ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 106

کون منو پاره کردی افشین ؟/؟ -نادیا جون مقاومتت زیاده .  دور و برش خوب سفت و جونداره . خوب چیزی درست کردی . اگه پیشم می موندی چی می شد ؟/؟ - هیچی اون وقت یه کون گشاد حسابی می شدم . ولی داشتم به این فکر می کردم که با این همه کونی که دادم چطور هنوز مردا با تمام وجودشون دارن با من حال می کنن . این دیگه از شانس منه که ازم لذت می برن . شایدم راستی راستی گشاد نشده باشم . افشین وقتی با تمام حس و حالش و کف دستش کونمو می مالید من دیگه عشق می کردم . -پسرا هر دو تاتون گلین .. -ببینم ویسکی ودکا چیزی تو همین مایه ها می خوری داریم .. -ممنونم افشین جون .. -افشین شاید همین عرق سگی خودمونو بخوره -چی میگی بابا کلاس ما رو پایین نیار دیگه . عرق سگی دیگه حالا مال پیر مرداست . -متشکرم بچه ها . من با همین جفت کیراتون مست مست میشم . منو خواب می کنه . اگه بدونین منو تا به کجا  ها که نمی بره . -چه تن و بدنی داری . حیف که شهره اینجا نیست وگرنه یه هفته تو رو پیش خودت نگه می داشت . به هزینه خودش .. اون عاشق این کون و کمراست . مخصوصا این کس . قالب کست عین کس شهره جونه .. -ببینم شهره جون دیگه کیه .. -ساختمون بغلی کار می کنه . دیگه با مردا حال نمی کنه . فقط میگه زنا رو عشق است . میگه هم حالش بیشتره هم خطرش کمتره .. نمی دونم من که زن نبودم ببینم چی میگه و چه حسی داره نادیا جون -راست میگه افشین . یه زن وقتی که حسش باشه و در آتیش هوس غرق شه دیگه چیزی نمی تونه  جلو دارش باشه .. یه زن وقتی مزه عشقبازی با یه زن دیگه بره زیر زبونش خیلی بیشتر از اونی حال می کنه که با دوست پسر یا دوست مردش حال می کنه . البته نه همیشه . گاهی می بینی که یه زن با تمام وجودش عاشق  دوست پسرش یا یه مردی میشه . در هر حال هر چی شهره جون میگه راست میگه . چیه نکنه واسه من نقشه دارین . -واسه تو نه واسه اون چرا . اگه بدونی اون چقدر اینجا می تونه به درد مون بخوره . توی کارای دکور چینی کمکمون می کنه ..  توی آشپزی از هر آشپز ی وارد تره . مدیریتش حرف نداره . اون طرف  اون و داداشش  شریکی رستوران و چند تا پلاژو می گردونن . مال خودشونه . -من می خوام زود تر بر گردم تهرون . واسم خواب نبینین . -فعلا که این دختره معلوم نیست کجا رفته . اصلا یه جا بند نیست . -حتما رفته دنبال تفریح .. -نمی دونم شاید یه زن دیگه به تورش خورده . دریا کنار و خزر شهر و خیلی جاهای دیگه زنایی هستند که تنها زندگی می کنند و خیلی هم اهل حالن . بیشترشون هم اگه جسارت نباشه بجه تهرونن . -چه جسارتی . مگه ما داریم خلاف می کنیم . ما هم دوست داریم حال کنیم . عشق کنیم کیف کنیم . مگه من الان دارم به شما دو تا بچه های با حال حال میدم کار خلافیه ؟/؟ دختر بدی هستم ؟/؟ ارسلان : کی همچه حرفی زده . ما غلط کرده باشیم . اونا رو طوری پیچوندم که بیچاره ها حرفی واسه گفتن نداشتند و گاهی هم می ترسیدند از این که منو دلخورم کرده باشند . ارسلان کیرشو از توی کوسم بیرون کشید تا افشین خوب بتونه سوراخ کسمو دید بزنه . با دو تا انگشتاش کناره های کسمو به دو طرف می کشید . -افشین می بینی . خیلی با حاله . نه ؟/؟ -فوق العاده هست جای تو خالی .. -کوفتت بشه پسر هم داری کونشو می کنی  هم کسشو دید می زنی . -کی گفت کیرتو بیرون بکشی . ولی با این حال افشین که در حال کردن کونم بود ذستشو گذاشت روی کسم و با یه حالتی دورشو می مالید که جز فریاد کشیدن و این که بگم ارسی کیرتو دوباره بکن توی کسم کار دیگه ای ازم بر نمیومد . جنده ها جنده ها راحت بخوابین که تا سالهای سال من روی شما رو سفید کرده دارم . این چه حال کردن و کس و کون دادنیه که هر چقدر توی این بر نامه ها هستم انگاری که همیشه گشنه امه و اشتها دارم .. این بار ارسلان با یه فشار  بیشتر و استارت محکم تری کیرشو فرو کرد توی کونم . -ووووووووییییییی پسر پسر پاره شدم -خودت کیر می خواستی .. -چیکارش کردی ببینم دوپینگ کردی . حس می کنم دراز تر شده . -به نفع تو این که بیشتر حال میده .. -آره ارسی جون .. اولش نرم نرم بکن .. حالا می تونی تند تر بزنی . آخخخخخخخ کسسسسسم آخخخخخخخ کونم .. ارسی منو ببوس . افشین تو هم همین طور . هر دو تا تون . هردو تاتونو می خوام عشق عشق بدین حال می خوام . می خوام .. من سیر نمیشم .. -ما هم عاشق یکی هستیم که سیر نشه . هر چقدر که دوست داریم بهمون حال بده حال بده . ما هم تا هر وقت که اون بخواد می کنیمش . تا ته تا دسته کیر مون . -من فدای اون کیر و کیر دسته های شما جوونای گل خودم بشم . -نادیا جون بگو چه جوری باهات حال کنیم که بیشتر کیف کنی .. دلم می خواد بیشتر پیش شما باشم تا شب بشه و برم کنار ساحل قدم بزنم . بشینم لب آب و حال کنم . به دریا نگاه کنم و لذت ببرم . حالا جفت کیراتونو بیرون بکشین . دراز بکشین کنار هم . می خوام هر دو تا کیر رو با هم و جدا جدا ساک بزنم .  حال کنم . ببینم ببینم که چه چیزایی رفته توی کس و کونم و  چه جوری می تونم با هاش عشق کنم و مزه بگیرم . عاشقتونم دوستتون دارم . اوخخخخخخ کیرتونو بیرون هم که دارین می کشین بازم با عشق و لذت همراهه . آخخخخخخخخ آخخخخخخخخ قربونتون فداتون دوستتون دارم .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

12 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش گلم آزد فور اور در قسمت بحث درخصوص داستانهای سکسی برام پیام گذاشته ... az4ever مهربان و با احساس ! خسته نباشی . شما که استاد مایی یا ساده تر بگم تو که استاد منی . خیلی حرفا دارم ولی الان با اجازه برم چند تا داستان بنویسم . در هر حال تو که همه فن حریفی و من چیزی ندارم که بخوام در خدمت تو نازنینم باشم ولی فقط اگه زیاد نظر ندادن دلگیر نشو . دلیل نمیشه که به داستانهای زیبایت اهمیت نمی دهند . خیلی ها این داستانها رو پیگیری می کنند . بعضی ها می ترسن نظر بدن . بعضی ها تنبلی شون میاد . بعضی ها جسارتا نمی دونن چی بنویسن یا عادت به نوشتن ندارند . ولی دست همونایی هم که باهات همراهی می کنند درد نکنه .مثلا داستان فقط یک مرد حاوی پیامهای خاصیه علاوه بر این که نوعی تخیل درش به کار رفته و می خواد از قدرت بر تر آریا بگه یه روند خاصی رو باید طی کنه . در این داستان حتی یک بمب خبری هم ترکوندم ولی یا هیشکی متوجه نشده یا اونو شوخی فرض کردن یا به دلایلی نمی خوان در موردش بحث کنند حالا بگذریم ..یه داستانیه که خیلی خیلی کم براش نظر دادن . چند روز پیش که یه قسمتش جا موند یکی درجا اشاره کرد که آقا اینو جا گذاشتی .. پس نشون میده که به این داستانها هم توجه میشه چگونه نوشتن , به چگونه خواندن و چگونه تمرین کردن و چگونه احساس کردن و اندیشیدن بر می گردد . ولی آنچه که مهم تر از همه اینهاست این است که در عرصه رقابت ها با اعتماد به نفس به خود و آگاهی به تواناییهای خود با تمام وجود از موفقیتهای دیگران شاد مان گردی . در درجه اول به این فکر کن که در چه جایگاهی هستی و برای موفقیت بیشتر چه باید بکنی . من اینو موقع تقلب دادن در امتحانات آخر ترم های دانشگاه به خوبی حس کردم . هفت هشت نفر دور و برم می نشستند بدون هیچ گدا بازی و حسادتی به اونا تقلب می دادم . حتی یه بار یکی که از خودش هیچی ننوشته بود وهمه رو من بهش رسونده بودم ازمن بیشتر شد .معلوم نبود استاد ورقه رو چه جوری تصحیح کرده . حسرت هم نخوردم . ولی حتی خدا در این کار نادرست بازم دوستم داشت و شاگرد اول می شدم .چون حسد و غرور رواز خودم دور کرده بودم . سعی کن با آدمهای حسود و مغرور به مهربانی رفتار کنی و مسیر حرکت خود را از یاد نبری . اگر از اصلاحشان نا امید شدی آن وقت از ایشان دوری کن و آن قدر اعتماد به نفس و قدرت خود را بالا ببر که نیش آنان برایت نوش گردد . فرصت و مدت زمان فراغت خودت را در نظر بگیر و بنویس . من یه خورده شلوغش کردم ولی تو فعلا به کیفیت بیشتر توجه کن تا کمیت . دست گرمت را می فشارم و باز هم با تمام وجود برای تو موفق , آرزوی موفقیت بیشتری می کنم . بخوان , بیندیش وبنویس . پاینده باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...


آره داداش عزیزم اولا به خاطر همه زحماتی که می کشی ازت ممنونم و ارزش کار تو حتی بیشتر از کار یک نویسنده می باشد . من و تو نداریم و دوستی بادوست صادقی چون تو برام افتخاریه . با وجود همه مشکلات باز هم با نهایت جدیت به من و دوستان و این مجموعه توجه داشته این از هر چیزی مهم تر است کهد خالصانه خود را وقف دوستان و دوستیها می نمایی . در هر حال هر کسی مشکلات و مسائل خاص مربوط به خودش را داشته با این همه من احساس می کنم که تو شب و روز در کنار این مجموعه و دوستانی . برای تو عزیز که بی ریا تلاش می کنی و برای سهراب خان و سهراب های نازنین آرزوی بهترین ها را داشته حتی برای دوستانی ؟!که دوست ندارند این دوستی ها را ببینند دعای خیر می کنم . دوستشان دارم تا که شاید خود و دوستانشان را صمیمانه دوست بدارند . با درود بر تو و همه دست اندرکاران این مجموعه با هر اندیشه و احساسی . دلهای شما پر عشق و محبت باد . شاد و خندان باشید ....ایرانی

شنبه ۶ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰:۳۶:۰۰ (GMT+۰

آره داداش گفت...

m گفت...
با درود
بعضی از پیام ها را بعلت اینکه دوستان فکر می کنند بنده حقیر نویسنده ی این داستان های زیبا هستم بدون هیچگونه ویرایش ( خطاب آره داداش ..... ) منتشر می کنم .
سعی من هم بر اینه که در اولین فرصت هایی که پیش میاد هم داستان ها را و هم نظرات را به سایت لوتی منتقل کنم امیدوارم اگر کاستی در این امر هست دوستان به بزگواری و مهربانی خود مرا مورد بخشش خود قرار دهند و نیز میدانم که دوستان عزیزی همچون سهراب گل بسیارند که نه تنها نظر نمیدهند بلکه حتی عضو انجمن هم نیستند امـــــــــــــا پیگیر مطالب بکر و ناب شما دوست و استاد ارجمندم هستند .
امیدوارم همیشه تنت به طبیبان بی نیاز و دلت خرم باشه .

دوستت دارم : آره داداش

ایرانی گفت...

آره داداش نازنینم میگرن تومور عزیز در داستان اتوبوس هوس واسم پیام گذاشته .. میگرن تومور پرتلاش و با محبت ! جز تشکر از تو همراه همیشگی خودم چیز دیگه ای ندارم بگم و کار دیگه ای نمی تونم بکنم . البته قسمت اول این داستان دو ماه پیش در یه تاپیک دیگه منتشر شده بود . به علت کمبود وقت صبر کرم تا مادر فداکار تموم شه ادامه اش بدم . فردا شب قسمت دوم این داستان منتشر میشه . هفته ای یک بار در روز های یک شنبه آپدیت میشه . بادرود بسیار : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش خوبم نیمه شب به خیر ! جارزن گرامی در داستانهای تک قسمتی نظر محبت آمیزی داشته .. جارزن عزیز و پر لطف و محبت ! باعث خوشحالی و افزایش انگیزه در منه که با جدیت داستانها رو پیگیری می کنی . باور کن من بیشتر از خود شما می خوام که تا مین کننده نظرات و پیشنهاد های شما باشم . حتی برای من , همین پاسخگویی ساده به شما بیشتر از داستان نویسی ارزش دارد . همین الان یک داستانو نیمه کاره رهاش کردم تا دوست عزیزم بدونه که من نسبت بهش بی توجه نیستم و پاسخگویی به خوانندگان و همراهان نازنین در اولویت قرار داره . ولی در مورد داستانهاوپاسخگویی به در خواستها دیگه گاهی کار از وقت و زمان هم می گذره . با تشکر از جارزن گلم که هیچوقت فراموشمون نمی کنه ....ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی عزیز
لطفا یه داستان بنویس در مورد یه پسر بچه که با مامانش حموم میره و کوس مامان و سایر زنای فامیل رو تو حموم میبینه ولی لطفا فقط در مرد دید زدن باشه ونه سکس اگه میشه تمام زنهای فامیل رو هم بیار تو داستان و کوس زنها رو هم با جزئیات تشریح کن والبته متنوع با تشکر هرکول

ایرانی گفت...

با سلام و تشکر از هر کول عزیزم ! حتما در آیندهاین داستان را خواهم نوشت ولی ممکنه کمی طول بکشه .چون تعداد داستانهای تک قسمتی در طول هفته کمه و بیشتر فرصت نمی کنم شرمنده دوستان میشم . سال خوشی را برای هرکول گل و دوست داشتنی این مجموعه آرزومند بوده همیشه قوی و تندرست باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز ! زحمت کشیدی اون مورد مطالعه شد . پاسخشو کامل تر و از طریقی دیگر که خودت می دونی میدم ..ممنونم به خاطر همه زحماتت ....ایرانی

m گفت...

درود

سپاس بیکران

آره داداش
آره داداش

ایرانی گفت...

من هم به تو آره داداش نازنین درود فرستاده برای تو آرزوی بهترین ها را دارم ...ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز خسته نباشی آزد فور اور در قسمت بحث داستانها پیام داده ...آزد فور اور جان می دونم مثل من سرت شلوغه .درهر حال امیدوارم من هم از تجربیات و دانش تو دوست خوبم به خوبی بهره مند شم . بادرود و احترام فراوان : ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش گلم میگرن تومور عزیز در چند داستان پیام گذاشته ..میگرن تومور عزیزم به خاطر پیامهای گرم و پر محبتت در داستانهای یک عروس و هرار داماد و نقاب انتقام و یکدانه ای برای همه بی نهایت سپاسگزارم . شادکام باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر