ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 68

انگاری که یه سطل آب یخ روش پاشیده باشن . ماتش برده خشکش زده بود . -منم دستپاچه شده بودم . حداقل این انتظارو نداشتم که در این شرایط باهاش روبرو شم . اگه از اول می نشستیم با هم حرف می زدیم و با آمادگی فکری , خودشو با این قضیه وفق می داد شاید به این بحران نمی رسیدیم . حالا نمی دونستم باید چیکار می کردم . اخلاقشو می دونستم . احتمالا میذاشت از خونه می رفت . -عزیزم بیا داخل.. اینجا صدامو آوردم پایین  -بچه ها بکشین بیرون می خوام از جام بلند شم . معین هنوز قدرت حرکت نداشت . میلاد و مبین کیر هاشونو از کون و کسم بیرون کشیده و منم از جام بلند شدم رفتم طرف معین تا اونو ببوسم و قهرمانی در فوتبال مدارس کشور رو بهش تبریک بگم که دیدم جام قهرمانی رو محکم به زمین انداخت و به طرف در خروجی دوید .. بچه ها نذارین بره . من لختم .. -مامان ما هم لختیم دیگه . تا بخواهیم لباس بپوشیم  سوار ماشین شیم اون رفته بود . نگران بودم . نمی دونستم کجا دنبالش بگردم . خونه بابا بزرگش .. خونه کدوم فامیل . اگه اونجا نره چی میشه . مهسا .. مهسا . کی گفته تا این حد هوس باز باشی .. آخه من می خواستم وقتی که اومد همه چی رو حلش کنم . اون دو تا هم پسرای منند دیگه . من اونارو هم به دنیا آوردم . نمی تونم در حقشون نامردی و بی عدالتی کنم . چرا ازم انتظار داره که متعلق به اون باشم . شاید شوکه شده . لغنتی اخلاقشو می دونستم کاش احتیاط می کردم . اون می خواست سور پرایزم کنه . می خواست غافلگیرم کنه . تا خوشحال و شاد شم . حتما فکر کرده در این مدتی که نبوده چقدر هم واسه کیر ریاضت کشیدم . بیچاره دیگه نمی دونست که یه کیر رفته و دو تا کیر جایگزینش شده .. من و دو تا پسرام تا پاسی از شب دنبالش می گشتیم .. میلاد : مامان اونجا رو یکی پیچیده رفته کوچه بغلی . فکر کنم داداش باشه . -آره به نظرم خودش بوده . بچه ها من که نزدیکش رسیدم ماشینو سریع خاموش می کنم شما همین جا بشینین منتظر من باشین تا من بر گردم . جایی هم نمیرین . هر جوری هست باید یه جوری موضوع رو فیصله اش بدم .  اون باید بدونه که همان طور که روح و فکر مامان مال هر سه تاتونه جسم مادر هم باید به هر سه تاتون حال بده من که نمی تونم فقط وقف یکی از شما باشم . در ضمن اگه یه وقتی دیدین جلوی شما و اون وقتی که سه تایی تون با هم هستین اونو بالا بالا بردم و یه چیزایی گفتم که مثلا اونو بزرگش نشون بدم شما به دل نگیرین . می خوام اوضاع رو جورش کنم . مبین : مامان دیگه به ما کس نمیدی ؟/؟ میلاد : دیگه بهمون نمی رسی ؟/؟ -کی همچین حرفی زده . شما رو هم به اندازه اون دوست دارم . یه مادر باید بدونه که چطور مادری کنه . فقط با  من همراهی کنین که من همراه شما باشم . باشه ؟/؟ حتی اگه شده من یه بار با اون به تنهایی سکس کنم و  و به وقت سکس حرفامو بزنم شما به دل نگیرین . چون میگن به وقت سکس یه مرد خیلی حرفا رو قبول می کنه . اینا یه سری از اون افکار و خصلتهای زنونه هست که هر چی هم بخوام واسه شما دو تا پسر گلم تو ضیح بدم شاید در شرایطی نباشین که فعلا درکش کنین . در هر حال رفتیم به نزدیکی معین . رسیده بودیم به یه کوچه بن بست . سریع از ماشین پیاده شدم . -معین ! کجا داری در میری . چرا از حقیقت فرار می کنی -مامان فکر می کردم دوستم داری . فکر می کردم عاشق منی . -عزیزم پسرم من هنوزم عاشقتم . من که زنت نبودم که بهت خیانت کنم . من هنوزم دوستت دارم . ببین از زیر کیر دو تا داداشات اومدم بیرون . در حالی که خیلی نیاز داشتم . کمرم سنگین شده . اما به تو اهمیت دادم . چند ساعته که به دنبال توام . من و همون دو تا داداشات که توقع نداری شریکت باشن . اگه من همسرت بودم . اگه تنها پسرم بودی و منو با یه مرد غریبه می دیدی اون وقت حق داشتی . ولی حالا وضع فرق می کنه . عزیزم من و تو لحظه های خوب و شاعرانه ای رو با هم داشتیم و باز هم خواهیم داشت . شاید این لحظه ها رو نه با میلاد داشته باشم و نه با مبین . چون تو بهتر از اون دو نفر می تونی باهام کنار بیای . ولی اکه اونا منو با تو می دیدن چی می شد ؟/؟ راستی فکر می کنی اگه اونا من و تو رو با هم می دیدن چیکار می کردن ؟/؟ مبین چیزی بهم نگفت ولی از حرفاش بر میومد که چند بار من و تو رو با هم دیده . همون وقتایی که غرق لذت بودیم و اطراف خودمونو نمی تونستیم که به خوبی ببینیم . عزیزم من همون مادرم . همونی که واست تب می کنه . واست می میره . من جز شما سه تا کی رو دارم . شمایی که از گوشت و پوست و خون منین . سعی کن اون حس برادری و محبت رو در قلبت ببری بالا زیادش کنی . وقتی کیر داداشتو در کنار من می بینی حس کنی این خودتی که داری باهام نزدیکی می کنی . شاهد بودی و دیدی که میلاد و مبین چه خوب با هم کنار اومدن . اصلا مال من و مال تو نکردن . هر وقت هم که بخوان می تونن تنهایی هم باهام سکس کنن . تو هم آزادی . بیا جلو معین . بیا بغلت بزنم . دلم واست یه ذره شده بود . ببین اشک مامانتو چه جوری در آوردی ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر