ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بیست سال بعد 32

هر گوشه ای یکی رو می دیدی که رو یکی سواره . هر کی هم از کنارش رد می شد یه ناخنکی بهش می زد . گویی همه خودشونو یه جورایی با ابن مجلس وفق داده بودند . خیلی دلم می خواست بدونم که با زنم شهناز دارن چیکار می کنند . از اون طرف دیدم سه تا زن دیگه با هم اومدن طرف من . -گلی اینا دیگه کین .. -اینا از دوستام هستند و با هم رفت و آمد خانوادگی داریم -ببینم شما قبلا با هم از این کارا هم می کردین ؟/؟ -از این حرفا نزن که ازت دلخور میشم . اصلا به ما میاد که اهل خیانت و بی وفایی باشیم ؟/؟ -نه اصلا واسه همیناست که خیلی دوستت  دارم و می خوام که با تو باشم . چهار تا زن افتادن رو من . گلی با این که خیلی عصبی بود و از این که فتانه و رامش و مونا اومدن تا شریکش بشن خیلی ناراحت بود . اون طرف یه صحنه عجیبی به چشم می خورد . آخوند کرامت  دو تا دستاشو روی دو تا قاچای کونش گذاشته بود و اونو به دو طرف باز کرده به همه نشون می داد . خیلی از مردا بهش گفتند حاجی این همه کس و کون خوشگل اینجا ریخته کی میاد این کون پشم و پیله ای زشت یه آخوند رو بگاد . -اگه بخواین خودم الان براتون برقش میندازم . مهم اون سوراخشه که می خواین بکنین توش . باور کنین تمیزه . من اسلامی رفتار می کنم . هر وقت میرم دستشویی همون جوری که توی رساله مجتهدین بزرگوار و مبارزو ستم ستیز نوشته من بعد از نظافت یکی  دو بند از انگشت وسطی خودمو می کنم توی سوراخ که تطهیرش کنم . هرچی زار می زد که یکی توی کونش کیر فرو کنه کسی به حرفش توجهی نمی کرد . .. عطیه اومد نزدیک من و گفت بد که نمی گذره . این شوهر منو ببین آبروی هر چی آخوند رو برده . -اتفاقا عطیه جون اگه می خواست غیر این کاری انجام بده آبروی هر چی آخوند می رفت الان در واقع داره خصلت خودشو نشون میده . همین روش رو پیش بگیره خیلی زود می تونه به درجات بالا برسه  . مشکلات جامعه رو حل کنه .  فکر کنم خمس بخور هم باشه .. اومد در گوش من و خیلی آروم گفت شروین جان این قدر بخور بخور هست که دیگه کار به خمس نمی کشه .... عطیه هم خودشو به گروه ما چپوند . -ببینم خانوما شما همه اومدین سر وقت من مردا زن کم میارن . -نه این طورام نیست . شهناز جون کاری کرده که مرد کم نیاد .. راست می گفت اینو یادم رفته بود . گلی کیرمو گذاشته بود دهنش و عطیه با پررویی هر چه تمام تر اومد و کونشو گذاشت رو سرم تا من واسش لیس بزنم . فتانه و عطیه نزدیک بود دست به یقه شن و به هر کلکی بود  زن آخوندو متوجهش کردند که فعلا از جاش پاشه بره یه جای دیگه رو لیس بزنه . عطیه انگشتای پامو گذاشته بود توی دهنش . .. اون طرف ناگهان چشام افتاد به شهناز . آمار مردایی که دور و برش بودند از دستم در رفته بود و اونم چه با انرژی و هیجان به اونا سرویس می داد . شده بود گل سر سبد و سوگلی مسجد . با این که عین لاشی ها به همه می رسید و در آن واحد به کلی سرویس می داد بازم همه طالب اون بودند و دست از سرش ور نمی داشتند .  دو تا کیر توی دهنش بود  و هر دستشو دور یه کیری حلقه زده باهاش ور می رفت و دو تا کیر هم در حال گاییدن اون بودند . غضنفر که همچنان کیرش توی کس شهناز یود روکرد به طرف من و گفت داداش عجب زنی داری خوش به حالت . این بیشتر به درد ارتش می خوره که روزانه به پنجاه تا سر باز و رزمنده حال بده -غضنفر جان دیگه از این حرفا نزن مگه زن من جنده هست . شهناز طوری ساک می زد و با کیر ها ور می رفت و چشاشوخمار می کرد که آدمو به یاد بازیگران فیلمهای سوپر مینداخت که برای دوزار کاسبی بیشتر فتنه گری می کردند و می رفتند توی حس . اما حس شهناز یه حس واقعی بود با تمام وجودش داشت حال می کرد و لذت می برد .. زنم چرا خسته نمیشه .. غضنفر : شما ها چرا بیکار نشستین . گلی جون همسر عزیزم برو روی کیر شروین جون بشین که ما دیگه بیش از این شرمنده نباشیم . این که نمیشه من همش  کیرمو فرو کنم توی کس زنش و اون کاری انجام نده . ما باید مرام داشته باشیم در دیزی بازه . حیای گربه کجا رفته . مجبور بودم در قبال تعارفات غضنفر یه حرفی واسه گفتن داشته بر زبون بیارم . -داداش ما و شما نداریم . خواهش می کنم . شهناز جان متعلق به همه شماست . امید وارم ما رو روسفید کنه . گلی اومد خودشو انداخت  رو کیرم طوری هم خودشو انداخت رو من که اون سه تا زن دیگه یه تکونی خوردند . عطیه از کنارم رفته بود و داشت به یکی دیگه کون می داد . خیلی جالب بود یه گوشه ای چند نفری داشتند به صحنه های سکسی نگاه کرده به سلامتی هم گیلاساشونو بالا برده بودند .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر