ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 189

نادر.19 ژوئیه 2016 نادر همیشه عاشق
صبحت به خیر عشق نازنینم . خودت که می دونی زندگی تکرار تکرارهاست .. همون جوری که من با تکرار دوستت دارم گفتن ها نوازشت می کنم تو با سکوت و پاسخ ندادنهات منو در هاله ای از ابهام فرو می بری .. دوستت دارم نازنین . مال منی .. فقط من می تونم عاشقونه بغلت کنم و با تمام وجودم عشقمو نشونت بدم . هرگز فراموشت نمی کنم . درسته عشق با سوختن قشنگه ولی قشنگی عشق ولی زیبا تر خواهد بود که خودشو در وصال نشون بده .. خیلی ها می سوزند اما مهم اینه که بشه در کنار هم سر کرد بشه زیبایی ها رو در کنار هم دید ... نازنین تو نیاز منی تو همه ناز منی .. تو عشق منی جون منی عمر منی هستی منی قلب منی ... شاید باور نکنی ولی قلبم درد گرفته .. تحملشو ندارم تو قلب منی ..خیلی دوستت دارم .. عشقو گدایی نمی کنم .. التماست نمی کنم ..تو با التماس های من عاشق نشدی که با التماس های من بمونی و با التماس های من برگردی .. عشق با پای خودش می آید اما با پای دیگری می رود . دوستت دارم نازنین حتی اگه دوستم نداشته باشی .. منتظرت می مونم نازنین حتی اگه منتظرم نمونی .. نفسم گرفته .. قلبم درد می کنه .. نفس من تویی قلبم تویی .. خدا کنه دیگه نفسم نگیره و قلبم درد نکنه .. دیگه پیامهای تو رو نمی بینم ؟ هر بار هم که می بینم و می خوام بازش کنم با یه حس عجیبی این کارو می کنم .. شاید اینو حس می کنم که بازم برام از نبودن از نماندن نوشته ای .. خواستن یا نخواستن مسئله این است نه آن بودن یا نبودنی که شکسپیر گفته و الکی مشهورش کرده است . ما همیشه هستیم حتی اگر نباشیم .. مهم آن است که چه می خواهیم و برای خواسته های خود چگونه از گوهر اراده استفاده می کنیم . خدا نگه دار تو ... کاش کنارم بودی کاش  احساسم می کردی ... به تو نیاز دارم اما دستم را به سویت دراز نمی کنم . می خواهم که این را با تمام وجودت و با قلبت احساس نمایی ... نادر همیشه عاشق تو
نادر 24 ژوئیه ..نفسم کجایی ؟!
روز ها و شب ها میان و میرن .. یه روزی یه روزی میاد که دیگه  نه شبی دارم نه روزی .. یه روزی که شاید دیگه لباتو به هم ندوزی ... ولی چه فایده ! یعنی واقعا اون روز نمی سوزی ؟ روزی که دیگه نه شبی داشته باشم نه روزی ..امید وارم هرگز حسرت بازگشت به روزایی رو نخوری که می تونستی نادرت رو نجات بدی از این تیره روزی ... همیشه نگران توام .. آخه عاشق توام . عاشق اون چشای قشنگت .. عاشق اون صورت لطیفت .. حتی اون بدن تپلی ات که از این می گفتی وقتی ببینمش شاید توی ذوقم بخوره .. که هرگز این طور نبوده و  نخواهد بود . حالا من در حسرت آغوش گرم توام .. بوی تنت رو می خوام .. بو و صدای نفسهای تو رو ... بگو مال منی .. بگو تنهام نذاشتی .. بگو .. بگو عشق منی .. بگو جون منی .. بگو قلب منی .. بگو نفس منی ناز منی نیاز منی جان منی .. بگو .. بگو من  اسیر قضاوت عجولانه ام .. بگو تو کنار منی بگو تنهام نذاشتی بگو مال منی .. دارم دیوونه میشم . من نازنین خودمو می خوام . چیکار کنم نمی تونم فراموشت کنم . حالا کجایی ؟ با کی هستی ؟ در چه شرایطی هستی ؟ کاش می دونستی که زندگی ارزش اینو نداره که آدمای عاشق این جور از هم فاصله بگیرن و از هم دلخور شن .. زندگی فقط به یک نفس بنده ... به یک آخ و یک آه .. و من ازت عشق زورکی نمی خوام .. فقط اینو بهت میگم اگه حس می کنی هنوز در قلب تو جایی دارم که می تونه برات مهم باشه کاری نکن که فردا حسرت اینو بخوری که چرا دیر تصمیم گرفتی .. وگرنه من خیلی وقته که به باختن عادت کردم . اون دردی که من در اوایل بهمن 94 کشیدم دیگه بد تر از اون نمیشه .. غصه منو نخور .. غصه اون لحظاتی رو بخور که دیگه فرصتی برای جبران گذشته ها و رسیدن به آرامش وجدان نداشته باشی ... وگرنه من خیلی وقته که در زندگی و در همین دنیا مردم ..... نمیگم که تو نفسهای منو گرفتی .. فقط همینو میگم که دیگه به من نفس نمیدی ... دوستت دارم .. کسی که با وجود بی جانی بازم جونشو واست میده .. نادر نفس بریده
نادر 26ژوئیه غروب غم افشان
در این در غروب گرفته دلم گرفته نازنین ..نمی دونم برای چی بازم اومدم این جا و واسه تو می نویسم و درددل می کنم .. هیچوقت توی زندگیم آدم پررویی نبودم .. شاید آدمای عاشق خیلی خجالتی باشن ..ولی به موقعش پررو تر از اونا کسی رو نمی تونی پیدا کنی .. در این غروب نم نم بارونی دلم بد جوری گرفته ..  داره نم نم بارون میاد و من دلم سیل داره .. نمی دونم از من فرار می کنی از نوشته های منم فرار می کنی یا نه ؟ من حکم آدمی رو دارم که تازیانه های زمانه بر پیکرش فرود میاد اون قدر شلاق خوردم و خوردم و خوردم که دیگه دردی رو حس نمی کنم فقط همین جور دارم تازیانه می خورم ..دیگه نایی واسه آخی نمونده .. دلم خیلی گرفته .. می خواد بباره از تو خبر نداره .. به هر طرف نگاه می کنم جز عذاب و دردو رنج و اندوه و بدبختی نمی بینم ..گرسنه نیستم تشنه نیستم .. بی لباس نیستم خدا رو شکر می کنم ..اما گمشده ای دارم که نمی دونم کجا باید پیداش کنم . گمشده ای دارم که واقعا نمی دونم واسه چی خودشو ازم پنهون کرده . گمشده ای دارم که نمی دونه توی قلب من چی می گذره .. چون می دونم اون اگه بدونه و اگه حس کنه درد منو این جوری نمی کنه . زمانه تازه شروع کرده به شلاق زدن من . تازه روز خوشمه .. نمی دونم کجایی .. شاید در حال تفریح و در شمال باشی .. شاید لواسان باشی .. شاید هم در خارج از کشور .. و یا شاید توی همین تهرون خراب شده خودمون که وقتی تو رو نداشته باشم امید وارم هیچوقت مجبور نشم بیام به تهرون و مشهد .. دلم می گیره .. دلم گرفته بیشتر از دل این ایر های سنگین و تیره و تاری که یه دنیا غم دارن .. دلم گرفته ولی از تو کمک نمی خوام .. از تو هیچی نمی خوام .. عاشق اونه که ببخشه نه اون که بده .. دوستت دارم .. بیشتر وقتا که می خوابم دیگه فرصتی نیست که به غمها فکر کنم .. چقدر خوبه ادم بخوابه و وقتی بیدارشه که ببینه قیامت شده .. خدا نگه دار تو باد عشق من .. فقط آگاه باش که تا آخرین لحظه زندگیم هر گز فراموشت نمی کنم و از خدا می خوام اون خوشبختی و لذت و آرامش و آسایشی رو که بهش رسیدی برات حفظش کنه و حتی قویترش کنه .. شاید این بوده که نازنین خوشبخت شریک نادر بد بخت نشه .. منو ببخش اگه باهات درددل می کنم ... آخه من یه همچین جایی بود که عشقمو عزیزمو گمش کردم .. میام و نگاه می کنم شاید روزی بیاید .. یاد اون زن عاشقی می افتم که سی چهل سال منتظر عشقش توی چهار راه استانبول تهران پرسه می زنه .. عشقش قالش گذاشت و شایدم مرده باشه ولی اون زن به همون حرف عشقش اعتماد کرده و منتظره ..منم به نازنینم اعتماد کردم . نازنین مال کیه ... مال نادرشه ... نازنین عشق کیه عمر کیه قلب کیه عزیز کیه هستی کیه ... خیلی تنهام ...
 ادامه دارد ...ایرانی


0 نظرات:

 

ابزار وبمستر