نادر : چراهای زیادی برای من وجود داره .. با روح و روانم بازی می کنی . نابودم می کنی .. دوستم نداری .. با دیگری نیستی .. و به گفته خودت هر کاری دوست داری می کنی .. گناه من جز عاشق شدن و باور کردن حرفات و باور کردن تو و باور کردن عشق چی بوده ؟! یک روزی متوجه میشی که در مورد من چقدر اشتباه کردی ! اما غرورت بهت اجازه نمیده که قبولم کنی ..منو از خودت می رونی خواسته یا ناخواسته زجرم میدی . گناه من چی بوده ؟ جز این که باورت کردم .. و گناه من چیه ؟ جز این که برام سخته که باور کنم تو بد شده باشی .. نمی تونم باور کنم شاید زبونم یه چیزی بگه ولی باور بد بودن تو یعنی باور مرگ خودم . شاید م مرده باشم . التماس نمی کنم ..نمی خوام ازت وقتی که دوستم نداری وقتی که نمی خوای دوستم داشته باشی بیای سمت من . ولی این جور روی نقطه ضعف من انگشت نذار . این قدر با اعصابم بازی نکن . میون مرگ و زندگی فقط یک نفسه .. مثل میون مردی و نامردی ..مثل میون وفا و بی وفایی . مثل میون پستی و شرافت . فقط همینو می دونم که من اگه هر رفتاری هر واکنشی نسبت به کار های تو داشته باشم تحت هر شرایطی نمیشه به من گفت پست و به کار های من گفت پستی .. اما من یک عاشقم . تو رو دوست دارم .. نمی تونم مثل تو باشم . نمی تونم مثل تو باشم که نادر رو قربونی کردی و حتی یک فاتحه هم رو جسدش نمی خونی و از جنازه اش هم فرار می کنی . من کر و کور و خنگ نیستم ..من فقط نادری هستم که وقتی گفتم دوستت دارم دیگه دوستت دارم دیگه ..من نادری هستم که وقتی ازت پرسیدم نازنین مال کیه و تو گفتی مال نادرشه .. حرفتو باور کردم تا آخر عمرم .. تا اون جایی که دلم می تپه تو رو حس می کنه ..و نمی تونم باور کنم که فراموش کردی همه اون لحظه های خوب و قشنگو .. با من بازی نکن .. نکن این کارو .. مگه چیکار کردم که بازم بهونه آوردی .. تو رو به خدا واگذار نمی کنم .. نمی خوام سرت بلا بیاد ولی اونایی رو که دارن در حق من نامردی می کنن ظلم می کنن ارث پدر طلبکارن بی ادبی می کنن به خدا واگذار می کنم .. دلم پر از درده .. حداقل تو می دونی که چقدر عذابم دادی ..تو خیلی خوب می دونی خیلی خوب حس می کنی من چی می کشم . خیلی خوب
نازنین : سلام.باز چه گناهی مرتکب شدم؟
دیروزتوقسمت مدیریت پستی روکه مثلا فکرکرده بودی من پرنسسم و فرستاده بودی روخوندم. متاسفم برا خودم که اینهمه بهت التماس کردم که چی نوشتی و چیگفتی اما توکتمان کردی ،ولی دقیقا همه چیز روگفتی . دیگه چیزی نمونده که ازت بخوام کسی چیزی نفهمه. فکرکردی باورنکردن که بین من و تو هیچی نبوده؟ فکرکردی الان کسی نمی دونه بینمنو تو چیگذشته؟خوشحال باش که آدم خوبه ی این جریان تویی، دیگه انقدر حرص نخور که کی چی میدونه که تو چه لطف بزرگی به من کردی . اونایی که نباید میفهمیدن همه الان میدونن . فقط اون ۴ تا آدم بیخودی که برام اهمیتی ندارن توگنگی هستن پس ادعای مردونگی نکن چون همه چی روگفتی.ا گه یادت رفته عینا متنت رو برات بذارم تا بخونی ودیگه نزنی زیر هر چیزی.
حالا هم هرکاری دوست داری بکن، اینکه کیا برای من مهم بودن که نفهمن همه فهمیدن . پیش اندیشه ونازیلا وشایان وساسی سکه ی پول شدم وگرنه گوربابای بقیه که پشیزی برام نمی ارزن.
ممنون بابته همه چیز. اما دیگه خواهش میکنم هی مردی ونامردی وپستی والایی و اینا نکن . من تا دیروز که بخونم عین ی احمق رفتار میکردم ولی الان مطمینم که ی احمقمکه صداقتتو باورکرد. عیبی نداره شد حکایت زدی ضربتی ،ضزبتی نوشکن اما حداقل من خیالم راحته که هر چقدر بدی کردم بین خودموخودت گذشته و مثه توبه همه نفهموندم که انیثینگ ی دختر خرابه.
ممنونم ازت نادر به خاطر همه چی ، ممنونم که محکمم کردی که به هیچکس دیگه اطمینان نکنم چون حداقل تو رو قبول داشتم اما الان دیگه ...
واگذارمکن بخدا ، بذار ی باره تقاصمو پس بدم راحت بشم از این درگیریها. ابن دیگه بهونه نیست ی درد دل بود که پایان همه چیز بود.
مواظب خودت باش و...
اینم آخر یام نازنین بود .. من آیدی جدیدی افتتاح کردم .. دوستم کارلی با من همراهی کرد تا ارتباطمو با معاون سایت بر قرار کرده و بعد تا اون جایی که می تونستم اسکرین شات بئود و اسکرین شات .. ددیگه خونم به جوش اومده بود . با این که هنوزهم اون دیوونه قاطی کرده رو دوست داشتم .ولی باید یه جایی حالیش می شد که دنیا فقط برای اون نیست .... ادامه دارد ... نویسنده : ایرانی
نازنین : سلام.باز چه گناهی مرتکب شدم؟
دیروزتوقسمت مدیریت پستی روکه مثلا فکرکرده بودی من پرنسسم و فرستاده بودی روخوندم. متاسفم برا خودم که اینهمه بهت التماس کردم که چی نوشتی و چیگفتی اما توکتمان کردی ،ولی دقیقا همه چیز روگفتی . دیگه چیزی نمونده که ازت بخوام کسی چیزی نفهمه. فکرکردی باورنکردن که بین من و تو هیچی نبوده؟ فکرکردی الان کسی نمی دونه بینمنو تو چیگذشته؟خوشحال باش که آدم خوبه ی این جریان تویی، دیگه انقدر حرص نخور که کی چی میدونه که تو چه لطف بزرگی به من کردی . اونایی که نباید میفهمیدن همه الان میدونن . فقط اون ۴ تا آدم بیخودی که برام اهمیتی ندارن توگنگی هستن پس ادعای مردونگی نکن چون همه چی روگفتی.ا گه یادت رفته عینا متنت رو برات بذارم تا بخونی ودیگه نزنی زیر هر چیزی.
حالا هم هرکاری دوست داری بکن، اینکه کیا برای من مهم بودن که نفهمن همه فهمیدن . پیش اندیشه ونازیلا وشایان وساسی سکه ی پول شدم وگرنه گوربابای بقیه که پشیزی برام نمی ارزن.
ممنون بابته همه چیز. اما دیگه خواهش میکنم هی مردی ونامردی وپستی والایی و اینا نکن . من تا دیروز که بخونم عین ی احمق رفتار میکردم ولی الان مطمینم که ی احمقمکه صداقتتو باورکرد. عیبی نداره شد حکایت زدی ضربتی ،ضزبتی نوشکن اما حداقل من خیالم راحته که هر چقدر بدی کردم بین خودموخودت گذشته و مثه توبه همه نفهموندم که انیثینگ ی دختر خرابه.
ممنونم ازت نادر به خاطر همه چی ، ممنونم که محکمم کردی که به هیچکس دیگه اطمینان نکنم چون حداقل تو رو قبول داشتم اما الان دیگه ...
واگذارمکن بخدا ، بذار ی باره تقاصمو پس بدم راحت بشم از این درگیریها. ابن دیگه بهونه نیست ی درد دل بود که پایان همه چیز بود.
مواظب خودت باش و...
اینم آخر یام نازنین بود .. من آیدی جدیدی افتتاح کردم .. دوستم کارلی با من همراهی کرد تا ارتباطمو با معاون سایت بر قرار کرده و بعد تا اون جایی که می تونستم اسکرین شات بئود و اسکرین شات .. ددیگه خونم به جوش اومده بود . با این که هنوزهم اون دیوونه قاطی کرده رو دوست داشتم .ولی باید یه جایی حالیش می شد که دنیا فقط برای اون نیست .... ادامه دارد ... نویسنده : ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر