ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شیدای شی میل 3

لاله تو چطور به یک همجنس باز دل بستی . البته من که مردا رو نمی شناسم و نمی دونم که چه خصلتی دارن -مگه من می شناسم ؟/؟ من خودمو نمی شناسم . -منو که می شناسی لاله جون . چون می دونم خیلی دوستم داری . هر وقت که حس می کنم خودمو دوست ندارم و از خودم بدم اومده این تویی که با دوست داشتنت خوشحالم می کنی -ببین من هوتن رو خیلی دوستش دارم . عاشقشم . دلم واسش می سوزه . فقط به خاطر این که خیلی خوشگله و تیپ سفید و بوری داره عاشقش نشدم . اون یه سادگی خاصی داره . از این لجم می گیره که هر وقت با هم نشسته , داریم حرف می زنیم موبایلش همش زنگ می خوره . پسرا واسش زنگ می زنن . یکی یه بار اومد دستشو گرفت با خودش برد . می دونستم می خواد چیکار کنه . راستش افتادم باهاش دعوا . همه دخترا به دخترا حسادت می کنن که دوست پسرشونو تور نکنه حالا ما باید به مردا و پسرای دیگه حسادت کنیم که کاری به بی اف ما نداشته باشه . برای همین باهاش بحثم شد . واسه ترسوندنش گفتم اگه  یه بار دیگه بفهمم خودتو در اختیار یکی دیگه گذاشتی و آبروی هر چی مرد رو بردی دیگه دور من یکی رو باید قلم بکشی . -خب چی گفت -یه حرفایی زد که دلم سوخت .  گفت که من تا حالا فکر می کردم که تو درکم می کنی . می فهمی که چه حسی دارم . فکر می کردم دوستم داری . می فهمی نیاز من چیه . من از این کار خوشم میاد . از بچگی خوشم میومده . نمی تونم ازش دست بکشم . -از من می تونی دست بکشی ؟/؟ -باشه تو هم تنهام بذار . ولی پشیمون میشی لاله . فکر نمی کردم این قدر سنگدل باشی .. اون خیلی دوستم داره ......من شیدا داشتم به این فکر می کردم که اونم مث من عاشق کون دادنه و لذت می بره . پس چه فرقی باهام داره . فقط صورتش ریش در میاره که صورت من در نمیاره . باید باهاش ساخت -شیدا اگه بتونی به من کمک کنی می کنی ؟/؟ -میگی چیکار کنم . می خوام بهش پیشنهاد بدم که تو اونو بکنی . راضی هستی ؟/؟ خیلی هیجان زده شده بودم . از این که یک مرد رو بکنم . واسم تازگی و تنوع خاصی داشت . از این که قدرت خودمو به یک مرد نشون بدم . ولی دلم می خواست کون منو هم اون می کرد . می خواستم اینو به لاله بگم ولی روم نمی شد . گفتم شاید در این قسمتش حسادت کنه . -لاله دوست خوبم که از  یک خواهر من واسم بیشتر می ارزی تو جون بخواه . هر وقت که بگی و بخوای در خدمتم . فرداش من و لاله و هوتن با هم یه گوشه ای نشستیم . لاله سر صحبت رو باز کرد -هوتن جان من می خوام در مورد یه مسئله ای باهات حرف بزنم اگه قبول می کنی شاید آبمون تویه جوب بره . فقط من می دونم تو آدم راز نگه داری هستی . این شیدای خوشگل ما که اینجا نشسته و از یه خواهر برام بالاتره شی میله . می دونی که چی میگم . در حالی که با تعجب بهم نگاه می کرد و باورش نمی شد سرشو تکون داد . -من ازش خواستم که کمکت کنه و منو هم کمک کنه تا این مشکل تو رو یه جوری کمش کنه . در واقع به خودشم کمک می کنه و می تونه از این کار لذت ببره . یعنی با تو طرف شه . اون کاری رو که یه مرد با تو می کنه شیدا انجام بده . در حضور من . مگه غیر از اینه که تو می گفتی عادت داری یه چیزی رو در اون قسمت بدنت حس کنی یه چیز زنده و جوندار و..  مال شیدا جون هم از هر جونداری جون دار تره . پس نه نگو بهانه نیار . این جوری  یواش یواش اون پسرایی که با توان دیگه شرشون کنده میشه . منم دیگه اون حرصو نمی خورم که شخصیت مردانگی تو رفته زیر سوال . مگر این که خودت مرض داشته باشی و بگی عاشق اینی که مردای زیادی باهات طرف شن که در اون صورت تمام این حرف زدنها و بر نامه ریزیهای من کشکه . اون جوری هم منو داری هم شیدا و اون هوس و اشتیاقی رو که از بچگی داشتی . لاله واسم تعریف کرده بود که هوتن از بس  خوشگل بوده  و تیپی سرخ و سفید داشته پسرای چند سال بزرگتر از خودش اونو می بردن به کوچه ها و جاهای خلوت و شلوارشو می کشیدن پایین و اونو می کردند .. می گفت یه مدت که بزرگتر شده و کونش درشت تر شده بود با سوراخ کونش ور می رفتند و کیرشو  نو فرو می کردن توی سوراخ کونش . اوایل درد می کشید ولی یه مدت که گذشت عادت کرد . یواش یواش خوشش اومد . اگه یه روز دوروز این کارو باهاش نمی کردند خودش می رفت دنبالشون . شاید یکی از دلایل کونی شدنش این باشه که بچه ننه بوده . احساس ضعف می کرده و از این که پسرای دیگه این جوری بهش توجه دارن و واسشون اهمیت داره خوشحال بود . رفته رفته به این که وجود حضرت کیر رو در محضر کونش حس کنه عادت کرده بود . اگه چند روز کسی رو پیدا نمی کرد که اونو بکنه باید یه چیزی رو فرو می کرد توی کونش . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

من بي صبرانه منتظر قسمت هاي بعدي اين داستان هستم

ایرانی گفت...

با تشکر از همراهی تو دوست خوب و گل وآشنایم این داستان روز های سه شنبه منتشر میشه و من خودم از این که یک نیم نگاهی هم به شی میل های نازنین داشته توجهی به این عزیزان کرده باشم خوشحالم . فقط دلم می خواست اطلاعات بیشتری از جزئیات روحیه واحساسات اونا می داشتم . با آرزوی بهترین ها برای تو دوست گلم ! شب و روزت خوش .....ایرانی

 

ابزار وبمستر