ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بیست سال بعد 28

بابا تو دیگه کی هستی .. تو دو ساعت تمام میری سر مرز به اسرائیلی ها کس میدی و میذاری هر کاری دلت خواست با کونت بکنن ؟/؟ -آره نمی دونی این کار چه ثوابی داره . سرشون گرم میشه در عوض اون طرف رزمندگان فلسطین از مرز رد میشن و با خودشون اسلحه و مواد لازمو می برن به اسرائیل ببخشید گناه کردم فلیطسن اشغالی تا مبارزان جان بر کف بتونن به اهداف مقدس خود نزدیک شن . ببینم لو نمیری ؟/؟ -نه به من چه مربوطه من دارم کونمو میدم . کیرموچون قول داده بودم اونو به طرف کسش  هدف گرفتم  .. -آخخخخخخخ شروین جان حمله کن . من حالا دشمن .. دشمن تو هستم . بزن اون شمشیر رحمت اسلام رو .. محکم بزن و خون منو بر زمین جاری کن تا بیشترین ثواب ها رو ببرم . -جنده اساتمی عزیز اگه می خوای خونت بر زمین جاری شه باید کیرمو بزنم به همون سوراخ بالا یا همون سوراخ کون توپ و ناب .. -نهههههههه شروین جون همین خوبه خوبه کس خوبه . فعلا جهاد می کنم . ثواب جهاد هم زیاده . -کیرم تو دهن تو و اون شوهر آخوند جهاد گرت . -آره بگو بگو هر چی که بگی من حرفی ندارم . فقط ولم نکن ولم نکن .. -بگو بگو جنده یه سری از اون کارات بگو .. بگو  چه جوری  تو و شوهرت خودتو با جوامع مختلف هماهنگ می کنین .. -الان نمی نتونم بگم . بذار حال بکنم .. تصمیم گرفته بودم بهش نشون بدم که در مقابل کیر من هیچی نیست . یه ورش کردم . ویه پاشو انداختم رو شونه هام کیرمو می کوبوندم به ته کسش. دستشو به طرف بالا باز کرده بودم و یه دستمو رو صورتش کشیده و نوازشش می کردم .. می خواستم طعم هوس و درد رو دو تایی بهش بچشونم . .. طوری لذت می برد که بازم دوست داشت بیشتر از این ها حال کنه . -شروین جون شروین . تو از همه اونایی که تا حالا منو گاییدن با حال تری . از هر صد تاشون باحال تری . -ببینم می خوای ثوابتو کم کنی . به همین کیرم قسم توی این  جفت سوراخات بیشتر از هزار تا کیر فرو رفته . حالا نمی دونم کون بیشتر دادی یا کس .. -نمی دونم . نمی دونم . آمار از دستم در رفته . حالا رو در یایب . من که کیلومتر شمار نداشتم . -این کیلومتر سنج نمی خواد . حالا من راحت در این جاده باز تو راه میرم . -ولی داری با ماشین سنگین میری . سقف کامیون خورده به سقف تونل . اوههههه نه بالای کیرت از بس کلفته دیگه با فشار میره توی کسسسسسم ووووووییییییی بکوبون منو بکوب بکووووووببببب کسسسسسسم ..کیییییییییررررر کییییییییرررررر شروین جون .. -تو که منو کشتی این همون کیره دیگه . کمرشو داشتم ولی از زیر مث یه اسب لگد مینداخت . آخرش اونو رو تشک  صافش کرده سنگینی تمام تنمو انداختم روش . .دستاشو به دو طرف دراز کردم و دستامو رو دستاش قرار دادم . دیگه به هیچ صراطی نمی تونست از زیر کار در ره . خیلی دلم می خواست یه دست دیگه هم می داشتم و می ذاشتم پشت سرش و اونو به تشک فشار می دادم تا این قدر عر عر تکنه .. -این قدر نعره نکش . کیرم توی کس چاق و تپلش خالی کرده بود . -جنده اگه یه موقع شکمت بالا اومد بندازش گردن شوهرت یه وقتی نگی بابای بچه منم ها . -این قدر نترس . حالا من بابای بچه رو از کجا گیر بیارم . این که نمیشه دست بیست تا مردو بگیرم و بریم آزمایش خون بدیم فکر کردی این بچه هایی که دارم معلومن باباشون کیه ؟/؟ فقط یه کمی تند تر زود باش دیگه . تو که فقط کمر خودتو خالی کردی و دیگه من هیچی ؟/؟ -چرا تازه شروع کردم . فقط تکون نخور و ببین . یه لحظه با این فانتزی که  اینی که این زیرم خوابیده زنم شهنازه و حالا هم شب اول ازدواج منه شروع کردم به گاییدن عطیه به همون سبک .. این آب های کیر بر گشتی من انگاری داشتن تبدیل به کره می شدن از بس ضربات من به ته کسش شدید بود .. --اوووووههههه اوووووووه .. خنکم کن .. خنکم کن .. -عطی جون نمی خوای آتیشت بزنم ؟/؟ -اول آتیش بزن بعد آب بریز .. من می خوام می خوام .. کیر به این درازی رو می فرستادم تا ته کسش و بازم جا داشت . . به استخون لاپاش رحم نکردم . این جنده فکر کنم با همه هرزگی خودش این که ساعتها به سربازان اسرائیلی حال داده رو راست گفته . مقاومتش خیلی زیاده . کیر عرب خورده افعی شده ولی به من میگن شروین خوش کیر . -پس بده بده شروین جون , اون  خوشی خودتو بده به من .. الان مال خودته  ولی یک برادر مسلمون باید به همه خواهراش برسه . عطی جون ناله کن جیغ بکش . یه کمی بیشتر بلند تر من نمی خوام صدای نعره و جیغ و داد شهناز رو بشنوم . روی من اثر خوبی نداره .. کونشو دور کیر من گردوند و گفت دنیا رواین می گرده . کون ما زنا رو محور کیر شما مردا می گرده . هر وقت از حرکت ایستاد موردی نداره یه کیر دیگه تا رو محور اون یکی بگرده . مهم گشتن و گشتنه . ما نباید از حرکت بایستیم باید به رفتن ادامه بدیم .. اوووووووخخخخخخخ بزززززززن تند تر .. چند بار باپنجه های چسبیده به تشک به روی تخت فشار آورد و آخرشم از حال رفت .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

براي دل خودت داستان مينويسي نه مخاطبين.تواين داستان واقعا قراربودپارتي محمود خان باشه تبديل به طنز كردي خيلي وقته داستانهات بي روح شده .

ایرانی گفت...

سلام به دوست عزیز و آشنا .. راستش من وقتی که این داستان رو به در خواست یکی از دوستان می خواستم بنویسم فرصتشو نداشتم . اگه می خواستم مثل حالا چند قسمتی بنویسم یک سال دیگه هم نوبتش نمی شد . آن چنان که داستان اتوبوس هوس را بعد از یک سال شروع کردم . اینو به حساب داستان تک قسمتی گذاشتم . برای خودم خستگی درست کردم . چرا چون یک کار اضافه واسه من درست شد . داستانهای تک قسمتی پنجشنبه به جای خود موند . در عوض این داستانی که شما سلیقه ات نمی گیره به عنوان یک داستان اضافه وقت منو گرفت . به خاطر اون دوستمون که برای ما عزیزه گفتم عیبی نداره می نویسم ولی در کل این که بخواهیم بگیم یک داستان بنویس شبیه پارتی محمود خوان که نمی دونم مشروب می خوردند و از پنجره نگاه می کردند و عین همونو بخواد نوشت خب من کپی می کنم و میارم اینجا دیگه . این چه هیجانی می تونه داشته باشه . درست مثل اینه که بگیم یه فیلمی بسازیم شبیه فیلم سنگام هندی که دو تا عاشق یکی آخر کار می میره . اونی که می میره ایثار گری می کنه .. دلفین عزیز در عرض چند ماه دو تا تقاضای یک جور داشت و من به دو سبک و به دو مدل نوشتم بازم داستان تکراری به نظر می رسه درمورد بسیجی ..چه برسه به بقیه ماجراها . تازه کلی سوژه ابتکاری و جدید در ذهنم دارم ولی بازم به اون دوستم که پیداش نیست احترام گذاشتم . این داستان در سایت لوتی طرفداران زیادی داره و اگه حالشو داشته باشم نظرات اونا رو بذارم متوجه میشی . در هر حال من سعی می کنم تا چند قسمت دیگه تمومش کنم و دیگه جانشینی براش نذارم چون با یه حالت اضافه اومده .جا خوش کرده .به نسبت سال گذشته در همین موقع انتشارات من دوبرابر شده و من باید به درخواستهای خودم و سوزه های مورد نظر خودم بیشتر توجه کنم . منت هم نمی ذارم چون یک نفری واقعا سخته . از سر کار میام چند ساعت می شینم جلو کامپیوتر . کاسبی هم که نمی کنم هیچ کلی هم هزینه اشتراک اینترنت دارم و میگم مهم نیست . اینجا ما دوستانه داریم فعالیت می کنیم و به خاطر علاقه به شما و نویسندگیه از این که نظر خودت رو اعلام کردی ممنونم و منو خیلی مصمم تر کردی که به خودم هم توجه داشته باشم واین قدر خودمو خسته نکنم . چون وقتی یه نظر دادن این قدر سخته چطور یه نویسنده ای بتونه حتی معمولی هم بنویسه از عجایب روز گاره .. همان طور که این داستان به عنوان تک قسمتی اومده و به عنوان دنباله دار جا خوش کرده سعی می کنم زود تر کلکشو بکنم . تا داستانهای دیگه رو با کیفیت بهتری بنویسم البته از نظر شما .. شاد و سربلند باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

در ادامه مطالب بالا ساده تر بگم که در واقع در حین انتشار داستان بیست سال بعد من باید داستانهای تک قسمتی رو ولش می کردم و همینو می نوشتم . یعنی تا حالا حدود سی هفته فقط به در خواست دوست نازنینی که نمی دونم کجاست و هر جا هست امیدوارم سالم و تندرست باشد .... سال نو را هم یادم رفت تبریک بگم بر قرار باشید ...ایرانی

ناشناس گفت...

منظورم اينه اصلا لزومي نداشت يك روحاني بياري توداستان بيست سال بعد واقعا تبديل به طنزكردي خودت خوب ميدوني آب يكجا بمونه گل آلود ميشه .مثلاهوس اينترنتي چند قسمت فقط حي سكس طناز وفرزاد تكراري مينويسي هيجان ولذت داستان ازبين ميبري.دركل ازشما متشكرم.

ایرانی گفت...

منم از شما سپاسگزارم . در هر حال عقیده همه برای من محترم یا قابل احترام است . نمی توان همه را راضی نگه داشت . این یک واقعیته . همین الان در ذیل داستان مامان سکسی بسیجی جوانمرد به دوست خوب دیگه ای هم گفتم که به خدای بلند مرتبه ایراد می گیرند خدا به اون عظمت نمی تونه همه رو راضی نگه داشته باشه ما که بنده ناچیز و بی مقداری بیش نیستیم . بهترین کار اینه که فعلا به همین صورت ادامه بدم . سه چهار تا از داستانها را تمامش کنم و جایگزینی برایش نگذارم . تا مدتی هم انجام وظیفه در خصوص در خواست دوستان را به تعویق اندازم تا در شرایط داستانهای کمتر با توانایی بیشتر و قدرت تمرکز بیشتری بنویسم . صحبتهای ذیل داستان مامان سکسی بسیجی جوانمرد رو هم حتما بخوان تا بیشتر با احساسات من آشنا شوی هرچند صد ها بار گفته ام و می دانم صد ها بار دیگر هم خواهم گفت ومی دانم که می دانی بی نهایت بار تو آشنای نازنین و سایر نازنینان را دوست می دارم . اگر هم کمی نوشته هایم تند بوده اند مرا ببخشید . شاید باور نکنی بزرگترین هدف من رضایت شماست وقتی که می بینم نمی توانم همه را راضی داشته باشم کمی عصبی می شوم و هیچ علت دیگری ندارد ولی باید پذیرفت که نمی شود .وچنین چیزی امکان ندارد . هر وقت خدا توانست ما هم می توانیم . پاینده و برقرار ..کامیاب و کامروا باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر