ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 162

17آوریل 2016 تو دیگه نرو نازنین ... همسرم مرد .. زنم مرد .... این خبر پیشت بمونه .. فعلا نمی خوام توی سایت عنوان کنم .. دو ساعت و نیم پیش رفت .29 فروردین .. هرچند خیلی وقت پیش ها تنهام گذاشته بود .. اما من در بیماری همراهش بودم ... تو که داستان منو می دونی ..داستان من خیلی درد ناکه ... سرنوشت من این بوده .. غم و تنهایی و زجر و شکنجه
تا حالا فکر می کردم تاریخ فوتش به میلادی 18 آوریل بوده ..
خیلی سخته حس کنی دیگه یکی رو نمی بینی .. نازنین قلبم داره از جاش در میاد .. حس می کنم دارم می میرم .. حس می کنم قلبم داره باز میشه ....کاش با من همدردی می کردی ! دلم پر از دردو غم تنهاییه ....
تو عید رو به من تبریک نگفتی ای ملکه سکوت !مرگ همسرم رو هم تسلیت نگفتی ... اراده ات رو تحسین می کنم و به خاطر این ثبات قدم خیلی دوستت دارم
نمی دونم موبایلت خاموشه یا روشن ... درد داره منو از پا میندازه .. بی خوابی .. خستگی ...و گذشته هایی که دارن منو از پا میندازن ..می خوام یک پیام تلفنی بدم .  چیز خاصی نداره همین نوشته هاست . به این دلیل میدم که میگم شاید به ایمیلت سر نزده باشی .. واسه همینه که واسه دلداری من نیومده باشی .یک یک پیام موبایلی رو به حساب استثناء بذار . نادر مردم آزار نیست .. نادر مردیه که اشکش دل سنگ رو به درد میاره ..  هر چند من که ازت توقعی ندارم .حالم خیلی بده .. من شاهد مرگش بودم .. هرکاری کردم نفسش بر نگشت . فاطمه زهرا رو صدا زدم ..فقط من بالا سرش بودم و دختر پسرعموم ..در آغوش من جان داد .. منم دوست دارم در آغوش تو جان بدم .. وقتی که داری بهم نفس میدی ... وقتی که اکسیژن رو می گیری و می خوای به بدنم بدی .. هر دوش برام زندگیه ..چه بمیرم چه زنده بمونم .. فقط تو رو می خوام .. تو رو نازنین !  خیلی درد ناکه یکی در ظرف چند ثانیه کنارت جون بده و تو نتونی کاری بکنی ... آدم اگه توانی داره باید برای زندگی دادن به کار بگیره .من خیلی بد آوردم ... تنم همه درد می کنه .. اگه حالا مرثیه ای می خونم النماس و گدایی نیست . هیچکس مجبور به موندن نیست .. هیچکس به زور عاشق نمیشه به زور عاشق نمی مونه .. نازنین ! نادرت خیلی تنهاست .. نازنین ! نادرت خیلی تنهاست ...آدما باید امروز همو پیدا کنن .. دریابن . چرا باید فردا روز حسرت خوردن ها باشه ؟!
وقتی ناامیدم کردن که دیگه اون چشای بازشو باز نمی کنه از این که نا امیدانه آخرین نگاهشو به من دوخته بود و نتونستم کاری کنم سرم گیج رفت و در حال افتادن بودنم .. غریبه ها لیوانی آب سرد برام آوردند .. اون در واقع توی خونه مرده بود .. حالا من برات خیلی غریبه شدم که نمی تونی  یه ذره واسه آرامشم تلاش کنی ؟ یعنی پدرت  این قدر بی رحمه ؟ قلبم گرفت ای نازنین نفس دیگه نفس نیست ... تو رفتی .. اون رفت ..من هم مثل مرده هام ..مثل مرده ها و تو باید که نشون بدی چقدر خوبی ... چقدر باید درد و شکنجه رو تحمل کنم ..! زنده ها باید همو کمک کنن . شاید فکر می کنی من مرده ام .. اگه این طور فکر می کنی شاید درست فکر کنی .. شاید همون بهتر باشه که کمکم نکنی دختر خوب بابا ! دختر خوب خدا ! عشق خوب نادر ! با وفا ! مهربون ! نیکی یک عشقه .. نیکی یک محبته .. وظیفه آدما نیست .. تو هیچ وظیفه ای نسبت به من نداری . حتی اگه عشق و محبت هم نداشته باشی من نباید التماست کنم .. اما هیچوقت از این که دوستت دارم و عاشقتم پشیمون نیستم . خربزه خوردم و پای لرزش هم می شینم با وفا ! با مرام ! دوستت دارم .. نادر داغون و خسته و شکسته و هیچی ازش نمونده
سلام عشقم ... وقتی مرگ بیاد شاخ و شونه های آدمومی شکنه .. دیگه غرور فایده ای نداره ... امروز مراسم ناهار دهی و سر خاک رفتن داشتیم .  فردا صبح و بعد از ظهر ... پنجشنیه بعد از نماز شب و جمعه بعد از ظهر هم مجلسه .... آدما باید غرورشونو بذارن کنار .. و من از نازنینم می خوام که همین جور همدم و همراهم باشه ومثل همیشه به من دلگرمی بده ..دوستت دارم .. دیگه نذار تنها بمونم .. نذار با غمها بمونم .. عاشقتم .می دونم تو هم دوستم داری  .. می دونم و همین بهم دلگرمی میده .
 پیام نازنین : سلام، نادر باورم نمیشه .خدا رحمتشون کنه.
بنده خدا چقدر زجر کشید. اما خوش به حالش این دنیا عذابش رو کشید، اون دنیا دیگه آرومه.
خدا از سر تقصیرات من بگذره :((
تسلیت میگم ، آرزو میکنم دیگه غم نداشته باشیدوفقط شادی براتون بیاد.
واقعا متاسفم .

ادامه دارد ..نویسنده :ایرانی 


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر