ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بیست سال بعد 33

کمی داشت دلم خنک می شد . چقدر شهناز جونو بکنن و من همین جور فقط در حال لاس زدن خشک و خالی باشم . آخه منم باید یه تکونی بخورم ولی بدبختی ما مردا موقع سکس اینه که بیشتر فعالیت می کنیم و بار سنگین تری از مسئولیت رو به دوش می کشیم . ولی دیگه دلم می خواست  به همه یه ناخنکی بزنم که  فردا پس فردا که اینا رو خارج از این محفل دیدم به یادم بیاد که در همچین جایی اونا رو لخت دیدم و تا اونجا که تونستم با هاشون حال کردم . هایده اومد کنار من و گفت شروین جون می بینم که خیلی خوش می گذره ببینم هیچ به یاد من هستی ؟/؟ یادت باشه که بعدا با هم خیلی کارا داریم . در حالی که رامش هم کونشو گذاشته بود رو سر من یه بوسه از رو لباش ور داشتم و اونم بهم قول داد که هوای منو داشته باشه .. -شروین جون من سر فرصت باهات یه حال درست حسابی می کنم . -ببینم چیزی که کم و کسر ندارین . از خودتون پذیرایی کنین . ضمنا تو مقل اینا که مشروب هم نمی خوری . شروین جون  این مثل عرق سگی های ما نیست -اصرار نکن هایده تو که در جامعه دموکراتی زندگی می کنی و نباید عقیده ات رو تحمیل کنی -ولی این یک توصیه بود . چون خودم متوجه مزه اش هستم و می دونم که چه حالی میده . اون گوشه دو نفر رو دیدم که داشتند یه زنه رو می کردند . اتفاقا دو تا از اون سه تا زن و شوهر بودند . اسمشون یادم رفته بود .  منم می تونم برم در جمعی که دارن زنمو می کنند ولی شش هفت تا به یک نفر.. اون وقت اونی که ندونه این زنه مال منه همین جوری هرچی بخواد میگه   حالا که همه می دونن آبروم میره . -گلی جون گلی جون بکن . تازه داشتم با حرف زدن حال می کردم که رامش کسشو محکم تر به دهنم چسبوند . منم دهنمو کاملا باز کرده تا اون بتونه بیشتر از این گونه میک زدن من لذت ببره . -بچه ها ... خانوما آقایون یادتون باشه که ما در پایان این محفل دوستانه و پر شکوه رای گیری می کنیم  تا ببینیم کدوم کیر و کدوم کس به عنوان بهترین کیر و کس انتخاب میشن . من و هوشنگ جون به رسم یاد بود هدیه ای برای برندگان در نظر داریم که یک  دستگاه کیر ماشین مکانیکی برای برنده زن و یک مانکن سکسی هم برای برنده مرد در نظر گرفته شده و چگونگی انتخاب برنده اینه که بیست نفر زن برای انتخاب مرد رای میدن و بیست زن برای انتخاب برنده مرد . هایده چند دقیقه بعد اومد پیش من و در حالی که جز گلی دور و بر من همه رو خلوت کرده بود  خیلی آروم زیر گوش من گفت عزیزم تو که می دونی رای من چیه . از همین حالا رونظر من حساب کن . یعنی من به تو رای میدم . ولی  در انتخاب بهترین و کسو ترین زن باید با زنت رقابت کنم . هر چند صاحب مجلس هم هستم و باید یه نگام باشه به این که به مهمونا خوش بگذره کم و کسری نداشته باشن . هایده رفت وسط دراز کشید و خودشو از این سمت به اون سمت می گردوند مثل یک گربه یا بچه گربه ای که بازیش گرفته باشه . چند تا اون گوشه که با مزه مزه کردن داشتند مشروب می خوردن گیلاسهاشونو یه گوشه ای گذاشتند و اومد به سمت ما .. گل بود و به سبزه نیز آراسته شد . جای شکرش باقی بود که اینایی که اومدن سمت ما صلح طلب بودند . -شروین تو و یکی کس . این قدر خودتو اسیر کس نکن . ما مردا الان خودمون یه پا کسیم -این قدر کس شر نگو داود . کس خودش کسه و کیر خودش کیر . تو به من یه مردی رو نشون بده که از کس خوشش نیاد . -نمونه اش خود من . -پس تو هنوز کس ندیدی داود . از اونجایی که با این اندیشه پاتو گذاشتی اینجا که آزادانه هر کسی و هر کسی رو که می خوای در اختیارت داشته باشی من یه آدرس  بهت میدم  واسه دیدن کسش هم بایستی بری توی صف .  اون بهترین زن دنیاست . زن من . ببین اگه از این کس یعنی بهترین کس دنیا خوشت نیومد دیگه باید گفت یه چیزیت میشه . . با این که دوست نداشتم افراد بیشتری شهناز گلمو به قبضه در بیارن ولی این که بخوام حرف خودمو در برابر کارای داود اثبات کنم دلم می خواست که یه جورایی خودمو به اون و پسرای مودب گروه نزدیک کنم تا اگه مشکلی پیش اومد دست از حمایت من بر ندارند . یکی از مردا رفت یه سطل آب کف آورد تا با اون شهناز جونو کف مالی کرده و بعد  هر کدوم از اون هفت نفری که بالا سر شهناز بودند رضایت نمی دادند که از اون ناحیه  دور شن .... هفتمین نفرشون خود هوشنگ بود که به این جمع پیوسته بود . شهناز دمر کرده بود به اونایی که در کنارش بودند دو نه به دونه حال می داد . دستا روی پشتش به کار افتاد . همه تنش داغ شده بود و این داغی به زیر سینه ها و کسش سرایت کرده بود. حال و حالتشو می دونستم و می شناختم .  دیدن هیکل زنم در اون وضعیت واسم خیلی نا خوشایند بود ...... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداش دمت گرم امروز خیلی حال کردم با داستانها انگار امروز روز من بود مخصوصا اون قسمت داستان برای رای گیری خیلی عالی بود داداشم از این نوع فانتزیها تو داستانها زیاد بزار داداشم بقیه داستانها رو هم خوندم همشون عالی بودن ولی اول از همه مامان زبل رو خوندم از این شخصیتش خیلی خوشم اومد مرسسسسسسی

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین جان که با این همه مشغله و گرفتاری بازم به من و داستانهام توجه می کنی و به دقت همه رو مطا لعه می کنی امیدوارم فرصت بیشتری داشته باشم تا با کیفیت بهتری داستانهامو بنویسم . شاد باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر