ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 220

نادر 10 ژانویه هرچه می خواهد ....بعضی آدمها شخصیت خود را خلاصه شده در آن سوی شخصیت دیگران می بینند و دوست دارند حرکات زشت خود رابااعمال دیگران توجیه یا قضاوت کنند . فریب می دهند خیانت می کنند حقه بازی می کنند سر این و آن شیره می مالند ودلبرانه لبخند پیروزی سر می دهند . اگر زرق و برق پر زرق و برق تری به تورشان خورد فراموش می کنند چه بوده اند وچه گفته اند و چه پیمانی بسته اند . این افرادیا منفی منفی اند یا مثبت مثبت , یا خوش بین خوشبینند یا بد بین بد بین . حد وسط ندارند نرمال نیستند و به اصطلاح یا خوب خوبند یا بد بد . شاید ذاتشان این باشد یک مشکل عصبی  ..اما می تواند توجیه خوبی باشد برای تمام اعمال زشت و گریز از تعهدات قلبی و احساسی که این روزها منطق نمی شناسد . این آدمها حتی آدمهای نمی گویم خوب ولی مهربان  را که خالصانه وقفشان شده بودند از خود می رانند . وقتی با آنان می نشینی گاه حس می کنی چون یک دانشمند آگاه به تمام علوم می توانند تو را به اندازه ای که نیازت باشد از هر علمی سیرابت سازند و گاه مخشان از مخ یک نوزاد هم کمتر کار می کند . تعجب می کنی آیا این همان آدم دیروز بوده ؟ این افراد سر در گمند گاه حس می کنند به مدینه فاضله رسیده اند گاه از نا امیدی نمی دانند چه کنند.. اینان عشق و محبت را گم کرده اند پیدا نکرده اند که گمش کنند . گاه وجدان قلقلکشان می دهد .. وقتی که احساس می کنند به ایده ال رسیده اند دوست می دارند آن چه را که قبلا داشته اند خرابش کنند تا بگویند خوب شد که از آن گریختیم خوب شد که به آن پشت کردیم ..حقش بود .. دیگر به زشتی عمل خود در آن روز نمی اندیشند . نمی خواهند به این فکر کنند که آن کس که درحقش ستم کرده اند جز خوبی و مهر و محبت نثارش نکرده است .. و آن روز که تنهایش گذاشته اند ناجوانمردانه تنهایش گذاشته اندبرای گریز از او و دور زدنش دروغ گفته اند سر این و آن شیره مالیده اند ... بی شرمانه خواهد بود اگر با کسی بجنگیم و او را وادار به دفاع کنیم که لهش کرده ایم تا بخواهیم با متنوع تازه از گرد راه رسیده ای در صلح زندگی کنیم . این فریبکاران یا جایشان در آسایشگاه روانیست یا در گوشه خانه که تنها باشند و مراقبی هم داشته باشند که به پرو پایش نپیچد . گاه عروسکی به دستش دهند و گاه کامپیوتری که با آن سرش را گرم کند . این افراد که دروغ را با دروغی دیگر توجیه می کنند بی دلیل منطقی روزی دوست و روزی دشمن خواهند بود . جالب این جاست که گاه خودشان دردشان را می دانند و از آن می گویند .. اخلاق و رعایت اخلاق و اصول اخلاقی را برای خود می خواهند . روی نقطه حساس دیگران انگشت می گذارند اگر در حق کسی بدی کنند دروغ بگویند تحریف واقعیت کنند انتظار ندارند که طرف حتی برای دفاع از خود از واقعیت بگوید . . شخص خود و دیگر آزار, تکیه گاه دیروز خود را چون یک دام احساس می کند غرق امروزش می شود می داند جهش هر لحظه منتظر اوست گاه احساس ثبات می کند بعضی وقتها یکی که به رویش می آورد چه انسان دروغگو و حقه بازیست از این شاخه به آن شاخه می پرد کولی بازی درمی آورد .. باید به این افراد کمک کرد اما نمی توان دیگران را فدا و قربانی این افراد نمود .. نمی توان گول ظاهر و زرق و برق وچرب زبانی های آنها را خورد . آنان برای فرار از امروز خود دیروزشان را سیاه می کنند کافیست کسی بی دلیل از چشمشان بیفتد نه تنها دلسوزی او را نمی خواهند بلکه دلش را هم می سوزانند . تخریبش می کنند .  گاه در اوج عشق و دوستی آن چنان جسم وروح خود را تقدیم می کنند که تاریخ سراغ نداشته است و گاه برای فرار از این احساس به آب و آتش می زنند .این افراد عاشق خود آزاری هستند باورشان نمی شود که کسی آمده که خالصانه و عاشقانه دوستش دارد و حاضرست خود را قربانیش سازد . خود را اسیر فلسفه هاو گفته های عاشقانه خلاصه شده در گفته های این و آن , این نویسنده و آن نویسنده می بیند و آن را ملاک قرار می دهد .عشق , بازی با کلمات نیست . عشق را باید در عمل نشان داد ..و باید به یک عاشق فرصت اثبات داد نه این که اسیر سردرگمی اش کرده نیزه ای به قلبش فرو کنی و بگویی باید که در عشق استوار باشی و هرچه من می گویم همان است و مشتی واژه و الفاظ پر طمطراق را دور و برش قرار دهی و ادای آدمهای عارف را در بیاوری .  عشق را باید احساس کرد می توان منطقیش کرد . شخص خود آزار باور ندارد که عشق با بودن و با هستی حداقل دو نفریا دوموجود  شکل می گیرد و عشق به معنای دو بود و دو وجود و دو هستی است ..   زندگی برای او یک بازیچه است یک نمایش ..بهتر آن است که این افراد با ما ارتباط نداشته باشند اما با آنها مرتبط باشیم تنهایشان نگذاریم و نشان دهیم که دفاع از خود به معنای حمله نیست . شاید یک شوک آنها را بیدار کند .. تابه  این باور برسند که ما نه به انتهای خط نیاز می رسیم و نه در ابتدای آنیم و نه اسیر توهم و گردش در دایره سرگردانی هستیم .. زندگی یعنی لحظاتی که در آن هستیم و ما عادت داریم که لحظاتمان را برای لحظاتی دیگر می کشیم دم از فردا و فر داها می زنیم اما فردا همین امروز است همین لحظه .. زندگی یعنی حرکت , یعنی رفتن و نماندن . قرار نیست هیچ کس نابود شود زندگی یعنی عشق و محبت , یعنی صداقت و گاه آن جا که کسی لیاقتش را داشته باشد یعنی فداکاری در حق او ... هیچ کار زشتی به زشتی دروغ نیست . اگر خواستید حقیقت را نگویید اما دروغ نگویید .. البته خداوند آمرزنده و مهربان است از خطاهایمان می گذرد اگر به سوی او برویم ... در این جا متن به پایان می رسه .. فکر کنم اینو نوشته بودم که نازنین اومد سراغم هنوز ساعتهایی به اعلام حقانیت من مونده بود .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر