آخ ببخشید واقعا حواسم نبود
-خواهش میکنم ایرادی نداره
-بذارید خودم جمع میکنم وسایلتونو
-مرسی
از بی حواسی با یه دختره تنه به تنه شدم که همه وسایلش ولو شد کف سالن
وسایلو جمع کردمو دادم بش ازش عذرخواهی کردم و رفتم پیش بچه ها
پدرام-آی آی آقا حالا نیومده با خانوما می پره
-پدرام چرت نگو دیدی که حواسم نبود بش خوردم.
سارا-پس حتما ازین به بعد حواستو جمع کن(با اخم)
-من فدا اخم تو بشم دختر عمو
-ار ار
-اومدیم دانشگاه آدم شیم تو چرا خر شدی?!
-علیییی بیشعور!بیا بریم تو کلاس بشینیم تا بیشتر حرصم ندادی
-پدرام دادا اینجوری ادامه بدی فردا باس بریم برات عینک بگیریما. تو که پدر اون چشمو در آوردی
-برو بابا کافر همه را به کیش خود پندارد
-چه گوه خوریا بیا بیا بریم که دیر شد.
***********
سر کلاس نشسته بودیم پدرام کنارم بود سارا هم با یه فاصله 3 4متری پیش دخترا نشسته بود.
یه 2 یا 3 دقیقه ای شد تا استاد اومد یه مرد حدودا 34 ساله که قیافش بدک نبود حسابیم به تیپش رسیده بود.معلوم بود از اون سگ اخلاقاس.
***********
کلاس که تموم شد رفتم پیش سارا داشت با دخترای دورو ورش حرف میزد 3سوته دوست پیدا کرده بود.
پدرام-علی بیا بریم بوفه یه چیز بگیریم کوفت کنیم.
-باشه بریم
به سارا گفتم داریم میریم بوفه.
-سلام
برگشتم دیدم یه پسره که اتفاقا تو کلاس ما هم بوده
-سلام داداش
-فدات فکر کنم توام مثه من ترم اولت باشه مگه نه?!
-آره با این دوستم پدرام و دختر عموم هر3تا جدیدیم
-خوشبختم آقا?!
-اسمم علیرضاست
-اسم منم بهزاده داداش؛
-بهزاد بچه کجایی?!
-من شمالیم تو چی?!
-من بچه همینجام
پدرام-علی بیا بگیر که کونم پاره شد تا 2تا کیک و ساندیس بگیرم
-پدرام ایشون آقا بهزاد از هم کلاسیامون هستن
بهزاد-سلام پدرام خوشبختم
پدرام-سلام داداش نوکرتم.بفرما!
بهزاد-نه مرسی نوش جون من برم یه سر بیرون دانشگاه یه کاری دارم می بینمتون.
با بهزاد خداحافظی کردیم به نظر بچه خوبی میومد.
سارا-کوفتتون شه پس من چی
-ای کی اومدی تو!بیا اینو بگیر من برا خودم بگیرم.
سارا-باشه اما جات خالی کلی دوست پیدا کردم.
پدرام-یکیشونو برا منم انتخاب میکنی سارا!
سارا-تو یکی حرف نزن که سمیرا از سرت زیاده
***********
اون روز با خنده گذشت یه کلاس عمومی هم داشتیم که رفتیم.
***********
-سلام بابا
-سلاام پسر دانشجوی خودم سلام عمو
سارا-سلام عمو جون
بابا-خوب خوش گذشت اولین روز!?
-آره بد نبود یکم خسته شدیم فقط
با مامانم سلام علیک کردیمو یکم از اون روز گفتیم تا ناهار آماده شد.
ناهارو که زدم به بدن رفتم تو اتاق که یکم استراحت کنم که از خستگی درجا خوابم برد.
نویسنده : (ali2agh (az4ever.... نقل از : سایت لوتی-خواهش میکنم ایرادی نداره
-بذارید خودم جمع میکنم وسایلتونو
-مرسی
از بی حواسی با یه دختره تنه به تنه شدم که همه وسایلش ولو شد کف سالن
وسایلو جمع کردمو دادم بش ازش عذرخواهی کردم و رفتم پیش بچه ها
پدرام-آی آی آقا حالا نیومده با خانوما می پره
-پدرام چرت نگو دیدی که حواسم نبود بش خوردم.
سارا-پس حتما ازین به بعد حواستو جمع کن(با اخم)
-من فدا اخم تو بشم دختر عمو
-ار ار
-اومدیم دانشگاه آدم شیم تو چرا خر شدی?!
-علیییی بیشعور!بیا بریم تو کلاس بشینیم تا بیشتر حرصم ندادی
-پدرام دادا اینجوری ادامه بدی فردا باس بریم برات عینک بگیریما. تو که پدر اون چشمو در آوردی
-برو بابا کافر همه را به کیش خود پندارد
-چه گوه خوریا بیا بیا بریم که دیر شد.
***********
سر کلاس نشسته بودیم پدرام کنارم بود سارا هم با یه فاصله 3 4متری پیش دخترا نشسته بود.
یه 2 یا 3 دقیقه ای شد تا استاد اومد یه مرد حدودا 34 ساله که قیافش بدک نبود حسابیم به تیپش رسیده بود.معلوم بود از اون سگ اخلاقاس.
***********
کلاس که تموم شد رفتم پیش سارا داشت با دخترای دورو ورش حرف میزد 3سوته دوست پیدا کرده بود.
پدرام-علی بیا بریم بوفه یه چیز بگیریم کوفت کنیم.
-باشه بریم
به سارا گفتم داریم میریم بوفه.
-سلام
برگشتم دیدم یه پسره که اتفاقا تو کلاس ما هم بوده
-سلام داداش
-فدات فکر کنم توام مثه من ترم اولت باشه مگه نه?!
-آره با این دوستم پدرام و دختر عموم هر3تا جدیدیم
-خوشبختم آقا?!
-اسمم علیرضاست
-اسم منم بهزاده داداش؛
-بهزاد بچه کجایی?!
-من شمالیم تو چی?!
-من بچه همینجام
پدرام-علی بیا بگیر که کونم پاره شد تا 2تا کیک و ساندیس بگیرم
-پدرام ایشون آقا بهزاد از هم کلاسیامون هستن
بهزاد-سلام پدرام خوشبختم
پدرام-سلام داداش نوکرتم.بفرما!
بهزاد-نه مرسی نوش جون من برم یه سر بیرون دانشگاه یه کاری دارم می بینمتون.
با بهزاد خداحافظی کردیم به نظر بچه خوبی میومد.
سارا-کوفتتون شه پس من چی
-ای کی اومدی تو!بیا اینو بگیر من برا خودم بگیرم.
سارا-باشه اما جات خالی کلی دوست پیدا کردم.
پدرام-یکیشونو برا منم انتخاب میکنی سارا!
سارا-تو یکی حرف نزن که سمیرا از سرت زیاده
***********
اون روز با خنده گذشت یه کلاس عمومی هم داشتیم که رفتیم.
***********
-سلام بابا
-سلاام پسر دانشجوی خودم سلام عمو
سارا-سلام عمو جون
بابا-خوب خوش گذشت اولین روز!?
-آره بد نبود یکم خسته شدیم فقط
با مامانم سلام علیک کردیمو یکم از اون روز گفتیم تا ناهار آماده شد.
ناهارو که زدم به بدن رفتم تو اتاق که یکم استراحت کنم که از خستگی درجا خوابم برد.
3 نظرات:
آره داداش خوبم در قسمت بحث داستان سکسی در ذیل آخرین پیامم اگه وقت کردی اینو منتشر کن ....با تشکر مجدد از آزد فور اور نازنین واژه دوستی در سطر ماقبل آخر باید به کلمه دشمنی تبدیل شود . با تشکر : ایرانی
دوشنبه ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۵۲:۰۰ (GMT+۰۴:
آره داداش نازنین جار زن عزیز در داستانهای تک قسمتی پیام داده : جارزن جان حتما در آینده انجام وظیفه می کنم ولی خب خودت که می دونی هفته ای دو سه تا تک قسمتی بیشتر نداریم . در سایت خودمون یکی ضمن تعریف از من و ابراز محبت به من گله ای دوستانه هم داشت و می گفت انتظار داشته عید نوروز سکس مامان و پسر در فضای باز و سیزده به در و طبیعت بذارم ..جوابم این بود که باید به همه توجه داشت و حالا همون جوابو باید اینجا هم بنویسم و از شما که یکی از یکی دوست داشتنی ترید می دونم که شرایط منو درک می کنید . جارزن گلم خیلی با محبتی مثل دوست خوبمون عراقی عزیز مثل همه دوست داشتنی های دنیا . با نهایت احترام : ایرانی
دوشنبه ۸ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۵۹:۰۰ (GMT+۰
آره داداش جان کامی ممه عزیز در داستانهای تک قسمتی پیام گذاشته .. کامی ممه گلم سپاسگزارم از حمایتت و اون دلگرمی و انگیزه ای که به من میدی . بعضی از داستانها به علت طولانی بودن در قسمت داستانهای پیوسته و سکسی منتشر میشن احتمالا داستان بعدی من که اسمش هست مامان سکسی , بسیجی جوانمردکه تا چند ساعت دیگه آپش می کنم به علت طولانی بودن در این بخش قرار می گیره تا نظر مسئولین چی باشه . شاد و سربلند باشی ....ایرانی
ارسال یک نظر