ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 185

نادر 22ژوئن
متاسفم که منو نشناختی .. متاسفم . وقتی شماره ات رو دیدم واسه لحظاتی دستام می لرزیدن ... فکر نمی کردم این جور بهم توپیده باشی ... باشه عزیزم .. نگران نباش .. نادر در بد ترین شرایط روحی و عذابش به نازنینش پشت نکرده .. نامرد نبوده .. ... وقتی با احساسات آدم بازی میشه... مجبوری یک چیزی بگی ..اما نادر نامرد نیست
نازنین 22ژوئن
با احساساتت بازی میشه؟ کی باعثشه جز خودت ؟
حالا دوتا درد و دلم کردی ، ۴ تا لیچارم باره من کردی تو سایت حتی به طور مجهول ، این شد کار؟
وقتر من دیگه نمیامو تو دست از این خرفات برنمیداری ، نمیگی ملت میخندن ؟
خودت باعثشی، هی بهت میگم نگو.
من هیچ گوهی نیستم نادر اما خیلیها روم حساسن ، اشتباه نکن فکر نکن دوستم دارن یا عاشق دلخسته ام هستن نه، فقط دنبال بهونه ان که همین وضع رو راه بندازن.
هی میگم نگو نگو نگو نگو ، کو گوش شنوا
آخرشم هیچکی که دبش به حالت نسوخت هیچ، نازنین رو نفرین نکرد که با تو چینین کاری کرده هیچ ، به تو نسبتهای چرت میدن که هم دل منو میسوزومه هم تو رو
چرا تو نمیخوای اینو درک کنی آخه.
قسم خورپم نادر ، بخدا دیگه کارد به استخونم رسبده به والله قسم به جان بابا ، به همون عشق پاکمون قسم فردا صبح هردومونو راحت میکنم ، میرم با کسی که روزی عزار بار ضجه بزنمو بدونم که تقاص دارم پس میدم
نمی دونم نازنین داشت از چی حرف می زد .. اصلا حرف تندی بهش نزده بودم . اون فقط از این می ترسید که کسی متوجه رابطه ما شه .. و در مرحله بعدی بفهمه که ما با هم دیدار داشتیم نمی دونم چرا گاه این قدر بد دهن می شد .. فراموش می کرد اون اشعار و مطالب قشنگی رو که در گوگل پلاس می ذاشت ..نازنین 6192اون گاهی می گفت اعتقاد به هیچی نداره بالاخره قسم خورد به جان باباش ..وااااااااییییییی به عشق پاک خودمونم قسم خوردکه فردا صبح میره عروسی می کنه . و عذاب بر خودش وارد می کنه ..من نمی دونم اون چه جوری عذاب در دنیای مجازی رو که فوقش چهار نفر بفهمن ما با هم دوست بودیم رو نمی تونست تحمل کنه اما حاضر بود خودشو بد بخت کنه و در دنیای واقعی به زور بره عقد کسی شه که ازش خوشش نمیاد و یک عمر زندگی خودشو تباه کنه .. آخ که اون روزا واقعا بعضی نوشته هاشو خوب حس نمی کردم .. همین که می نوشت به عشق پاکمون قسم .. با خو.دم می گفتم وااااااااااا .. دل غافل ..این دوستم داشته ..منتها از مدلی که من باید برم توی عرفان و خلسه که بتونم ببینمش .. درکم پایینه .. اون وقت می گفتم نازنین عشق من به عشق پاکمون قسم نه .. تو رو خدا این کارو نکن ... ای نادر ..نادر  ساده دل یا بهتره بگم ساده لوح ... عشق  و عاشقی این روزا از یه دسته سبزی هم کمتر می ارزه .. دلم خیلی گرفته بود و همش به این فکر می کردم که چرا اون روزا اون خیلی خودمونی و راحت و عاشقانه و خالصانه بر خورد می کرد ؟! مگه میشه کسی که یک شغل مهم و حساس و کلیدی داره این قدر راحت دچار تشتت فکری بشه و راحت حرفی رو که هزاران بار اونم از دلش بر زبون آورده در ظرف چند ساعت تغییر بده ؟ اگه من بهش حرف تندی می زدم خیانتی می کردم بی وفایی می کردم .. یه چیزی ؟ اون قرار بود شب دوم یا سوم بهمن بیاد چت نیومد و بعد که اومد مشتی حرف عجیب و غریب تحویلم داد و تا 3 هفته هم ازش خبری نشد و دیگه به همون صورت پنچر موند ...
ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر