ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت قسمت هفتاد و دوم

سپیده جان وقتی که  عشقبازی همراه با بازی عشق باشه یعنی سکس همراه با عشق و محبت باشه معلومه که یه زن این قدر زود سر حال میاد . همه اینا نشون دهنده عشق و طراوت و جوونیه .. بازم یه امتیاز دیگه به نفع من . سپیده اون طرف چه جور واسه بهروز کون چرخونی می کرد و با این که من از این حرکاتش خوشم نمیومد ولی چاره ای نداشتم تا این وضع رو تحمل کنم .کاوه کف پاشو گذاشته بود لای پای بهاره واز بالا تا پایین کس اونو به نرمی می کشید . -کاوه عزیزم دلم می خواد همین جوری ادامش بدی تا صبح و منم تا صبح جیغ بکشم . بهرام یه لحظه کیرشو از توی کون بیتا درش اورد و اونو کرد توی دهن خواهرش بهاره . -یه خورده تو هم ساکت شی بد نیست .. بیتا : بهرام چرا حالا کیرتو از کون من در آوردیش . یه جور دیگه ای زبون بهاره رو می بستی . -بیتا حالا تو ولمون کن دیگه . این کیر و این کون حالا یه چند دقیقه هم ساکت باش و استراحت کن . یه کیر دیگه هم این ورا نیست که دهن تو یکی رو ببندیم .  همینو کم داشتیم . حالا تو و روشنک کیر کم دارین .. اینو که راست می گفت من که کمی سر حال تر شده بودم رفتم وسط جمع هفت نفره و شدیم هشت نفر .  بهرام که دیگه دهن این بهاره رو حسابی سرویس کرده بود . چه سرویسی ! همچین با فشار آبشو ریخت توی دهن خواهرش که اون بیچاره غافلگیر شد هر چی هم خواست آب کیر داداششو قورت بده و  بخوره همراه با سرفه بود .. -برو براش آب بیار بهرام .. در اینجا کاوه کیرشو از توی کس سپیده بیرون کشید و از زیر بدن رقیبم خودشو خلاص کرد و کیرشو فرو کرد توی دهن بهاره . بهاره جون بذار تا ته حلقت برسه و هیچ حرکتی نکن تا سرفه ات خوب شه . همین طور هم شد . دسته جمعی حتی خود سپیده هم طوری  شگفت زده شده بودیم که  سوت کشیده و با هورا گفتن از دکتر کاوه تشکر می کردیم . دریکی از این حالتا سپیده دمر افتاده بود و بهروز از پشت خودشو انداخته بود پشتش و کاملا روش قرار گرفته منم خودمو انداختم رو بهروز و از زیر به سینه هاش دست می زدم . اینجا دیگه سپیده حسابی داشت له می شد کیر بهروز که حالا  از پشت رفته بود توی کس سپیده دیگه تاب نیاورد و از اونجایی که نمی تونست  حرکتی بکنه و کنترل داشته باشه به همون شکل توی کس سپیده آبشو خالی کرد .. . -نهههههه نهههههه بهروز خیلی زود بود . می خواستم بیشتر حال بدی .. -عزیزم این یه نوع حال کردنه دیگه .. -خودتو خالی کردی سبک شدی و به فکر من نیستی . همش تقصیر روشنکه . خودش خوب حالش جا اومد حالا این جوری داره حال ما رو جا میاره . یواشکی یعنی خیلی یواش زیر گوش بهروز گفتم تو پاشو من درستش می کنم . رفتم طرف سپیده . همین حرکت من باعث شد که اون چهار تا مرد برن سراغ بیتا و بهاره  تا اون دو تا زن دلی از عزا در بیارن . منم از این طرف سپیده رو یه دور بر گردوندم تا بتونم کسشو میک بزنم . راستش نمی دونم چرا حتی به این هم که منی بهروز رو توی کس سپیده ببینم حسودیم می شد . لبامو تا  آخرین حد به دو طرف بازش کرده و مث یه لیوان اونو زیر کس سپیده قرار دادم . قبلش مچ دستمو فرو کردم توی کس تا با یه لایروبی درست و حسابی هر چی رو که توی کس مونده جمعش کنم بیرون بکشم هر چند قبلش کلی از آب کیر ریخته شده بود روی تخت . بازم نصفش هنوز بر گشت نکرده بود . با یه مکندگی خاصی کس سپیده رو می خوردم که اون دیگه کاری به این نداشت که انگیزه من از کس لیسی در اصل چه بوده . -وووووویییییی روشنک تو که داری خیلی بهتر و بیشتر از بهروز بهم حال میدی . -پس فکر کردی من واسه چی همیشه میگم که ما زنا باید هوای همو داشته باشیم . تا قطره آخر آبی رو که کشیده بودم همه شو خوردم . ولی سپیده هنوز غرق هوس بود و به شدت ازم می خواست که اونو میزونش کنم . -عزیزم تا تو رضایت ندادی من از پیشت تکون نمی خورم . راستش این جوری خیلی بهتر بود . می تونستم اونو از بهروز دور نگه داشته باشم .. نمی دونم چرا حس می کردم که اگه اون دو تا به هم نزدیک شن ممکنه من از میدون به در رم . پیش خودم می گفتم مبارزه می کنم می جنگم ولی راستش اگه کمترین بی مهری و بی میلی از طرف بهروز می دیدم میدونو خالی می کردم . نمی خواستم کار به اونجا بکشه . با این حرکات من سپیده هم خیلی زود به ار گاسم رسید . . دیدم یکی از پشت کمر منو گرفته و لباشو از پهلو گذاشته رو لبام . همون که به من خیلی آرامش می داد . بهروز خودم بود . -روشنک می دونی چقدر دوستت دارم ؟/؟ واسش ناز کرده گفتم آره اگه خیلی ها بذارن .. -من اگه بخوام تو اگه بخوای هیشکی نمی تونه هیچ کاری بکنه . ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر