ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 46

ببینم دوست داری برات بمالم ؟/؟ سختت نیست ؟/؟ -نهههههه نههههههه اتفاقا اگه یکی دیگه واسه آدم بماله یه کیفی میده که نمی دونم چه جوری بگم . -می دونم چی داری میگی آیدین جان . همین حس و حالت رو منم دارم . . وقتی یکی دیگه دستشو میذاره روی کسم و چنگش می گیره . با داخل و پهلو هاش بازی می کنه آهههههههه چه لذتی داره . بودن یا نبودن ؟/؟ این است حس زندگی . .. یه خورده مکث کردم ببینم مزه زبون و دهنش چیه . می خواستم بیشتر حشریش کنم . کیف می کرد م از این که یه جوان رشید و رعنا می خواد با کسی که بیشتر از دوبرابرش سن داره سکس کنه . -اشی جون یه سوالی کرده بودی . چی گفتی ؟/؟ -ای زبل خان تو یکی می خوای دست مامان زبل رو از پشت ببندی . منم که همینو دوست دارم . دوست دارم منو اسیر خودت کنی -هیچی آیدین جون من گفتم که تو اگه دوست داشته باشی من کیرتو بمالم .. دیگه هم این بار منتظر جوابش نشدم و کف دستمو دور کیرش حلقه کردم . از ته کیر تا نوکشو به آرومی مالشش می دادم . واسش جلق می زدم .. آیدین چشاشو بسته بود . خیلی آروم نفس و آه می کشید . -چیه خوشت میاد .. حرفی نمی زد . چشاش خیلی خوشگل تر می شد وقتی که از روی هوس اونا رو می بست . می خواستم بهش بگم پسر یه نگاه به بغل دستی خودت هم بنداز . همش به فکر خودت نباش ما هم آدمیم . ما هم می خواهیم حال کنیم دیگه . ولی خب این پسره پیش خود حساب بود . بازم خوب شد که متانت و  وقار خودمو حفظ کردم . قبل از این که همچین تقاضایی ازش بکنم خودش دستشو آروم آروم به کسم نزدیک کرد . هنوز  نوک انگشتاش کسمو لمس نکرده بود که صدای آه و ناله من به آسمون هفتم رفت . -آییییییییی جااااااااااان ..اووووووووو کیفی داره اگه بدونی آیدین جاااااان -اشی جون منم می تونم بگم چقدر خوشم میاد چقدر بهم حال میده .. -آررررررره آرررررررره هرچی این کیرت کیف می کنه می تونی اونو بر زبون بیاریش . بگو بگو اشی جون تو حال می کنه . لذت می بره . عشق می کنه . انگشتاشو فرو کرده بود توی کس من . خودمو به طرفش حرکت می دادم . خیلی حشری شده بودم . دو تا مرد سیاه  در حال گاییدن زن سفید بودند . صدای هوس اونا به اوج رسیده بود .. -آیدین جون اگه صدای تلویزیون اذیتت می کنه خاموشش کنم -نههههههه نههههههه هوسم زیاد تر میشه .. -می دونم حتما فکر می کنی اون خانومه که توی فیلم داره حال می کنه من هستم .. -نمی دونم فقط دارم لذت می برم .. -اشی جوووووووون -جووووووووون -می تونم یه چیزی ازت بخوام -تو صد تا چیز بخواه .. -میریم  به اتاق خواب ؟/؟ اگه جسارت نمیشه . شاید یاد اون خدا رحمتی که  نور به قبرش بیفته بیفتی و اون وقت نتونی خوب حال کنی .. -نههههههه این طور نیست . جوون خوب و برازنده ای مثل تو دردامو تسکین میده . ما باید از خودمون زندگیمون و وسایل زنده مون که هنوزم میشه ازشون استفقاده کرد استفاده کنیم .. دو تایی مون از جامون پاشده راه اتاق خوابو در پیش گرفتیم . تا رسیدم اول خودمو انداختم رو تخت و طاقباز پاهامو به دو طرف باز کردم که آیدین کسمو یه کاریش بکنه . حالا می خواد بلیسه یا بخوره یا با هاش طور دیگه ای بازی کنه خودش می دونه . چشاش یه حالت گرد عجیبی پیدا کرده بود عین آدمایی که می خوان به یه زن تجاوز کنه . اگرم می خواست به زور باهام بر خورد کنه من لذت می بردم هر چند که می دونستم زوری در کار نیست . چون دو تایی مون با عشق و تمایل اومده بودیم به سوی هم . -اشی اشی جون خیلی دوستت دارم . دوستت دارم . -می تونم یه سوالی بکنم -بکن .. حس کردم می خواد کیرشو بکنه توی کسم و حس می کنه که نکنه من در حد مالیدن و وررفتن و دست زدن بهش اجازه دادم . پسری که یک زن شوهر دارو می گاد باید شجاع تر از اینا باشه و احساسات طرفشو بیشتر از اینا درک کنه . -آیدین جان می دونم چی می خوای حستو درک می کنم هر کاری که دوست داری انجام بده . احساس خودمو هم براش تعریف کرده و این که قاطعیت بیشتری رو ازش انتظار داشتم .. -اشی جون راست میگی ولی این شوکی که بر من اومد و فراری که کردم و استرس داشتم که اگه منو بگیرن سرنوشت من چی میشه آبروی خونواده ام میره هنوز رو من مونده ولی اگه تو نبودی و کمکم نمی کردی معلوم نبود چه بلایی می خواد سرم بیاد . -بازم کمکت می کنم . بازم هواتو دارم . جااااااااان داشت میومد که منو ببوسه . چقدر از بوسه های  تازه لبهای تازه پسرای تازه خوشم میاد . هوسو در تمام بدن آدم به جریان میندازن . البته این اشی کوسو خیلی وقت بود که همه چیزش به جریان افتاده بود . یه چیزی باید این جریان رو به اوج می رسوند و کنترل می کرد .. کیر آیدین رو چسبیده به کسم می دیدم .. -اوووووووفففففف پسسسسسر پسسسسسر داری می فرستی بفرستش .. رفت رفت رفت .. جووووووون رفت تا آخرشم رفت .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالی عالی عالی بودن همه داستانها اون متن هایی رو که واسه روز مادر نوشته بودی خوندم همشون عالی بودن مرسی دستت درد نکنه

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین عزیز و گلم که هنوزهم از خوندن این داستانهای یکنواخت من خسته نشدی . برای تو گل مهربان و رفیق شفیق آرزوی بهترین ها را داشته خوش باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر