ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

من همانم 62

عجب گیری افتاده بودم حالا باید کار و کاسبی ام رو ول می کردم و می رفتم دنبالش . دلم نمیومد دل کسی رو این جوری بشکنم . دیگه من کاری به کارش نداشتم . اون داشت آزارم می داد . 
-طناز وایسا .. یه لحظه صبر کن ... این جوری ندو ..زشته منم دنبالت بدوم .. دختره کله شق کله خراب .. هر طوری دوست داری رفتار کن ..
 برگشتم و بی خیالش شدم .. ولی حس می کردم که دلش می خواست برم دنبالش 
طناز : حالا دیگه کارت تموم شد دیگه ؟
 وایساده بود تا من بهش برسم ... 
-دختر تو فکر نمی کنی با این حرکتت همه بهمون مشکوک شن ؟
 -بذار بشن .. من که خودم رسوای عام و خاصم .
 -گریه کردی ؟ 
-نه داشتم می خندیدم 
-من باهات چیکار کنم . من دارم کار می کنم .. 
-میگم شاگرد نمی خوای ؟
 -دیوونه شدی یا داری شوخی می کنی ؟
 -هیچکدوم . من دارم جدی میگم .. 
-حالا می خوای ما رو از نون خوردن بندازی ؟ هزار تا مادر شوهر پیدا می کنی .. اینا به یه طرف .. بچه پررو ها رو بگو ..
 طناز : دو تایی شاخ و شونه شونو می شکنیم ..
-فکر کردی این جا خارجه .. همین جا درسته می خورنت .. 
-من دیگه به هیشکی اجازه نمیدم منو بخوره جزبه یه نفر .. 
حس کردم این دختره یه چیزیش میشه ..
 -خواهش می کنم کامی ..من باید کار کنم . من نمی خوام دیگه منو یه دختر بد بدونن .. -الان هم کسی تو رو بد نمی دونه ..
 -ولی آخه ..خواهش می کنم .. 
-شوخیت گرفته ..گیریم اومدی پیش من کار کنی آخه خیلی مسخره و خنده دار میشه .. تو چه جوری  بوی روغن و لاستیک و آت و آشغالای دیگه رو تحمل می کنی ؟ اون دستای لطیفت یک هفته ای میشه زمخت و خشن .. 
-دستکش می کنم دستم .. یه کاری می کنم زیاد ضربه نبینه ..من قوی هستم . می تونم مث یه مرد کار کنم ..
-آخه ما توی کجای کشورمون شاگرد دوچرخه چی زن داریم که این دومیش باشه ..اونم با دستکش کار کنه مگه می خوای جراحی کنی ؟ ... 
حس کردم حالش خوب نیست و بدنش داره می لرزه .. طناز معتاد بود .. هنوز نه در اون حدی که بخواد اونو از پا بندازه .. اون می تونست با تن فروشی خیلی بیشتر از کارای دیگه کاسبی کنه ولی نمی دونم چرا می خواست خودشو علاف کنه .. یعنی واقعا دیگه نمی خواست به کار قبلیش ادامه بده ؟ پس چرا گفت فقط خودشو در اختیار من می ذاره ..منی که به خاطر ترانه تا حالا بهش دست نزده بودم . 
-آخه تو از پره و طوقه و ترمز و توپی و زین و ... چی می دونی ؟ 
-مگه بقیه از تو شکم مادرشون یاد گرفتن ؟ 
-ببین من دوست ندارم وسط کار حالت بد شه بدنت بلرزه ..
 دیدم بازم چهره اش توی هم رفت ..
 -اگه یه بار دیدی این حالت بهم دست داد اخراجم کن
 -یه چیز دیگه این که خونواده ات چی ؟
 -اونا با من 
-اگه دردسری درست شد اذیتم کردن بازم عذرت رو می خوام
 -اوخ جون پس قبول کردی پیشت بمونم ؟ 
-چیکار داری می کنی .. ووووویییی دختر توی کوچه داری منو می بوسی ؟
 این پیشت بمونم رو یه جوری بر زبون آورده بودکه آدم فکر می کرد من عشقش باشم .. نکنه یه جورایی می خواد خودشو بهم بندازه .. خدای من اهل خونه ام چی می گفتن ؟ یه حسی بهم می گفت که اون یک هفته هم پیشم نمی مونه . حالا یا خودش خسته میشه یا یه جورایی یه عامل دیگه ای مانع اومدنش میشه رو نمی دونم . .ولی یه خوبی مغازه من این بود که در یه کوچه تقریبا دنجی بود که دیگه فروشگاه دیگه ای نداشت و سر خیابون نبود که جلب توجه زیادی کنه .. 
طناز : همین جوری مغازه رو ول کردی راه افتادی دنبالم ؟ خب کامی جون بریم که عقب افتادیم .
 انگار اون بیش از من دل می سوزوند .. 
-میگم تو باید همرات لباس کار داشته باشی .. آخه حوصله ات سر میاد .. درست نیست یه دختر بیاد توی کارای مردونه اونم جلوی دید خیلی ها ... 
-چیکار داری بگو فامیل شدیم
 -آخه با عقل جور در نمیاد
 -آقا کامی حالا که رضایت دادین دیگه توی ذوق نزنین دیگه 
-ولی به این جا میگن پایین شهر .. از طرفی تو حوصله ات سر میاد .. 
کله شقی ها و سماجت های طناز منو یاد کارای ترانه مینداخت . ترانه ای که می دونستم هیچوقت نمی تونم فراموشش کنم .
 -خوابت برده ؟ می دونم به چی فکر می کردی .. به اون دختر .. درسته ؟
 -نه . من دیگه به اون فکر نمی کنم . نباید به اون فکر کنم . 
-پس فکر می کنی ؟ دیگه نباید به اون فکر کنی ..
 -نمی دونم اگه اشتباه کرده باشم چی ؟ 
-هرچی بوده گذشته آقا کامی .. گاهی یه فکر تازه می تونه جای یه فکر قدیم بشینه تمام غصه ها رو خاکش کنه .. 
-فعلا که خودم دارم خاک میشم ..
 مونده بودم با این درد سر چیکار کنم .. به خونواده ام چی بگم .. آخه من خودم توی این سوراخ موش اضافه بودم اونو هم باید می آورد م لای دست و پام گیرکنه ... هم مسخره بود هم خنده دارو هم یک ریسک ..... ادامه دارد ... نویسنده : ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر