ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 75

هرچه به این طرف و اون طرف نگاه کردم اثری از بهشته ندیدم . با مهمونا ممکنه کجا رفته باشه . نفهمیدم . از این و اون و از این مغازه دار و اون مغازه دار خبرشو گرفتم . یکیشون می گفت  به نظرش اومده با یه ماشینی که داخلش یه زن و دو تا مرد هم بودند رفته .. . فکر کردم که حتما اشتباه گرفته . یه لحظه حواسم رفت پیش سها . یعنی اون مار مولک بازی رو شروع کرده ؟/؟ لعنت بر من . نه امکان نداره . این بار یا من باید خودمو بکشم یا اونو ..  . نباید این قدر سهل انگاری می کردم . لعنت بر من . می خواستم واسه اون حیوون زنگ بزنم ولی نمی تونستم به خودم این اجازه رو بدم . شایدم ربطی به اون نداشت . ولی از این می ترسیدم که بگه آره کار من بود و دوباره برام دور بگیره . . زنگ زدم برای سها . با همون زنگ اول گوشی رو گرفت . سر و صدای ماشین و همهمه و صدای یه مرد نشون می داد که چیزی که مغازه دار دیده درست بوده . -سلام عشق من . چه طوری . خیلی وقته احوالی ازمون نمی پرسی ؟/؟ خیلی نامردی سهراب . نباس جشن عروسی خودت ما رو دعوت می کردی ؟/؟ از یه کادوی بزرگ محروم موندی . ولی من مث تو نیستم . من وظیفه خودمو خوب انجام میدم . باید یه چیزی بهونه شه که واسه مون زنگ بزنی ؟/؟ خیلی بی وفایی . دلم واست یه ذره شده بود . ...یک ریز داشت حرف می زد . خیلی دلش پر بود . با حرص و خشم حرف می زد . صداش طوری بود که انگار هر لحظه ای می خواد اشک بریزه . -سها اگه یه تار مو از سر زنم کم شه بیچاره ات می کنم . به آتیشت می کشم .. عین دیوونه ها می خندید . -فکر کردی حالا به آتیشم نکشیدی ؟/؟ حالا منو نسوزوندی ؟/؟ این بار دیگه اشتباه دفعات قبلمو تکرار نمی کنم . این بار دیگه قاطع عمل می کنم . ولی هر چیزی یه راهی هم داره . مسیرو مستقیم می گیری میای تقی آباد . از اون طرف میریم طرف فلکه برق . . اگه زنتو دوست داری به پلیس اطلاع نمیدی . من خودم خوب می دونم که چه عاشق پیشه ای هستی . -می تونم باهاش حرف بزنم . -نمی دونم چرا دهنشو بستن . طفلک . عروس خانوم خوشگله . زبونش دیگه کوتاه شده . هنوزم بلنده . میشه از این هم کوتاه تر کرد .-بذار یه حرفی بزنه دهنشو باز کن . -سهراب جان این الان با فشار دست یه گردن کلفت سرش خم شده رفته زیر صندلی می خوای الان اینجا کار دست ما بدی ؟/؟ . باور کن  با اولین پلیسی که بابت این شیطان نزدیک خودم ببینم یه گلوله توی مغز زنت خالی می کنم . وقتی که قراره بمیرم اونم باید زود تر از من بمیره . خودت خواستی . اگه دوستش داشتی اگه عاشقش بودی دست از سرش بر می داشتی . این طور نیست بهشته خانوم ؟/؟ دیدی این سهراب اصلا دوستت نداره . فقط شعار میده هیچی حالیش نیست . می دونستم که آخرش تو رو به کشتن میده . خیلی حیف شد آخر این قصه داره تلخ تموم میشه . ولی سهراب بالاخره می فهمه چه کسی به دردش می خوره .. -روانی دست از سرش بر دار .-اگه من روانی هستم تو روانی ام کردی .تو فقط تو ! منو روانی کردی . . فقط یادت باشه میای طرف فلکه برق .. با کسی شوخی هم ندارم . من اونی رو که به تو شلیک کرده بود کشتمش سهراب . هرکی دیگه هم بخواد من و تو رو اذیت کنه می کشمش . تو باید اینو بفهمی که چقدر دوستت دارم . با کسی هم شوخی ندارم . ترس بر من غلبه کرده بود . چند بار وسوسه شده بودم که پلیسو در جریان بذارم ولی می دونستم که اونا خود نگه دار نیستند و کاری می کنند که نو عروس خوشگل من جونش به خطر بیفته ولی نمی تونم بیکار بشینم . .. دوباره براش زنگ زدم -سها بگو چقدر پول می خوای -تو بگو چقدر پول میخوای تا باهام باشی -سها عشقو با پول نمی خرن -من می خواستم به تو بگم که پول برای من ملاک نیست . -تو چی رو می خوای ثابت  کنی . این دومین باریه که گیرش میندازی . می خواستی بکشیش .. توی بیمارستان اون الم شنگه رو راه انداختی . ولی این بار اجازه نمیدم که هر کاری دلت خواست بکنی . ببینم پاش بیاد منو هم می کشی ؟/؟ -آدم چطور می تونه قاتل خودشو بکشه . تو خیلی وقته که منو کشتی ... یه حسی بهم می گفت که این دیگه باید آخر خط باشه . من نباید تا این حد احساس خوشبختی می کردم . خدایا بعد از اون همه زجری که من کشیدم . بعد از مردن چهار تا عزیزام و از دست دادن همین جانی .. یعنی این اجازه رو نداشتم که از فرستاده تو خوب مراقبت کنم ؟/؟ بهش بگم دوستش دارم ؟/؟ عاشقتم ؟/؟ یعنی می خوای هدیه خودتو ازم پس بگیری ؟/؟ خودت بهم دادی خدا می خوای بگیریش ؟/؟ منو هم با اون بگیر . من بدون اون جهنمو قبول دارم . خدایا اونو نگیرش . اون که هر وقت باشه جاش تو بهشته . خدای من دست اون کثافت رو گردنشه . . سرش درد گرفته .. -سها من باید چیکار کنم . چرا این نمایش مسخره رو همش تکرار می کنی . چرا همش بچه بازی در میاری . می خوای چی رو ثابت کنی -عشق خودمو . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

شهرزاد گفت...

ممنون ایرانــــــــــــــــــــی عزیز . شنبه منتظر قسمت جدید هستین .
ارادتمند

ایرانی گفت...

درخدمتم شهرزاد جان ! لطف داری عزیز ..متشکرم به خاطر وقتی که میذاری و پیامهای دلنشینی که میدی . کامیاب باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر