علی چرا ماتت برده!
-هوم!والا تو برو تو آینه یه نگاه بنداز میفهمی حالمو
-واقعا؟مگه اولین باره که می بینیم.
-تو این لباسو با این آرایش آره
-علی ببین چه جوری بقیه با حسرت ما رو میبینن.
-آره؛الان که خودمم به خودم حسودیم میشه.
دوباره دی جی شروع کرده بود و همه ریخته بودن وسط.
پدرام-شما دو تا چرا نمیاین وسط نکنه خجالت میکشین.
هرجور بود این جونور منو سارا رو انداخت وسط.
اون وسط انقدر شلوغ پلوغ بود که فقط جا برای بالا پایی پریدن بود سارا رو به خودم چسبونده بودم.
آهنگ "این حس قشنگو" رو که گذاشتن همه مثه کانگورو بالا پایین میپریدیم.که دی جی ایندفعه یه آهنگ کاملا ملایم برای تانگو گذاشت که دیگه این جا همه جفت شدن؛البته سمیرا و پدرام وسط تر از همه بودن.
یه دستمو توی دست سارا گذاشتم و دست دیگمو انداختم دور کمرش.
سرمو گذاشتم دم گوشه سارا
-دوست دارم
-من بیشتر علی؛قول بده هیچوقت تنهام نذاری
-قول میدم
یه بوس از لبش کردم و بیشتر به خودم فشارش دادم.
*********
دیگه آهنگو قطع کرده بودن نوبت به کیک و دادن هدیه بود من رفتم از تو ماشین ورداشتم و آوردم گذاشتم جایی که همه گذاشته بودن.
کیک رو اوردن واقعا کیک قشنگی بود.3طبقه بود.
سمیرا و پدرام باهم دستشون رو چاقو بودو کیک رو بریدن.
کل جمعیت شروع کردن به خوندن آهنگ تولدت مبارک.
کیک ها رو تقسیم کردن.من با چنگالم به سارا کیک میدادم و اون به من.
شب خوبی بود؛حداقل روحیه مون یکم شاد شد.آخر شب رفتیم پیش سمیرا تا خداحافظی کنیم.
-سمیرا ایشالا 100 سال دیگه همینجور ازین جشنا بگیری.
سمیرا-ممنونم علی امیدوارم بتون خوش گذشته باشه.
سارا-بازم تولدت مبارک عزیزم؛ما داریم میریم باز بعدا همو میبینیم.
با سمیرا خداحافظی کردیم و هرچی گشتم پدرامو پیدا کردم.
-داش پیمان ما دیگه بریم!کاری باری؟
-نه داداشم قربونت؛؛باز میبینمت
-خداحافظ داداش
ماشینو از خونشون درآوردیمو رفتیم خونه.
خسته بودم دلم میخواست 24ساعت بخوابم اما صبح دانشگاه داشتم؛سارا از بس خسته بود تو همون ماشین همش چرت میزد.رسیدیم خونه با اهل بیت یکم خوش و بش کردیم تا کپه مرگمونو گذاشتیم.
-هوم!والا تو برو تو آینه یه نگاه بنداز میفهمی حالمو
-واقعا؟مگه اولین باره که می بینیم.
-تو این لباسو با این آرایش آره
-علی ببین چه جوری بقیه با حسرت ما رو میبینن.
-آره؛الان که خودمم به خودم حسودیم میشه.
دوباره دی جی شروع کرده بود و همه ریخته بودن وسط.
پدرام-شما دو تا چرا نمیاین وسط نکنه خجالت میکشین.
هرجور بود این جونور منو سارا رو انداخت وسط.
اون وسط انقدر شلوغ پلوغ بود که فقط جا برای بالا پایی پریدن بود سارا رو به خودم چسبونده بودم.
آهنگ "این حس قشنگو" رو که گذاشتن همه مثه کانگورو بالا پایین میپریدیم.که دی جی ایندفعه یه آهنگ کاملا ملایم برای تانگو گذاشت که دیگه این جا همه جفت شدن؛البته سمیرا و پدرام وسط تر از همه بودن.
یه دستمو توی دست سارا گذاشتم و دست دیگمو انداختم دور کمرش.
سرمو گذاشتم دم گوشه سارا
-دوست دارم
-من بیشتر علی؛قول بده هیچوقت تنهام نذاری
-قول میدم
یه بوس از لبش کردم و بیشتر به خودم فشارش دادم.
*********
دیگه آهنگو قطع کرده بودن نوبت به کیک و دادن هدیه بود من رفتم از تو ماشین ورداشتم و آوردم گذاشتم جایی که همه گذاشته بودن.
کیک رو اوردن واقعا کیک قشنگی بود.3طبقه بود.
سمیرا و پدرام باهم دستشون رو چاقو بودو کیک رو بریدن.
کل جمعیت شروع کردن به خوندن آهنگ تولدت مبارک.
کیک ها رو تقسیم کردن.من با چنگالم به سارا کیک میدادم و اون به من.
شب خوبی بود؛حداقل روحیه مون یکم شاد شد.آخر شب رفتیم پیش سمیرا تا خداحافظی کنیم.
-سمیرا ایشالا 100 سال دیگه همینجور ازین جشنا بگیری.
سمیرا-ممنونم علی امیدوارم بتون خوش گذشته باشه.
سارا-بازم تولدت مبارک عزیزم؛ما داریم میریم باز بعدا همو میبینیم.
با سمیرا خداحافظی کردیم و هرچی گشتم پدرامو پیدا کردم.
-داش پیمان ما دیگه بریم!کاری باری؟
-نه داداشم قربونت؛؛باز میبینمت
-خداحافظ داداش
ماشینو از خونشون درآوردیمو رفتیم خونه.
خسته بودم دلم میخواست 24ساعت بخوابم اما صبح دانشگاه داشتم؛سارا از بس خسته بود تو همون ماشین همش چرت میزد.رسیدیم خونه با اهل بیت یکم خوش و بش کردیم تا کپه مرگمونو گذاشتیم.
3 نظرات:
آره داداش گلم امیر حسین عزیز در ذیل داستان انتقام میسترس پیام داده ...امیر حسین جان تشکر می کنم از تو به خاطر پیام گرمت و این که شرایط منو درک می کنی و می دونی که چقدر نازنینانی چون شما رو دوست دارم . البته یه سه چهار قسمتی باید بگذره تا داستان کمی جا بیفته . یعنی بره توی خط عنوانش . شاد و خندان باشی ....ایرانی
آره داداش نازنین جمال عزیز در داستان هرجایی پیام داده ...جمال جان شبت خوش .. دستت درد نکنه پیام فرستادی . این داستان هفته ای یک بار سه شنبه ها منتشر میشه و افتخار می کنم که در خدمت شما باشم ....ایرانی
آره داداش عزیز میگرن تومور گل محبت کرده بابت چند داستان پیام گذاشته ..میگرن تومور دوست داشتنی و یاور همیشگی من! واقعا خسته نباشی . مثل همیشه کولاک کردی و به من افتخار دادی بابت پیامهای دلگرم کننده و انگیزه بخشت در ذیل داستانهای بیست سال بعد , نقاب انتقام , اتوبوس هوس , به دادم برس شیطان , انتقام میسترس ویکدانه ای برای همه سپاسگزارم . موفق و موید باشی ....ایرانی
ارسال یک نظر