ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راستی , زندگی چیه ؟!

به نظر شما زندگی چیه ؟/؟ چیه که ما اون قدر شلوغش کردیم و می کنیم . یه چند وقتی بود که با خودم خلوتی صمیمانه نداشتم . دلم می خواست یه چیزی بنویسم . خسته شدم از بس دنبال وقت و زمان می گردم تا یه داستانی بنویسم . وقتی که یه فرصتی گیرم میاد اون وقت نمی دونم چی بنویسم . وقتی هم که شروع می کنم انگاری یه نسیم یه باد یا یه طوفان منو به طرف جلو حرکت میده . ولی واقعا زندگی چیه ؟/؟ خوردن ..خوابیدن .. چشم رو هم گذاشتن و به فردا رسیدن ؟/؟ فلسفه بافتن و این که چرا دیروز فلان کارو نکردم تا امروز شاد باشم و راحت تر به فر دا یرسم ؟/؟ زندگی چیه . زندگی اونه که ما در هر لحظه از زندگی به خاطر یه چیزی شاد بشیم و از یه چیزی غصه بخوریم ؟/؟ ما آدما زندگی رو در خودمون خلاصه شده می بینیم . ارزشها رو میدیم به اون لحظه از زمان یا مکانی که در اون قرار گرفتیم . بچه که بودیم و به دبستان می رفتیم دنیا رو دبستانی می دیدیم . وقتی که نو جوون بودیم و با دوستامون توی خیابون علافی می کردیم دنیا رو فقط همین می دونستیم . حس می کردیم که همه باید تابع ما باشن . یا این که  شب که می خواستیم بخوابیم به این فکر می کردیم که دوست دخترمون جواب نامه مونو چی میده .. حالا که دیگه نامه نگاری شده یه کار قرون وسطایی .. فکر نکنم کسی دیگه از این حس و حالهای خوب داشته باشه .  زندگی چیه . اینه که وقتی تیم محبوبت گل می زنه از شادی فریاد بکشی ؟/؟ یا این که دست زنتوکه تا دیروز دوست دخترت بوده  پس از سالها بگیری و ببری حجله گاه و یا به اونی که  عاشقش بودی شوهر کنی . یه روز صاحب فرزندی بشی و اون همه چیزت بشه . براش تلاش کنی . بخوای عروسش کنی دومادش کنی .. . شاید فکر کنین که طبق معمول تمام راهها به رم ختم میشه . یعنی آخر زندگی . ولی زندگی تموم نمیشه . مرگ میاد اما زندگی نمی میره .. این جور نوشتن ها که ما مرگ رو متضاد زندگی می گیریم یه نوع عادته . یه روزی پشت در مهد کودک منتظر دختر کوچولوی نازت می شدی و یه روز هم منتظر ش بودی که وقتی از در دبیرستان میاد بیرون سوار ماشینش کنی و برسونیش خونه تا پسرا متلک بارش نکنن . ولی خب من که از این نعمت ها نداشتم و ندارم که دختر داشته باشم . یه روزی واسه این که کی میاد دستشو می گیره و می بره غصه می خوری . ما آدما گاهی به گذشته هامون فکر می کنیم . میگیم گذشته ها گذشته . بهتره حسرتشو نخوریم . این حرف درستیه . ولی واقعیت اینه که گذشته ها نگذشته . گذشته ها همین امروزیه که درش هستیم . آینده هم همین امروزیه که داریم درش دست و پا می زنیم .  . ما نه داریم به عقب میریم نه به طرف جلو . ما داریم حول محور خودمون حرکت می کنیم . همین جور داریم دور می زنیم و همش می رسیم به اون نقطه ای که درش بودیم و حرکت رو از اونجا آغاز کردیم . بدون این که بدونیم واسه چی داریم میریم و کی هلمون داده . آخ که این خواب چقدر شیرینه . چه لذتی داره ! وقتی که یه ساعت نخوابیم حوصله هیشکی رو نداریم . بر ج زهر مار میشیم . چند بار با این مسئله روبرو شدین ؟/؟ اگه از هر آدمی بپرسین که اولین چیزی که از این دنیا به یادتونه چیه نمی تونه درست جواب بده . اگه خیلی نابغه باشه چند تا خاطره به یادش میاد ولی بازم نمی تونه با اطمینان بگه کدومش قدیمی تره . یا شایدم بعدا یه چیز دیگه ای یادش بیاد . اما اون لحظه ای که هشیار بودین و حس می کردین و می کردیم نمی تونستیم به این فکر کنیم که کی ما رو هلمون داد به این دنیا . اصلا اومدیم چیکار کنیم . می تونین پشت سرتونو خراب کنین . می تونین پشت سرتونو آباد کنین . چه می دونی که آینده چی میشه . شاید وقتی که چشاتو به روی این دنیا بستی بازم بازش کنی . همه چی مثل برق و باد می گذره . وقتی که به بابا بزرگت می گفتی پیر و اونم می گفت پیرم و پیرم و می لرزم به صد جوون می ارزم تو اون روز رو خیلی دور می دیدی که بهش برسی . این فاصله رو به اندازه جاودانگی می دونستی اما خیلی زود بهش رسیدی . حالا باور نمی کنی که خودت بابا بزرگ شده باشی . زندگی یعنی لحظه های شادی و غم بیم و امید . گاهی ارزشهایی که روزی واسه ما از یه دنیا هم مهم تر بودند واسمون خیلی بی بها میشن . آخه چرا . یا اون روز نمی فهمیدیم یا این روز نمی فهمیم . مثلا زنمونو وقتی که  در لباس عروس می دیدیم فکر می کردیم دنیای ما دیگه به آخر خوشی رسیده ولی وای امان از این بشر دو دست و دو پای فراموشکار . خوشی ها و دامنه خوشیها همچنان وسیع تر میشه . شایدم از هول زیاد بیفتیم به دامن غم .  گاه می بینی دنیای ما دنیای چت و فیس بوک میشه . از دور و بر خودمون از خودمون و از واقعیتها غافل میشیم و میریم به اون سمت . دنیایی که درش میشه مرز خجالتها رو شکست . دنیایی فراتر از آن سوی مرزها . هم آن سوی مرزهای خاکی و هم اون طرف مرزهای خودمون . می تونیم به دیدن تصویر جنس مخالف به هیجان بیاییم . همونی که  شاید به خاطرش یکی دو صد سال   پیش یه کبوتری می گرفتیم و به پاش یه نامه ای می بستیم تا پیام ما رو بهش یا همون  معشوق یا معشوقه برسونه . البته من اواخر قرن بیستم یه آدمی رو می شناختم که دور یه توپ پنبه ای نامه عاشقونه مچاله می کرد و اونو قلش می داد تا به دست دوست دخترش برسونه . کمی که فکر کنیم می بینیم دیگه زندگی رو فقط واسه خودمون می خوایم . بیشترا این جورین .. بابا ها مامانا .. آهای بزرگا یادتون نره که تا دیروز شما هم مث ما بودین . آقا بابا ها یادتون  باشه که چقدر از دیدن دخترای خوشگل حالا خوشگلم نه بهتره بگم دوست داشتنی لذت می بردین . منظورم اینه که بعضی از دخترا که گناهی نکردن که خوشگل نشدن . و یا پسرا . حالا چون زیبا نیستند نباید عاشق شن ؟/؟ اصلا ما که خودمون مسئول زشتی و زیبایی طبیعی خودمون نیستیم . پس دختر خانوما آقا پسرای با احساس کمی هم منطقی باشین  .. و  مامان  خانوما ! یادتون هست که چقدر خوشتون میومد که یه پسری بهتون متلک بگه .. نگین که از توجه اونا خوشتون نمیومد . اگه این دو تا جمله خفه شو بی ادب رو هم که نمی گفتین دیگه بی سیاست هم می شدین .پس بچه هاتونو درک کنین . وای چقدر زود می گذره این روز گار . امان از این روز گار . یه سری  از فردا ها فرار می کنند و بهش نمی رسن . یه سری هم یواش یواش باید از فان فار پیاده شن . من نمی دونم این مسئول فان فار چه جوری می فهمه که کی بیشتر دور زده تا پیاده اش کنه . اگه دقت کنین این فان فارچی عدالتو رعایت می کنه . بالاخره باید پیاده شیم . نمیشه که همش لم بدیم و اون دور دستها و چراغای زمین و آسمونو نگاه کنیم . راستی زندگی چیه . این که پاشی بری سر کار از وقتی که خروس می خونه تا وقتی که خروس می خوابه تو هم باید کار کنی . چی می فهمی از این زندگی . دم عید که میشه خیلی ها بوی عید رو حس می کنن از صبح تا شام میرن دنبال خرید و تو باید واسه دوزار پول سر کار باشی . هرچند اونایی هم که میرن خرید خیلی هاشون اون چیزی رو که دوست دارن نمی تونن بخرن . راستی زندگی چیه ؟/؟ گفتن دوستت دارم ها . این که متوجه بشی محبوبت چقدر دوستت داره ؟/؟ ویه روز همه چی باد هوا .... به نظرت زندگی چیه . این که بخوای سر یکی دیگه کلاه بذاری و کیف کنی که تونستی خرج امروزتو پیش ببری ؟/؟ به راستی زندگی چیه .. این که بیایی و سایتها رو به بهانه مستهجن بودن فیلتر کنی .. یه روزگاری وی پی ان بفروشی .. بعد که بارت بار شد .. سوسک ببخشید ساکس بفروشی و بعدش که دلار رفت بالا و گرونی زیاد شد همه چی رو دگرگون کنی و کیرو فروشی کنی ؟اون سه تا کلمه قبلی رو بد نخونین اون یه کلمه چهار حرفی و نوعی فیلتر شکنه که  یه چیزی شبیه به تخم مرغای رنگیه . زندگی چیه حاج عمو .. حاج خانوم .. صد تا خونه داشته باش . موقع مردن کیف کن که به همه بچه هات یه چیزی می رسه .. .. ببینم هیچ دلی رو شاد کردی ؟/؟ از داشته هات به فقیر بیچاره ها دادی ؟/؟ می بینی گاهی اوقات یکی زندگی و اموال خودشو می بخشه همه رو هم به اونایی که به خدا نیاز دارن .. یه مشت بی شعور زبون نفهم جهنمی میگن که آره طرف خوب بوده خیلی خیرات کرده حیف که نماز نمی خونده واسه همین اعمالش قبول نیست .. ..وای آدم به این عوضی ها چی بگه . بچه دوزاری باایمان که هنوز هیجده سالت نشده !تو که دست گداییت به سوی این و اون درازه .  طرفی رو که  مثلا سی سال پیش مرده تو از کجا می دونستی نماز نمی خونده .تویی که واسه شیطون کمر دولا راست می کنی تا حالا چه غلطی واسه ملتت کردی . ای که خاک مقدس و پاک اسرائیل!  سرزمین مقدس خدای موسای مقدس بر سرت .. یه زمانی ریش و قیچی ما دست همینا بود . حالا که قیچی ندارند می خوان با دست ریشمونو بکشن .. ولی به کوری چشمشون ما ریشمونو  می تراشیم و بعدش دیگه .. حالا.... هنوزم نفهمیدم زندگی چیه . این شب جمعه ای این همه روضه خوندم و آخرشم نفهمیدم . منم که دارم اینا رو می نویسم همین مرض تنبلی رو که لاتا یه اصطلاح خوبی هم واسش دارند رو دارم . حالا بده اگه اینجا بر زبون بیارم . اون داستانای سکسی فرق می کنه . اونجا ما وارد یه شخصیت فیلماتیک میشیم زندگی چیه ؟/؟ سفر ..  گردش .. چند تا زن بردن ؟/؟ چند تا شوهر کردن ؟/؟ کلی دوست دختر داشتن ؟/؟ یا بر عکسش؟/؟ خیلی چیزا رو از دست میدیم ولی مهم ترین چیزی رو که از دست میدیم غرور کاذب و جوانیه . خود منم که اینجا دارم اینا رو می نویسم وقتی که به سایتی میرم یا یه جایی و عکس چند تا دختر خوشگلو می بینم اگه بگم خوشم نمیاد دروغ گفتم .. . بعضی ها دوست دارن همه رو داشته باشن . بنده خدا وقت می کنی به همه برسی ؟/؟ اون اولا خیلی از این دخترا فکر می کردند که من تازه وارد سن قانونی شدم . دخترای مجازی رو میگم . در دنیای مجازی هم آدم اگه دروغ نگه بهتره . می تونه واقعیت هایی رو نگه .. حالا من به جای قانونی (سن ) قانونی ضرب در دو هستم چی میشه و می شد ؟/؟ .. ..میذاشتن  می رفتن و دیگه پیداشون نمی شد . هرچند درددل کردن با اونا برام جالب بود ولی آدم که می خواد سر دیگران کلاه بذاره نباید بعدا متوجه شه که سر خودش کلاه گذاشته ؟/؟  راستی زندگی چیه . مثل من بیای و همش پرت و پلا بگی و از این شاخه به اون شاخه بپری ؟/؟ آخه دست خودم نیست .خیلی حرفا دارم و مجبورم خلاصه کنم .  خیلی از کارایی که خودم و دیگران کردن به یادم میاد . واقعا زندگی اینه که من بشینم و همش بنویسم و از این غصه بخورم که واااااایییییی بازم قصه ام دیر شد . بازم پیامهام در سایت امیر موند و گیر کرد و حتما خواننده های گل لوتی فکر می کنند بهشون بی توجهی کردم .  این هفته هفت تا داستان رو به امان خدا ول کردم و باید تخت گاز برم . یه خط از دو قسمت بعد داستان مامان تقسیم بر سه رو نوشته بودم که به خودم گفتم پسر !  البته دوبرابر پسر سنمه .. بهتره بری واسه این شب جمعه ای یه چیزی بنویسی که واسه سایتیها یه دعای کمیلی باشه . چی بگم از این زندگی  که آدماش نه تنها به هم کمکی نمی کنند البته اکثریتو میگم ها تازه  اگه یه جنازه ای هم افتاده باشه زمین همه از کنارش رد میشن . انگاری که طر ف خوابیده . خود منم که دارم اینا رو میگم همچین آش دهن سوزی هم نیستم وگرنه اون چند تا دخترمجازی  روبا صداقت خودم  فراری نمی دادم یه روز بعد از قرنی ما هم تریپ جوانمردی و کمک به همنوعمون گل کرد . یه زن بد بخت بیچاره ای رو در یکی از تر مینال ها دیدم که می گفت می خوام واسه بچه ام دوا بخرم پول ندارم منم پول زیادی همرام نبود .می خواستم بر گردم به ولایت .  این جریان مال زمانیه که دلار ششصد هفتصد تومن بود شایدم کمتر . ده دوازده هزار تومن پول همرام بود . نصفشو دادم به اون .آخه مرد حسابی همون دو تومن هم می دادی برای دارو بس بود .  چقدر احساس آرامش می کردم . این اتوبوس حرکتش به تاخیر افتاد .. داشتم قدم می زدم و رفته بودم به دفتر یکی از این تعاونی ها دیدم که اون خانومه یه چادر بزرگ پهن کرده پول ها رو دسته بندی کرده و داره یا صاحب  اون تعاونی با هم نصف می کنند .چند برابر پولی می شد که واسم مونده بود .  البته یه گوشه ای داشتند این کارو انجام می دادند و خیلی خلوت هم بود . سرم سوت کشید . خجالت کشیدم . به روی اون زنه هم نیاوردم . منو باش که حاضر بودم تو راه کمتر بخورم تا کم نیارم . حالا اینا رو گفتم فکر نکنین همه این جورین . منظورم حقه بازی آدما بود . این همه نوشتم و از سکسی نویسی خودم هم عقب موندم آخرشم نفهمیدم چی به چیه . همش بدو بدو .. بدو بنویس .. بدو بخور بدو حرص بخور .. ولی هیچی مثل دوست داشتن و دوست داشته شدن قشنگ نیست . بالاخره چهار تا فاتحه رو که سر قبرت می خونن و اون لحظه از عذاب معاف میشی . آره زندگی حتی این همه نوشتن هم نیست . این همه گفتن و خود نشنیدن و دیگر نشنیدن نیست . ما همه می دونیم چی به چیه .عشقو می شناسیم . خود خواهی رو می شناسیم . آدم وقتی یه کاری رو در حق کسی می کنه نباید منتی بهش بذاره . نباید انتظار تشکر رو داشته باشه . نباید ریا کنه . بزرگترین پاداش این آدما در زندگی اینه که به آرامش می رسن  و رسیدن به این آرامش یعنی تلاش برای خوشبختی . شاید هم از این که دیگران دوستشون داشته باشن لذت ببرن . چه اشکالی داره همین یه  خصلت خوبو آدم به خاطر خودش و برای خودش داشته باشه . به خدا خدا هم دوست داره که دوستش داشته باشن ما که بنده بی مقدار اونیم . اما باید بی ریا باشیم غرور و خود خواهی رو از خودمون دور کنیم . سرتونو درد آوردم این همه نوشتم فکر می کنم چیزی ننوشتم . آخوند رو بفرستی بالای منبر همین میشه دیگه . فقط از درد میگه . دردی رو که دوا نمی کنه . ولی خب اون که دکتر نیست . اون خودش از هر مریضی مریض تره . من نمی دونم چرا نمی تونم از قلقلک دادن این طایفه دست بر دارم . آخه در بچگی این پیر زنای فامیل دستمو می گرفتن می بردن روضه خونی پای منبر . آخوند شده بود واکسن ضد مستهجن .. یا مصدر عربیش چی میشه فکر کنم بشه استهجان .. آخ که چقدر بدم میاد وقتی که مجبور میشم این عربی رو وارد فارسی کنم .. گاهی آدم مجبور میشه ....از اونا یعنی آخوندا بتی ساخته بودند که اون بچگی ها فکر می کردم که از پنجاه متری اونا رو دیدم باید دست به سینه شم . ولی حالا که می دونم هیچ مجتهدی بالاتر ومجتهد تر از شیطان این معلم شش هزار ساله نیست به خوبی می فهمم که چرا این آخوندا یه روز از مبارزه حسین بر علیه ستم می گفتند و یه روز دیگه هم طوری رفتار می کنند که حسین بی یزید شهید شده . بگذریم راستش من که رفتم چند تا داستان سکسی بنویسم . اگه شما  متوجه شدین زندگی به چی میگن به من اطلاع بدین . ولی نمی دونم چرا من زیاد نمی تونم خودمو با کلمه ای به نام مجاز و مجازی وفق بدم . حس می کنم که این حقیقت و واقعیته که ما دوستانو به هم  ارتباط میده .. آخه من نمی دونم در این دنیای مجازی چرا بعضی از دخترا دوست دارن پسر شن بعضی پسرا می خوان دختر شن . بابا جونم خودتون باشین . خیلی چیزا رو اگه نخواستین نگین . ولی دروغ هم نگین . اگه یکی بهتون دروغ بگه خوشتون میاد ؟/؟ من یکی که دوست ندارم کسی رو از خودم برنجونم حتی اگه از جنس مخالف باشه ولی  شاید بقیه خودشون رنجیده شن . آخه نمیشه که همه رو راضی نگه داشت . ولی چه اشکالی داره در دنیای دوستیها دختر و پسر با هم درددل کنن . واسه هم سنگ صبور باشن . راهنمای هم باشن . حتی یک پسر دوست دختر مجازی خودشو راهنمایی کنه که مثلا چیکار کنه که دوست  پسر واقعی اون ازش بیشتر خوشش بیاد و یا بر عکس . این فرهنگ خیلی کم جا افتاده .. از بس توی تنگنا هستند و دیگه واسشون یه عقده ای شده نصفشون همون اول میرن توی سکس چت .. ولی خب بیایین اولش واسه هم دوستای خوبی باشیم .. اگه بیای یه دوری توی فیسبوک بزنی و در بری یهو می بینی داخل ایمیلت سی تا دختر و سه تا پسر تو رو اد کردن وقت نمیشه روی این اد ها کلیک کنی  حالا بقیه اش هیچی . طبق معمول وقتی که این متن رو ببندم  بازم جملات و عبارات عین برفهای زمستون روی کوههای بهار آب میشن و همین جور می ریزن توی کله ام . فکر کنم اگه می رفتم دم در دادگستری های قدیم می نشستم و عریضه نویسی می کردم اوضاعم بهتر بود . دیگه جونم واستون چی بگه ولی خودمونیم همه همین جوری هستیم درسته ؟/؟ فقط تو رو خدا این قدر به هم گیر ندین . اگرم یکی از یکی دانشش بیشتر باشه زیاد مهم نیست مهم اینه که اخلاقش چطور باشه .هرچند اگه دانش حقیقی داشته باشه اخلاق خوش تری هم داره .  بازم یه روز دیگه از زندگی ما داره می گذره . راستی برای چند روز چند هفته و چند سال دیگه از زندگیتون بر نامه ریزی کردین ؟/؟ خدا کنه این بر نامه هاتون یا بر نامه هامون بهم نخوره . با اجازه خدا , شب جمعه همگی خوش !... پایان .. نویسنده .... ایرانی 

4 نظرات:

نويد گفت...

سلام ايراني

خيلي حرفات خوب بود .
من هميشه به اين فكر ميكنم كه اصلا خدا بره چي آدم ها و اين دنيا رو آفريده ؛ كه چي ؟

ایرانی گفت...

باسلام خدمت داداش نوید گلم ..البته این مسئله ای که گفتم از دیدگاه واقعیت بود . واقعیتی که امروز هست ووجود داره . وگرنه من خودم حس می کنم یه نموره ای علت آفرینش رو می دونم ولی چه کنم و چه کنیم که ما بندگان خدا تنبل هستیم . این که فکر خوردن و خوابیدن و لذت بردن هستیم یک واقعیته . ولی تنبلی ..خواب زیاد سستی و خیلی چیزای دیگه نمی ذاره که ما به دنبال اصلاح خودمون بریم . فرض کن ما به دنیا نمیومدیم اصلا وجودی نداشتیم که بگیم زندگی چیه . نوید جان فرق ما با آدمایی که از زندگی طلبکارن اینه که اون آدما حس می کنند فردی مستقل هستند احساس استقلال می کنند . استقلال و قدرت و در نتیجه غرور و خود خواهی .ما وابسته ایم زمانی می تونیم احساس وابستگی نکنیم که حداقل جلوی مرگو بگیریم . ولی قدرت از آن کسی هست که بدون این که بخوای تو رو آفریده .. اگه یکی رو پیشونی ما اسلحه بذاره هر چی میگه گوش می کنیم ولی اونی که دنیای به این عظمت رو آفریده چه لذتی داره آدم زیر سایه اون قرار داشته باشه . همین حالا که من دارم برات اینا رو می نویسم اون داره نگام می کنه و از اون طرف هم حواسش به تو هست ....پس ما باید خودمونو به آغوشش بسپریم که متاسفانه تنبلیم ولی خیلی دلم می خواست حضرت آدم گناه نمی کرد و حالا ما همه بودیم بهشت ولی شایدم خدا یه جورایی می خواست که ما بیاییم پایین . دنیا مثل کنکور دانشگاهه . مثل یک سفره . بخوای نخوای به آخر خط می رسی . چشاتو که ببندی متوجه میشی که اینی که فکر می کردی آخر خطه تازه اول خطه . در واقع ما باید به خودمون اعتراض کنیم . وقتی خدا رو بشناسی و بدونی که می خواد چیکار کنه دیگه هیچوقت این تصور برات پیش نمیاد که چرا یکی رو سیاه آفریده یکی رو سفید . مهم اینه که در پیشگاه اوسفید رو باشیم که متاسفم وای بر تنبلی و گناه ما ... شب جمعه ات خوش باد نوید جان . ...ایرانی

hoos maa گفت...

دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ
دست تمنایی به سویم دراز کرد
خالی تر از تمامی آرزوهای کودکانه
دنیا عوض شده است
کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق …

برای شما دوست عزیز و همراهان خوب و دلسوزتان ، آرزوی سلامت دارم .

ارادتمند شما hoos maa

ایرانی گفت...

امید وارم بیاید زمانی که کودکان اگر به دنبال نانند در جستجوی نان نباشند . امید وارم بیاید زمانی که عشق را دوست بداریم یکدیگر را دوست بداریم و همه چیز را برای همگان بخواهیم . با درود به حسمای نازنین و عزیز و تشکر بابت بابت پیام بسیار زیبایت ....ایرانی

 

ابزار وبمستر