ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 142

بذار کمی خوش باشم ...تو که نمی تونی حرف بزنی .. بذار از طرف دو تایی مون حرفای عاشقونه بزنم .. درسته که توقع دوباره دیدنت و با تو دوباره بودنت رو ندارم ولی بذار در خیالم در آغوشت بکشم ..موهاتو سرتو نوازش کنم .. لبامو بذارم رو گونه ها ی تپلت .. روی گوشت همون جایی که میگی حساسه . یه خورده لج می کنی .. خودتو می کشی کنار .. سکوت می کنم .. فقط خیلی آروم با لبام میکش می زنم اون نر مه گوشتو ... می خوای فاصله بگیری می خوای بگی هیچ حسی نداری .. با کف دستم موهاتو از سمت دیگه صورتت کنار میدم .. گرمای عشقو از گونه ات حس می کنم ..... ازم فاصله نگیر ...دلم مال توست ..دلت مال منه .. فراموشت نمی کنم .. نگو که فراموشم کردی .. دوستت دارم نگو که دوستم نداری .. .... فعلا تا همین جا رو خوش باشم ..
تو فکر می کنی دارم بهت پیله می کنم ؟ چرا تو واسه یه بارم شده نمی خوای باورم کنی .. اون جوری که قبلا باور می کردی نه ...نادر عاشقته دوستت داره ... حرفای تکراری می زنم .. آیا بهم فرصت دادی که ببینی عمل من چطوره ؟ نگو ده  بار فرصت دادی .. همه اونا با یه بهانه ای از خط خارج شده ... بهانه تلفن به دندانپزشکی ... بهانه خواهش ازهمکارم که تو تهران پارس خونه داشت ... بهانه بیماری ... اینا به نظرت منطقی بود ؟ اما من با همه اینا ساختم و می سازم . نازنین من دوستت دارم ... اگه واقعا دو تایی مون به خاطر دوری از هم عذاب می کشیم به خدا هیچ توقعی ازت ندارم . فقط می خوام پرواز با تو رو حسش کنم ..بوی تو رو حس کنم .. تو جون منی عشق منی ... ناز منی ..مهربون منی .. قلب منی ..عمر منی ... به خدا دوستت دارم ادعا نمی کنم ... باورم کن ... تو آرام دل منی .. نازنین ..
بایاد و عشق تو می خوابم نازنین ...یه تضادی در یکی از حرفات و تصمیمات و عقایدت هست ولی می ذارم به حساب خستگی تو ... دیگه این هیاهو و تو بگو و من بگو دردی رو دوا نمی کنه و راستش زیاد در بند سیس گرفتن و کلید کردن به نقطه ضعفهای کلامی نیستم .. باید همهئ اینا رو فر مت کرد . مهم من و تو و عشقمونه ..من می خوام در کنار تو آرامش داشته باشم و بهت آرامش بدم وازت انتظار همراهی دارم ... عشق من هر گز فراموشت نمی کنم و این تکرار را همیشه به خاطر بسپار .. نادر دیوونه عاشق
صبحت به خیر عزیزم ... چقدر متنفرم و حالم داره به هم می خوره از این که داره بهار میاد و من با نا امیدی آرزوی مرگو دارم .. وقتی بیدار میشم از خواب چشامو وا می کنم و تو رو کنارم نمی بینم  دلم می خواد زنده نباشم ... دارم واست می میرم .. از دوریت هلاک میشم و تو فقط به این فکر می کنی کی دنبال توست و چیکار کنی که بد قولی نکرده باشی ... من تا لحظه مرگم چشم به راهت می شینم .. اگه امروز باشه اگه فردا باشه .. اگه یه روز دیگه باشه بازم چشم به راهت می دوزم .. آه و درد تمام بدنمو گرفته .. فکرمو داره از کار میندازه و من همچنان سرگردانم . به انسان فکر می کنم .. انسانی که فکر می کنه منطقیه اما منطق هیچوقت نمیگه که آدم کسی رو بکشه که حاضره و داره واسش جون میده ... اجازه بده من خودم واست بمیرم .. یا اگه منو می کشی یه وقتی باشه که حس کنم کنار توام بالا سر منی .. در خیال خودم دونه دونه انگشتاتو می ذارم توی دهنم ... زیرگوشت زمزمه می کنم که دوستت دارم ... نگو که باور نمی کنی که باور نمی کنم ... (نگو که باور نمی کنی که نادر نازنینو دوست نداره .... که باور نمی کنم بر این باور باشی ).توی چشام نگاه کن ..ازحرفای تکراری خسته شدی ؟ بذار بغلت کنم .بذار فقط به هم فکر کنیم ... به من بگو هیس .. به من بگو ساکت .. بگو نائر ؟ تا فقط اینو بگم که جون دلم ..عمرم .. قلبم .. عشقم ..نفسم ..همه کسم .. خودت گفتی که برای منی جون منی .. همه چیز منی ..عزیز دل منی .. نیستی نازنین ؟! همه اینا یک خواب بوده ؟! گناه من جز دوست داشتنت چی بوده ؟! عاشقتم ..مهربون من ... گل من ... بهت نمیاد نامهربون باشی ..تو نازنین خوب منی .
یادت باشه که همیشه به یادتم .. همیشه در کنارتم ..هر قولی که دادی سرجاش ... نادر به کسی قول نداده که عاشق نباشه .. کسی هم نمی تونه جلوی دل کسی رو بگیره ... بذار دل آدم به هر جا که می خواد پر بکشه ... عاشقتم نازنین ... با همه زجر کشیدن هام ..با همه دلخوری هام و دلخوری هات دوستت دارم .. میشه خیلی چیزا رو فراموش کرد ..اما راه احساس .. خود عشق و احساس رو نمیشه از یاد برد ... می سوزم و می سازم .. شاید هم بسوزم و بمیرم ولی از این که عاشق توام پشیمون نیستم .. دوستت دارم ...من از خیلی چیزا گذشتم و انتظارشو ندارم ... چون دوستت دارم .. عاشقتم و تا آخرعمرم .. حتی اگه دیگه نبینمت .. دیگه سرت رو رو شونه هام حس نکنم ...لمست نکنم ... بازم عاشقتم ... بازم در عالم عشق و احساس و پرواز عاشقانه و دنیای قشنگمون حست می کنم ... خیلی بیشتر و با احساس و عاقلانه تر از همیشه دوستت دارم ... منم مثل تو شاید یه روزی سختم بود که مثلا بگن ایرانی عاشق شده .. اما اون قدر بی پروا شدم و عاشق ... که حتی اگه یک روزی می خواستی و بخوای حاضرم اسمهامون توی لوتی در امضای هم باشه ... دیگه خیالم نیست اما می دونم فعلا تو اصلش موندم و تازه اگرم با من جور بودی رضایت نمی دادی .. نزدیک عیده ..دلم گرفته .. هوای تو رو داره ... حتی بی خیال اون کارایی شدم که می خواستم بکنم و تو دوست نداشتی که البته فکر نکنم یادت مونده باشه ..ولی من بیشتر لحظه های مهم عشقمون یادمه ... اون خونه قشنگمون خراب نمیشه ... بازم حرفای تکراری می زنم بازم میگم عاشقتم ..بازم میگم دوستت دارم .. بازم میگم نازنین جون منه ..عمر منه .. عشق منه .. قلب منه .. عمر منه .. عزیز دل منه ... بهانه ها خاک میشن ... دلخوری ها پاک میشن ...عشق پاک من و تو خاک نمیشه ... اخماتو واکن ... اینو دلت بهت میگه .. اینو دلم ازت می خواد ... اگه هزاران بار دلم به درد اومده باشه با یه لبخند تو با یه محبت تو همه چی رو فراموش می کنم .. حالا اگه من یه گناهی کردم  ناخواسته بدی و جسارتی کردم منو ببخش . به خدا عمدی نبود ... درد عشق بود ... درد بی خبری بود .. درد ناآگاهی از جریان بود ... ببین نادر آزارت نمیده .. هیچی ازت نمی خوام ... بذار بوی تو رو حس کنم ... بذار وقتی از دلم اشک میاد این حسو داشته باشم که هنوز دلی هست که حداقل به درددلم گوش کنه ... بدونه من چی می کشم .. داره بهار میاد ...هیچی ازت نمی خوام .. نه دیداری ...نه تلفنی ... من فقط تو رو می خوام ... تو رو تو نقطه سیاه زندگی من نیستی ..تو عشق منی ..تو نقطه روشن زندگی منی ..تو همه چیز منی ..تو عزیز منی .... این زیر پیر هن من شده پیراهن یوسف . تو یه عاشق پاکی ... نازنینم نادرت داره می میره .... قلبم این روزا بی خود و بی موقع درد می گیره ..بهونه تو رو داره .... دوستت دارم ...

ادامه دارد ....نویسنده : ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر