ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 135

جی  میل من به نازنین دربیست و ششم بهمن 94
چند حالت داره .. فعلا در اون حالتی که دوستم داره و بنا به دلایلی می خواد بره ولی ادعا می کنه عاشقمه بهش میگم : جانم ! عشقم ! عمرم ! نفسم ! هستی ام ! نگران نباش یادت باشه وقتی جسمت می خواد پیش یکی دیگه بخوابه به من بگی روحتو که پیش منه از اون منطقه دور کنم تا عذاب نکشه و عذاب نکشی ..  .... یک مرد ایرانی روح پرور
منو ببخش نازنین ولی دلم خیلی پره دوست داشتم این پیام سایتی منو هم بخونی .. تو چه می دونی من چی می کشم .. دیگه چه توقعی میشه ازت داشت آدم بده داستان ما . تو چه می دونی هر روز که داره می گذره جای این که به دوریت عادت کنم بیشتر دارم زار می زنم .. بیشتر دارم می بارم .. بیشتر دارم هق هق می کنم . اما دیگه دست گدایی به سمت تو دراز نمی کنم . چون تازه وارد بودم هنوز جا پای من تو زندگیت محکم نشده بود ؟ ... من نه تو رو فراموش می کنم .. نه سنگدلی هاتو نه آغوش گرمتو .. هر لحظه از زندگیم درد می کشم زجر می کشم ولی نمی خوام که تو زجر بکشی ... فقط می خوام عذاب وجدان بگیری ... بفهمی که با من چیکار کردی الان هم ازت گدایی نمی کنم ..عشقو باید از خدا بگیرم . تو چطور می تونی عاطفه ات رو نثار اونایی کنی که دوستشون داری . چطور می تونی زندگی کنی ..
توانم ده ببین من ناتوانم ..
زبان دل من شو بی زبانم ..
در این بازار بی مهر و وفایی ..
وفادارم عزیزم بی دکانم.
چه رسمیست رسم زمانه ! گاه از پای آدمی خار می کشد و گاه به قلبش خنجر .. گاه به عرشش می رساند و گاه با خاک یکسانش می کند ..
چه رسمیست رسم زمانه ! وقتی که بخواهی نیک باشی بدیها به جانت می افتند تباهت می کنند ...
چه رسمیست رسم زمانه ! وقتی که می خواهی وفادارانه در کنارش بمانی اما جفا کارانه رهایت می کند ..(ایهام )
.....ممنونم که به من مرده سر زدی .... خداییش فکر نمی کردم بیای وقتی اون جوری دامنتو گرفته بودم و تو با لگد پرتم می کردی ... باورم نمی شد یکی که دست نوازش بر سرم کشیده باشه این جور منو از خودش برونه .. دارم به ترانه ای از عارف و هایده گوش میدم که خواننده ای به نام صفیه یا صافیا هم اونو خونده .. خواننده در یک فضای مثبت قرار داره ولی ریتم آهنگ تنده و با تمام وجود خونده میشه . منو به یاد زمانی میندازه که نمی خواستی ازم فرار کنی .. به یاد روزای خوب میفتم اگه بدونی چه جوری مثل سیل دارم می بارم ... تو نمی دونی چی میگم .. دنیای تو دنیای دیگه ایه .. دنیای تو دنیای مسیحا و ... دنیای تو دنیای سیرک و شهر بازی و ه آخر و تشویقی گرفتن از بابای بچه هست .. تا روم بیشتر از اینا زیاد نشده خدا حافظی می کنم باهات ...
پاسخ نازنین در 15بهمن 94
سلام،صبح بخیر...
از همین حرفات ناراحت شدم که کم کم پشیمون شدم که سری رو که درد نمیکنه چرا دستمال بستم!
من عادت دارم حرفمو ی بار میزنم اما برای تو هزار بار زدم ، تو هم باشی برا بار هزار یکم عطاش رو به لقاش می بخشی.
ی بار گفتم بدم میاد از تکرار و حرف تکراری ولی انگار نه انگار... بگذریم.
عذاب وجدان نمیگیرم چون از همون اول بهت گفتم من اونی نیستم که تو حوصله همه باشمو تو اصرار کردی، گفتی هر وقت بگی برو میرم جون دوستت دارم پس ناله و زاری نکن، برو .
دروغ بهت نگفتم در مورد مجرد بودنم که اگه گفته بودم آدم زنا کار نیستم ، که میشینی هر چی دلت میخواد به خورد ملت میدی که حلقه دستش بودو فلان ...
حالا ببین من هر چی دم از صبوری و متانتت میزنم تو دیگه هر چی دلت میخواد نگو... تو بگو آرامشی که ازش دم زدی کجا بود ؟ تو هر دو جمله درمیون کی ببینمت ؟ ببینی که چی؟ که تا وقتی دو روز نمیام از اینکه نشه باهم باشیم بترسی؟
نازنین اگه حماقت کرد محبتت رو نشونش دادی، برا ابسیلونی فکر نمیکرد روزی چیز دیگه ای ارجح تر از محبت و علاقه ات بشه.
حالا هم  به جای اینهمه غر زدن ، به چیز دیگه ای جز انگ زدن فکر کن استاد ایرانی !
من واو به واو حرفهات یادمه اما تو چی؟ نه ، بی شک یادت نیست که اگه بود اینا رو نمیگفتی.
من چون نخواستم زن کسی به زور بشم تو رو هم گذاشتم کنار، چون به بابا قول دادم.
چون وقتی تو ی روز چند بار از دهنم  اسمت پرید بابام باز گیر داد بگو کیه ، بگو بیاد ببینمش ، هر جور باشه شرایطش عیبی نداره ... چی میگفتم ؟!
فقط سکوت کردمو و سوختم تا تو بری قشنگ سیر دلت بهم انگ بزنی.
آخرش هم وقتی ی اسم بی جسم میشنون ، مجبورن بگن یا هیچکس یا یکی .
منم گفتم هیچکس ، تنهایی با ی اسم بی  جسم اما کلی خاطره.
من مثل تو نیستم ، من با خاطره هام زندگی میکنم، بهشون گاهی آب میدم اما هرروز ترو خشکشون  میکنم نه مثل تو انقدر آب بدم تا بگنده. به هر حال تو تویی و من من!
خیالت راحت من نه ازدواج کردم، نه بچه ای هست
فقط بابام هست و بابام حتی نمیگم مامانم... چون فقط ی مرد هست که منو برا خودم دوست داره و نگرانمه نه چیز دیگه، اونم بابامه.
دیگه پیام نده، اینم که جواب دادم جون دیدم فقط ادعا میکنی وگرنه تو هم شدی عین بقیه.
روزت خوش و ایام به کام
اینم ازنازنین گل من ... همین پیام دادنهاش و طرز نوشتن هاش نشون می دداد که اسیر تردید و دودلیه .. شاید اگه من ازش دوری می کردم بهش خیانت می کردم دچار این همه سردرگمی نمی شد .. با خاطری آسوده می تونست تصمیم بگیره .. در پیام 14 فوریه اون یعنی روز تولدم از انتقاد خبری نبود .فقط مثلا به پز خانوم بر خورد که اول جی میلم انتقاد تندی کرده بودم 21 روز بعد از اون همه فدا شدن و فنا شدن واقعا عجیب بود .. هرچند نیومده بود که با من آشتی کنه و مثل سابق پیام بده اون از زندگی من رفته بود در هر حال  من در 15 فوریه یا 26 بهمن چیز عجیبی ننوشته بودم که اون  این چیزا رو نوشت .اون فقط منتظر بهانه و نکته گیری بود تا حرف منو بهم پس بده همونو علم کنه . . یعنی اگه همین دو تا انتقاد رو هم نمی کردم اون می تونست  به خاطر من جلوی باباش وایسه ؟ خدا می داند .. ادامه دارد ... نویسنده : ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر