخترا جا کنی . واست کف بزنن . بهت آفرین بگن . اصلا من واسه چی اومدم این دانشگاه . چرا چرا .. خدایا چرا من این جوری شدم . من که دوستش ندارم . اون که بهم خیانت کرده .. به درک که دوست دخترش شاگرد اول نشد و جایزه نگرفت . به درک که افتاد . خب می خواست نیفته .. خودش می دونست که سختگیری کرده . می دونست که با همه به یه طرف و با اون در یه طرف دیگه جنگیده . چرا من این جوری شدم من که این نبودم . نه .. نههههه .. اگه بخوام این دختره رو اذیتش کنم اون وقت اون و نستوه به هم نزدیک تر میشن . سریع رفت تا مهری رو پیدا کنه .. مهری رو گیر آورد و دستشو کشید که زود تر برن به یه طبقه پایین تر -چی شده -زود باش این آقای نوروزی یا همون نستوه جون شما بازم داره با ستایش خانوم دل میده قلوه می گیره . دلم برات می سوزه مهری که به این پسره دل بستی . ارزش تو رو نداره . این آدما اصلا واسه عشق و محبت ارزشی قائل نیستن .. مهری رنگش پرید و نسیم دیگه فهمید که عشق سابقش یه خاطر خواه دیگه هم داره . اصلا من واسه چی دارم این کارا رو می کنتم من که نمی خوام نستوه رو داشته باشم . چرا دارم می جنگم .. نه اون نباید بازم با سر نوشت دو نفر دیگه بازی کنه . باید چهره واقعیش مشخص شه . ولی یه حس درونی بهش می گفت که مسئله خیلی بالاتر از اینهاست . شاید نوعی حسادت در حال شعله ور شدن بود و خودش خبر نداشت .نه نهههههه این طور نیست . کسی که عاشقه حسادت می کنه . من که دوستش ندارم . من که نمی خوامش . من که می دونم هیچوقت من و اون به هم نمی رسیم و رابطه ما یک رابطه و عشق نا فرجامه و نافر جام بوده . -نسیم کی بهت گفته من عاشق نستوه یعنی آقای توروزی هستم -مهری دیگه نمی خواد پیش من انکار کنی .. مهری اونا بر علیه من دارن شورش می کنن . اومده و به من میگه که چرا سختگیری می کنم . اومده میگه به ستایش نمره بدم . شاگرد اولیش خراب شده . نیاز داره .. -خودش اینو گفت ؟/؟ -پس کی گفت . -فقط زیر گوشم نذاشته .. -هنوز دارن با هم حرف می زنن . درست نیست که وسط حرفشون بپریم جلو . -مهری یه کاری بکن . یه کاری بکن . -ببینم نسیم طوری رفتار می کنی که انگار نستوه نامزدته -نه من غصه کلاسامو واین توطئه ها رو می خورم . مهری حرفاشو باور کرد ولی از طرز اضطراب نسیم شگفت زده شده بود . .. ستایش و نستوه در حال خروج از سالن بودند که مهری سریع خودشو از نسیم جدا کرد و رفت طرف اونا -آقای نوروزی باهاتون کار دارم .. ستایش دلش می خواست با دستاش گلوی مهری رو بگیره و فشارش بده . چون دیگه اظمینان داشت که اون و نستوه می تونن برن بیرون و با هم یه دوری بزنن .ولی مهری مزاحم شده بود . با این که واسه از دست دادن کلی پول ناراحت بود ولی عشق به نستوه رو در اولویت قرار داده بود .-خانوم ستوده می بینم بازم که مزاحم وقت آقای نوروزی شدین . -ببخشید خانوم مهر آرا اگه مزاحم باشن ایشون به من میگن . فکر نکنم یک دانشجو اگه سوالی از استادش داشته باشه بیان اون جرم باشه .. مهری که خودشو سکه یه پول احساس می کرد گفت هر سوالی جای خود داره کلاس سوال می کردی . -فکر نمی کنم اینجا هم جرم باشه .. .. ستایش یه ببخشیدی گفت و از نستوه و مهری خدا حافظی کرد و رفت . -نستوه چقدر زبون دراز شده این دختره .  اگه چند بار اونو با خودت به گردش نمی بردی دیگه امروز این قدر زبون دراز نبود . -مهری تو رو خدا ول کن به جای این کارا برو رفیق قدیمیتو آدم کن -نستوه چرا این جوری حرف می زنی . انگار کمال هم نشین در تو اثر کرد . -درست صحبت کن مهری از تو انتظار ندارم که این جوری باهام بر خورد کنی . الان مشکل ما دانشجوهایی هستند که یه ترم زحمتشون هدر رفته . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

1 نظرات:

ناشناس گفت...

اخ کون و کسم میخاره هر کی خواست بزنگه مخصوصا آذری ها09142859422

 

ابزار وبمستر