ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 184

نادر 20 ژوئن 2016کجلیی ؟
کجایی نازنین ؟! دوستم نداری ؟ نمی خوای دوستم داشتی باشی ؟نمی تونی بهم بگی دوستم داری ؟ فکر می کنی اگه اینو بگی من توقعم زیاد میشه ؟نه به خدا این طور نیست . الان تقریبا یه ماهه پیام نمیدی .غرورت اجازه نمیده یا نمی تونی ؟! تو که می دونی چقدر دوستت دارم و هیچوقت نمی خوام مایه خجالت تو شم . هیچوقت نمی خوام غرورت شکسته شه .. هیچوقت نمی خوام باعث آزارتوشم . حتی اگه به قیمت عاشق شدنت باشه . بالاخره یکی باید عشقشو دوست داشتنشو نشون بده . .. دلم می خواد دوباره باورم کنی ..بفهمی معنی نفس کشیدنی ..دلم می خواد ببینی من کنارتم دلم می خواد بفهمی بی قرارتم ....(یه عمره  ترانه ای از مرتضی پا شایی رو فیلم لطیفه ) .. دوستت دارم ... فکر نکن این حرفا رو می زنم که دلت واسه من بسوزه .. این انتظارو ندارم . می دونم دیگه تو رو خواستن و تو رو داشتن یه آرزوی سخته برام . نازنین اگه دلش هم واسم بسوزه ولی هیچوقت به خاطر دلسوزی به سمت من نمیاد.. هیچوقت از روبرو شدن با مرگ نمی ترسم .. چون می دونم عمر من جون من قلب من هستی من ..میاد به دیدنم .. من دارم اینو با منطقم میگم دختر تو که همش منطقی بودی .. همه باید بریم .. ولی تا وقتی که زنده ام ودست و زبونم کار می کنه اجازه بده که بهت بگم دوستت دارم . عاشقتم . می میرم برات .. تو عمر منی جون منی عشق منی قلب منی نفس منی همه کس منی هستی منی عزیز دل منی نازنین منی ... باشه ؟ اجازه شو میدی ؟! می ذاری اینا رو بهت بگم .. برات آرزوی بهترین ها رو دارم ... نادر  سرگردان
پاسخ نازنین : سلام،شب بخیر.
اینبارم علی رغم عهدی که کرده بودم دیگه بهت پیام ندم اما دادم.
من به تو بد کردم درست، من تو رو داغون کردم درست و ... بارها هم به خاطرش عذرخواهی کردم هرچند کافی نیست ولی تنها کاری بوده که میتونستم انجام بدم ، اما هیچوقت باعث آبروت نشدم ولی تو شدی، میفهمی ؟
تو با  آبروی من بازی کردی و میکنی.تو اینهمه میگی میگی میگی ولی یکبار به خواسته ی من اهمیت ندادی.
همینه که باعث میشه بفهمم ارزشم برات چقدره و چقدر برات انجام خواسته ام مهمه.
اگه هم الان این پیامو دادم چون واقعا دلم برات سوخت ، چون من کسی که به عقایدم اهمیت نده، بی اهمیت میشه.
درست کاری که تو دونسته انجام میدی.
ی چیزی رو برای بار آخر ازت میخوام با اینحال که بارها خواستم اما اینبار جسارت میکنم و قسمت به خاک خانومت به جون نوید و نستوهت که هیچی ازم تو لوتی نگی.
قسمت میدم به جون مادرو پدر محترمت ، سعی کن متوجه بشی که چی میخوام ازت.
چرا انقدر باعث تمسخرم میشی. بخدا با تاکید بر با من بودن هیچی عوض نمیشه .
برای بار آخر ازت میخوام ، اگه میخوای باور کنم به خاطر خودم دوستم داری تموم کن اینکار رو.
قسمت میدم به جون خودم اگه برات مهمم هیچی نگی ، حتی اگه کسی چیزی گفت.
بذار تموم بشه این بازی. بخدا قسم که اگه اینکارا رو نمیکردی چه بسا لوتی اومده بودمو خیلی چیزا عوض میشد.
نشناختی منو ، لجبازیهامو دیدی ولی توجه نکردی به دلیلش.
ی روز از کوره در میرم میام میزنم زیر همه چیز، هیچ پیامی رو هم که تو عمومی نمیتونی بفرستی ، هر چی هم از عاشقی بوده تو ایمیله نه تو لوتی .
نادر تموم کن این بچه بازیها رو که به خاطر تو شدم سکه ی ی پول.
بخدا قسم داری عذابم میدی ، قسمت دادم و تموم
نادر 22 ژوئن :
من که قصد نداشتم توی سایت چیزی بگم و بنویسم . پیامی بدم . خودمم بهت ده روز پیش گفتم .. وقتی یکی میاد و ازت تعریف می کنه .. وقتی اون جوری دلمو می لرزونه ... .... نازنین من بهت گفته بودم هیچی توی سایت نمیگم مگر این که پیام عمومی بیاد ... من نخواستم و نمی خوام آزارت بدم . هرچی بهم میگی بگو ولی نگو که می خوام آزارت بدم . وقتی یکی بهم میگه خبالباف و رویایی .. وقتی یکی بهم  غیر مستقیم میگه خالی بند .. اون از کجا این حرفا رو می زنه
نازنین 22 ژوئن
تموم اشکهایی که از دوری و جدایی ریختم حرومهاون کسی بشه این روزا دارم به خودم تف و لعنت میفرستم که چرا دوسش داشتی که حالا عین بلا رو به سرت بیاره.
داری ریز ریز داغونم میکتی، عین خوره افتادی به جونم .
به کدوم گناه؟ گناهی که مرتکب نشدم؟
آره من احمقم که خودمو به خاطر تو نگه میدارم.
به والله قسم فردا صبح به بابا میگم تصمیمو گرفتم و زنش میشم تا از هین برزخ راحت بشم .
هم تو رو راحت کنم هم خودمو.
بخدا قسم گفتم . سر بد لجی انداختیتم نادر،.
از حالا دیگه مال خودت ندون منو تا روزی که خبرش بهت برسه
نازنینم عجب جوشی آورده بود .. یک بار بهم گفته بود یکی از همکاراش میاد لوتی به نام کاربری پ که دیگه حالا نمیاد تموم شد رفت .. خیلی می ترسید کسی بفهمه که من و او رابطه داریم .. خدا می دونه یعنی ..... عجب حرفای جالبی زد بعد از 5 ماه جدایی ... گفت من احمقم که خودمو به خاطر تو نگه می دارم .. آخ زده بود به جای حساس ... چرا تا حالا اینو نگفته بود ؟! حتما حس می کردد من خودم حسش می کنم . نوشت از لج من به باباش میگه که زن اون خواستگاره میشه .. می بینید .. عشق نازنین به من اون قدر قوی بوده که وقتی از دست من حرص می خورده انگار انتظار نداشته .. حاضر بوده خودشو قربانی کنه ولی دق دلی شو سر من خالی کنه ..نمونه یک عاشق استثنایی و بی نظیر .. نمی دونستم چه جوری خودمو با این همه ایثار هماهنگ کنم ..من نمی دونم این آدمک خنده کجاست ؟ !
ادامه دارد ... نویسنده :ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر