ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 164

22 اوریل  سلام ...این سمج همیشگی بازم سر و کله اش پیداشد .. خدا وند هیچ کسی رو درمانده نکنه . ولی من محتاج خودشم ... بعضی وقتا خیلی سخته واسم تصمیم گیری برای پیام دادن ... وقتی که سکوت تو رو می بینم ... نازنین یه خیلی دوستم داره ..نازنین کمی دوستم داره .. نازنین بی خیاله نازنین با خیاله . نازنین به درد من  به رنج من اهمیت میده .. نازنین اهمیت نمیده .. دیگه نباید نوحه خوند . باید شاد بود . نازنین رفته ؟ نه همین جاست . پیش خود منه . باید شاد بود ... باید زندگی کرد . دلم می خواد بمیرم .. شاید مرده ها با من مهربون تر باشن .. خیلی تنهام . خدایا من چند سال دیگه زنده می مونم و این جور عذاب می کشم ؟! نازنین خیلی تنهام .. خیلی تنهام ... ممنونم که به من یاد دادی چه جوری گریه کنم ..
نازنین 22 آوریل :  :سلا م، صبح بخیر. نمیدونم باید در ادامه چی بگم.... بگم روز خوبی برات آرزو میکنم، بگم عزیزانت سلامت باشن ، بگم خدا شادی بده و یا ... بهتره بگم برات روزهای خوبی آرزو میکنم و ...
اینبارم پیام دادم تا جواب تمام محکوم کردنهایی که قالب عاشقونه داره رو بهت بدم.
من گریه کردن رو یاد تو ندادم ، تو خودت اصرار کردی که یاد بگیری اون وقتی که من به نه اصرار میکردمو تو به آره !
خیلی خوبه آدم بلد باشه چطوری احساس هاشو با هم قاطی کنه و مواخذه کته، محکوم کنه، قضاوت کنه و بعد رنگ و لعاب عاشقانه بهش بده و ...
الان وقت این حرفها نیست اما من اگه بدی کردم ی رو داشتم و همیشه از دو رویی و دو پهلو خرف زدن متنفر بودم .
این چند وقت اتقدر از تو شنیدم که دیگه عادت کردم . چیزی نمیگم که تو بگی و آروم بشی .
اینجا میخونم، لوتی میخونم و فقط نمیتونم بین حس و تنفرو عشقت توازن برقرار کنم.
شاید چون خودم همیشه یا عاشقم یا متنفر ، یا خوبم یا بد و حد وسطی برام نیست از درکش درمونده ام.
به هر حال بازهم روزهای بهتر اندر بهتری برات آرزو میکنم
نادر 22 اوریل : سلام .. حتی اگه ازم بشنوی که محکومت می کنم در واقع این یک نوع حرص و لج و خلاف انتظاری بود که نصیبم شد ... چون فکرشو نمی کردم . آدما آزادن .. فکر نکن پیامهام ضد و نقیضه .. شاید ظاهرش با هم تضاد داشته باشه .. اما از اونا باید بوی عشق و دوست داشتنو حس کنی . از همه اونا . من فقط  در رویا های گمشده زندگی ام به دنبال اون نازنینی می گردم که ساعتها تلفنی حرف می زد و انگار دقیقه هایی بیش نبود . دلش نمیومد نادرشو این قدر ناراحت ببینه . من اگه تو رو چند جور خطاب می کنم نه این که این چند جور باشی ... آدما هر جوری باشن ذاتشون یکیه .. درونشون یکیه ... یا سنگدلن یا مهربون ... برای سنگدلی هاشون توجیه میارن شایدم حق با اونا باشه ولی ذاتشون مهربونه . نمی خوان بد و بد جنس باشن . آدم اگه از کسی متنفر باشه سمتش نمیره .. شاید بعضی وقتا احساس تنفر بهت دست بده .. اما اگه رفتی سمت کسی که ازش متنفری ..حرفاش رو دلت نشست .. تکونت داد ... واست اهمیت داشت .. بدون که هنوز عاشقشی . شاید خودت هم ندونی .. شاید بخوای از این عشق فرار کنی . من آدم دورویی نیستم . همیشه دوستت داشتم و دارم . شاید چون می دونم مهربونی و عاطفی و با احساس .. انتظار ندارم که این جور سرد باشی .. راستش انتظار این پیام جدیدت رو هم نداشتم .. هوا دوباره سرد شده .. یکشنبه  نیمه شب ساعت دو و نیم اون رفت و یکشنبه بعد از ظهر در میان باران و بازم ساعت دو و نیم دفنش کردیم .. یکی دو ساعت بعدش هوا خوب شد تا حالا که ابری و سرد شده .. بعد از ظهر آخرین مجلسه ..یعنی هفتم .. من بدون تو روزای خوبی ندارم .. همون جوری که مرده ها از زنده ها انتظار خیرات و فاتحه دارن  خوشحال میشن که زنده ای میاد سراغشون منم خوشحال میشم که تو بهم سر می زنی همون که میای همون که با انگشتای قشنگت واسم تایپ می کنی برام یه دنیا ارزش داره . پسر بزرگم  شرایطش بد نیست ..پسر کوچیکم  داغونه .. منم سرگردونم ..تو به نه اصرار می کردی و من به آره ؟ یادته بالاخره خودتم آره شدی ؟ من که پشیمون نیستم .. یادته وقتی که فر زادایکس ایکس ال  اومد و گفت که با تو دوسته من قید همه چی رو زده بودم ؟ تو اومدی تا بگی که اون درست نمیگه ... و همین آتش  زیر خاکستر رو شعله ور کرد . دلم می خواد سرمو بذارم روشونه ات ..هیچی نگم فقط حسم کنی . تو نمی تونی بد باشی ...به قول نوش آفرین تو نمی تونی بد باشی حتی اگه شکستن قلب  منو بلد باشی . چون نمی خوای بد باشی . نازنینی که در دنیای رویایی و واقعی دستشو داده بود به دستم قلبشو داده بود به قلبم و جونشو داده بود به جونم یهو غیبش بزنه ..انتظار داری قاطی نکنم ؟ ! تو همیشه عمر منی ..نفس منی ..جون منی همدم منی عشق منی .. عزیز منی , هستی منی .. قلبم داره از جاش در میاد ..  . من که دیگه ازت انتقاد نمی کنم . خیلی وقته که تو لوتی هم چیزی نمیگم شاید یکی دو تا تک جمله ای گفته باشم اونم به صورتی که فقط خودت شاید متوجه شی . هیچی منو آروم نمی کنه جز این که بدونم و حس کنم حس عاشقونه و محبت تو رو . هرگز نخواستم به تو بدی کنم .. زور بگم ظلم کنم . اینو جدی میگم هیچوقت فکر نمی کردم در بد ترین شرایط زار زار گریه کنم ... قبل از این جریان مادر بزرگم که منو دوست داشت عزیز ترین کسم بود که فوت کرده بود منم دوستش داشتم . حالا اون رفته بالا سر مادر بزرگم . دو تا یه جان . دیر دیر به مادر بزرگم سر می زدم . مادر پدرم .. دیگه باید یاد بگیرم حتی وقتی که دارم غرق میشم فریاد نزنم کمک ... بذار اونایی که تو ساحلند و می دونن راه نجاتو اگه دوست دارن برن به کمک غرق شده ها .. خودشون برن .. نازنین من ! من دوستت دارم .. هیچوقت نفرینت نمی کنم ... ته دلم کینه و نفرتی نیست .. انتظار و توقعی هم نیست . باید یاد بگیرم سوختن و ساختنو ... اگه خاکستر شم دیگه همه چی تمومه ..بچه هام حالا منو می بینن . آدما میرن پی کارو زندگیشون ... دلم یه دنیا غمه ... غم .. تو اگه بدی کردی یه رو داشتی ؟! خوشحالم که همیشه یکرنگ بودی ... ولی اصلا چرا باید بدی می کردی ؟ من دو رو نبودم .. دلم پر از درد بود .. ناتوان بودم و هستم . کسی که واقعیت رو نبینه و نشنوه و حس نکنه .. چه جوری می تونه قضاوت صحیحی در مورد مسائل اطرافش داشته باشه .. نگو من دورو هستم . من همیشه دوستت داشتم و دارم .. براش بهای سنگینی دادم . خیلی سنگین .. از آرزویی که برام کردی ممنونم . و از پیامی که دادی .. خیلی خوشحالم کردی .. احساس آرامش می کنم .. به یادم بودی ..اهمیت دادی .. من اینا رو حالیمه .. حالا به خاطر عشقت به منه یا روحیه داغون و خسته ای که دارمه .. بازم نشون میده که نادر و درد درونش واست مهمه ..منم انتظاری ازت ندارم .. هرگز نمی خوام تو رو در سختی بذارم . خدا منو با درد آشنا کرد .. منو با ازدست دادن عزیزانم آشنا کرد .. منو با جدایی ها آشنا کرد .. ....نازنینم تنهام گذاشت .. اما در نهایت اینو برای خودم نمیگم کلی میگم .. اونی که زیر خاک خوابیده روش سیمان کشیده شده نمی تونه بیاد نجاتم بده .. حتی اون وقت که زنده بود داستان رفتنشو که گفته بودم ..زنده ها می تونن زنده ها رو نجات بدن قبل از این که روز حسرتی بیاد که دیگه نشه کاری کرد .. دوستت دارم نازنین .. حتی اگه ازم متنفر باشی .. حتی اگه هیچ احساسی بهم نداشته باشی .. حتی اگه مردن یا زنده بودن من فرقی واست نداشته باشه .به خاطر همه چی ازت ممنونم .. به خاطر روزای خوب گذشته .. به خاطر مدارا کردنت هات ... ضعف ها رو ولش می کنم و به خاطر خوبی هات ازت تشکر می کنم ... نادری که دیگه ازت انتظاری نداره اما همیشه عاشقته و مثل پروانه دور شمعش می گرده و از خدا می خواد که زود تر از شمعش بسوزه و بمیره ...

ادامه دارد ... نویسنده :ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر