ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 218

نادر دوم ژانویه 2017: سالگرد سومین و آخرین دیدارماست ..نمی دونم باید تبریک بگم یا تسلیت .. ولی هرچه بود گذشت و تو به هر بهانه ای بود که دیگه واسم اهمیتی نداره 3 هفته بعدش در 4 بهمن دیگه رفتی . آخرشم خودت نفهمیدی واسه چی اومدی و واسه چی رفتی ..و خودتم نمی دونی که از زندگی چی می خوای ... حقیقت و واقعیت چیه ..معنی حرفایی که می زنی چیه .. خب نیومدم حرفای تکراری بزنم . چون یواش یواش دارم به اون جایی می رسم که تو یک سال پیش رسیدی . منتها تو به یک نادر با محبت و عاشق پشت کردی .. نادری که روز ها و هفته ها و ماهها و یک سال عذاب کشید از دست کار های تو .. با وجود همه خشمش  حداقل 2 بار در لوتی خودشو قربونی کرد .. می تونست بن نشه ..می تونست عذرخواهی نکنه ... یک سال از آخرین سکسم که با تو بود می گذره . و من تا به حال با هیشکی دیگه رابطه نداشتم . حتی همسرم که ناتوان بود .می خواستم با تو ازدواج کنم . عاشقت بودم .. دوستت داشتم . اگر هم خودت رو دروغ گو ندونی ولی کارهات توجیهی نداشت و نداره ... 21 روز از 4 بهمن تا 25 بهمن که روز تولدم بود منو در بی خبری گذاشتی و بعد با یک پیام تبریک خودت هم نفهمیدی علت جدایی رو چی گفتی ... خیلی بهم ظلم کردی نازنین . فقط از خدا می خوام به همون اندازه که بهم عذاب دادی عذاب بکشی . هرچی که حقته . من با سرد و گرمت می ساختم حتی اگه مشکل عصبی و روحی هم می داشتی می ساختم ... من با تو بودم در کنار تو ... و تو دندانپزشکی رفتن پسرم رو بهونه کردی و تلفنی رو که متوجهش نشدم و گوشیم رو سایلنت بود ... چه بهانه مسخره ای !... دوازدهم دی ماه 94 ساعت 7 و 8 شب رو یادم نمیره .. بودم توی جا رختخوابی ..تلفنی با هم حرف می زدیم تا گفتم فردا سیزده هست گفتی وای نحسه ... یادش به خیر ...بهم نشون دادی که همه آدما لیاقت اینو ندارن که بهشون وفادار بود ..تو یک نادر ساده و مظلوم و وفادار رو شکستی .. نادر ساده ای که تا بن شدن اون  هم در لوتی سرش بلا آوردی ... شکایت کردی .. من و تو و مدیرکل  توی لوتی بودیم و تو داشتی بهم اس می دادی پیام تلفنی می دادی .. چی بگم نازنین .. دیگه دوستم نمی داشتی ؟ گفته بودی که مالی توسط نازیلا  ازت خواستگاری کرده ... حواست رفته بود پیش اون ؟ نازیلا هم که طبق گفته تو شوهر داشت ..فکر می کردی مالی  مجرده فریب اونو خورده بودی ؟ یا این که خودت اون موقع با جناب ..... خان نسناس ازدواج کرده بودی و دوست داشتی یکی به نعل بزنی و یکی به میخ ..دیگه برام مهم نیست دسیسه های تو .. فقط دروغ .. شارلاتان بازی . معلوم نیست واست چه اهمیتی داشته شخصیتی قلابی داشتن در لوتی .. مطمئن باش یه روزی دستت رو میشه .. یه بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک .. آخر به دستی ملخک .. ولی همون یه بار دوبار هم که در لوتی در رفتی و چند بار دیگه من خیلی راحت می تونستم ملخ رو شکار کنم .. در هر حال متاسفم برات ... افسوس که خیلی دیر بیدارشدم . کاش از همون اول یا حداقل از 4 بهمن 94 یا همون اواخر ژانویه 2016 که غزل خداحافظی رو با 21 روز جواب ندادن به پیامهام خونده بودی صادقانه علتشو می گفتی و این همه منو عذاب نمی دادی ... تازه داره باورم میشه و شده که از بهمن 94 دوستم نداشتی و اگه گاه گاهی چراغ سبز هایی نشون می دادی و با آیدی های دیگه به من امید هایی می دادی علتش این بود که من در لوتی از رابطه مون نگم  این برات خیلی مهم بود . من خیلی مفت باختم .هرچی بگم درت تاثیری نداره طبق معمول کارهای زشت و بی وفایی و خیانت و تنوع طلبی خودت رو با این توجیه می کنی که نازنین یا خوب خوبه یا بد بد .. و میگی من از اول هم بهت گفته بودم ..نازنین ! ساناز خانوم ! نمی دونم چه جوری عشقو می شناسی به خیال خودت و عاشق شدنو ..... اما عاشق بودن و عاشق موندنو نمی شناسی . احتمالا با نسناس ازدواج کردی و اون روزایی هم که میگی کلاس داری ولی نداری میری به دیدن همونی که من حدس می زنم همون زن و دو بچه دار .. دیگه هیچی واسم مهم نیست ..ولی مطمئن باش روباه حیله گری مثل تو یک روزی به دام میفته ..پس اگه دمتو بذاری رو کولت و بری از لوتی  بهتره .. حالا اگه دوست داشتی می تونی با کار بری های دیگه بیای .. من چه در لوتی باشم چه نباشم هرلحظه اراده کنم می تونم برم به سمت پیاده کردن عدالت در حق خودم . همان طوری که گفتی دستت پیش خیلی ها رو شده و طبق فرموده خودت خیلی ها می دونن که من و تو با هم رابطه داشتیم همدیگه رو دیدیم .. راستی در مورد سکسمون بهشون گفتی ؟ کاش سیزده دی به این زودی ها نمیومد و منم این پیامو نمی دادم . 4 بهمن هم روز خیلی بدیه ..من تا 29 فروردین که سالگرد فوت همسرمه همین جور روزهای پرعذاب دارم ... از خدا خواستم که به من صبری بده که دوری و زشت کاری هاتو تحمل کنم و خدا جوابمو داده . و می دونم به زودی تو رو به سزای اعمال زشتی که در حق من انجام دادی می رسونه .. واقعا شرمت نیومد جلوی مدیرکل دروغ می گفتی ؟ شرمت نیومد که من الکی عذرخواهی کردم و تو ککت هم نگزید ؟ زیاد حرف زدم حوصله ات سر میره ... من به خاطر کاری که نکردم بن شدم .... تو به خاطر هزاران کاری که کردی هنوز توی لوتی هستی ... این انصافه ؟ به نظر من یه خداحافظی شرافتمندانه و حتی آفلاین هم به لوتی نیومدنت بهترین کاره چون نمی ارزه درآینده شاهد اتفاقاتی باشی که بقیه اون روی نازنین  خانومی با شخصیت رو هم ببینند . درضمن در این یک سال اخیر هر کاری کردی که یه جوری کار زشت خودت رو در مورد من توجیه کنی نتونستی .. خواستی از من یه آدم پست بسازی که بگی خوب کاری کردی ولم کردی نتونستی .. البته من هم آدم بدی هستم چون به خودم ستم کردم البته اگه می خوای از لوتی بری یا حتی اگه می خوای بمونی باید از من عذرخواهی کنی و اعتراف کنی که با من دوست بودی و روابط عالی داشتی .. شاید این جوری برات بهتر باشه وقتی چهره واقعی تو شناسانده بشه خالصانه تر دوست پیدا می کنی و راحت تر باهات برخورد می کنن .. حالا که این مطالب رو می نویسم تازه شده 13 دی ماه .... پارسال این موقع دو ساعت دیگه از خونه میام یا اومدم بیرون ... اصلا فکرشو نمی کردم این اخرین دیدارماست نازنین ... خیلی حیف شد . تا حالا تونستی با استفاده از حربه عشق (عشقی که من نسبت به تو داشتم ) منو فریب بدی ولی دیگه نمی تونی .. مبارک باد 13 دی ماه سالگرد خون و قیام بر روی ........ ... هنوز نگارش داستان نادر و نازنین رو در سایت امیر سکسی شروع نکردم ... کار نظافت خونه ام تموم شه این کارو شروع می کنم . حیف شد نمی تونم این داستان رو در لوتی منتشر کنم . البته با چند تا از کاربران لوتی ارتباط ایمیلی دارم درصورت نوشتن داستان در اختیارشون می ذارم از طرفی دهها خواننده لوتی ..خواننده  سایت امیر هم هستند . تا شروع کنم یک ماه می کشه حالا معلوم نیست بهت اطلاع میدم . از آقا مالی خالی بند و فیلم چه خبر ! احتمالا اونم هنوز تو رو خوب نشناخته هرچند خودشم مثل خودته .این ایدی هات حسابی داغ کرده .. گاه  به صورت افلاین میام می بینم همه رو کار انداختی .. من فعلا رفع زحمت می کنم اگه بدونی چقدر خسته ام ... این نظافت خونه پدرمو در آورده ... فقط تعجب من از اینه با این مشکل روحی که داری چه جوری تدریس می کنی و چه جوری استخدام شدی ؟! راستش اصلا دلم نمی خواد ایمیل بفرستم ولی حیفه سالگرد سومین دیدارمونو تبریک نگم .. چی ؟ پشیمونی ؟! اینو که هزار بار گفتی ؟! دست از سرت بر دارم ؟! چی رو دست از سرت بردارم عزیز دلم ... آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت ... چی از مالی خجالت می کشی ؟! اون دفعه گفتی به نازیلا همه چی رو گفتی ؟! فکر نکن بیان دو تیکه از حقیقت از بیست تیکه اش کفایت می کنه . ایرادی داشت به جای این که دو تیکه از بیست تیکه رو به نازیلا یا بقیه بگی ..دو تیکه از بیست تیکه رو نگی ؟ (18 تا رو بگی ) بگذریم . این روز خوب و خوشو یعنی سالگرد اون روز خوبو خراب نکنیم . پاس بداریم ... چی ؟! دوباره ...دوباره .. دوباره ... ؟! ایول ... اگه مباشر و مشاور من جناب کارلی خان بزن بهادر اجازه بده حتما .دوباره یعنی برای چهارمین بار میام دیدنت .. اوخ یک ساله در قرنطینه هستم . دست و بالم بسته نبود ولی به امید تو بودم . راستی می تونی همین پیام ایمیلی وجدید منو نشون مدیرکل  بدی  مثل اون دفعه بگی نادر در خصوصی بهت پیام داده خیلی خیلی دوستت دارم . باورنداری ؟ ازکارلی بپرس ...راستی اون زیر پیراهن خونی رو که.....رو دارم هنوز ..گول حرفای کی رو خوردی ؟ نازنین مال کیه ... مال نادرشه ...کی می تونه ؟....فقط نادر می تونه ... چقدر مکارانه و با مظلومیت جوابمو می دادی . یکرنگی و وفا و صداقت و صمیمیت و عشقو در حرفات می خوندم . تف بر اون وفای نداشته ات . با اجازه ..
این قسمت در واقع باید قبل ازقسمت قبل منتشر می شد .. حدود ده یازده روز قبل از این که سوگلی آیدی های نازنین یاطل شه اینو نوشتم .برای نازنینی که سالها ددر گوگل پلاس آیدی نازنین ام 6192 رو داشت و شاید هم الانم داشته باشه حالا به یک شکل دیگه ای .. یک نکته جالب در این جی میل اشاره ای بود که به داستان نادر و نازنین شده بود .. داستانی که در دی ماه95 صحبتش شده بود ولی 5 ماه بعد در خرداد96 شروع شد که رسیدیم به قسمتهای آخرش . و این متن مربوط میشه به روزهایی که من مورد غضب واقع شده بودم اون حاج خانوم صاف صاف داشت واسه خودش می گشت و دلی دلی می کرد..قرار بود در این قسمت متن کلیشه ای رو که برای خیلی ها فرستادم در جهت ر.وشنگری اونا در خصوص روابط داغ و پروانه ای و عشقولانه خودم و نازنین در این قسمت بذارم که دیگه شد برای قسمت بعدی  .... ادامه دارد .. نویسنده :ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر