ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 70

خیلی هوس کیر های دیگه رو داشتم . فعلا که اسحاق کیرشو کرده بود توی کسم و داشت با هام ور می رفت .  سه تا دیگه هم همچین داشتن رو سرم خراب می شدن که اصلا نفهمیدم چه طور .. ولی خیلی خوشم میومد . اما همین کیر اسحاق برام بس بود . دستاش رو بدنم کار می کرد .. چه حالی می داد .. حس کردم این جوری  نمیشه به همه بچه ها رسید . باید کمی می جنبیدم  . قمبل کردم و احسان رو فرستادم اون زیر تا کسمو بکنه و اسحاق هم فرو کنه توی کونم . چه هوایی ! خیلی عشق می کردم . -آخخخخخخخخ اسحاق پسرم کیر کلفتت جرم داد . اون وقت باید هر روز بیای بیمارستان و به دنبال کارای در مانی من باشی .  سکس با کمال منو کمی آماده کرده بود .. در همین لحظه موبایل افشین زنگ خورد ..  اون رفت طرف برادرش اشکان و یه چیزی به اون گفت .. و بعدش اومدن جلو تر .. -بچه  ها چی شده .. مشکلی پیش اومده با من در میون بذارین .  کسی مرده ؟ پدرتون چیزی شده ؟ اون مرده ؟ من آمادگی اونو دارم که با این خبر و حادثه روبرو شم الان اون خیلی وقته که برای من مرده . شما هم که جز این ملک و املاک و پول و پله اون خیری از این باباتون ندیدین . زندگی که همش پول نیست .. اشکان : مامان چرا شلوغش می کنه .. الان ما یک بر نامه مسابقه فوتسال دانشگاهها داریم تا سه ساعت دیگه باید خودمون برسونیم .. با این ترافیک و تا وسیله بگیریم .. -چییییییییی ؟.. یعنی می خواین بعد از این همه خماری منو ارضام نکرده بذارین برین ؟ -مامان بر می گردیم شب بر می گردیم .. -خیلی بی غیرتین بچه ها . شما مسابقه داشتین حواستون نبود . -باور کن بر نامه بازیها در هم و بر هم شده بازی افتاد جلو -من تا حالا دیده بوم که یک باری عقب بیفته ولی دیگه ندیده و نشنیده بودم که یک بازی بیفته جلو . من نمی دونم شما دارین چیکار می کنین .. اسحاق و احسان معلوم نبود منو چه جوری گاییدن که کمرم حسابی سنگین شده بود .. دو تایی شون آب کیرشونو ریختن توی کس و کونم و درجا خودشونو کشیدن عقب .. افشین هم درجا جای کیر شو گذاشت جای کیر داداش احسان خودش و هر چی بهش گفتم یه ده دقیقه ای تلمبه بزن تا من راضی شم گوشش به این حرفا بدهکار نبود . می گفت مامان ما اگه شل بشیم دیگه نمی تونیم فوتسال بازی کنیم . حیف که پسرام هستین اگه غیر این می بود می گفتم لعنت بر شما .. افشین هم توی کسم خالی کرد .. و بعدش هم اشکان کرد توی کونم و کیرشو کشید بیرون رو کمرم خالی کرد می گفت مامان دوست دارم قطرات سفید آب کیر رو پشتت ببینم . -باشه بچه ها برین زود بر گردین .. نمی دونستم چه سریه ..وقتی که رفتن داشتم با خودم فکر می کردم اونا که دو تا دو تا مال یه دانشگاه هستن . چطور شده چهار تا رفتن به یک تیم .. یعنی وابسته ان ؟ دو تاشون که پزشکی ان تو تا شون هم که مهندسی .. نه ..داشتم قاطی می کردم . نکنه اونا می خوان برن دوست دختر بازی .. بعد بر گردن . خب برن چه ایرادی داره . پس من چیکار کنم . شماره تلفن کمالو که ندارم ولی با لذت می تونستم دراز بکشم و به لحظاتی فکر کنم که پسرام بر گردن و  دوباره با هاشون عشق و حال کنم . منم که هنوز  به چهل نرسیده بودم و چند تا بهار تا رسیدن به اونجا مونده بود . ولی احتمالا یه کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشه .. واقعا در یک هوای دلپذیر و نشستن زیر نور آفتاب و نگریستن به مناظر زیبای طبیعت چه حالی می داد .. خوابم برده بود . احساس سبکی می کردم . تازه داشتم  به تنهایی عادت می کردم . آرامش و خواب و استراحت .. .یه لحظه ترس برم داشته بود . می ترسیدم چشامو باز کنم .. حس کردم یه کف دستی روی کسم داره می گرده . دستای خودمو مشت کردم .. نه دست من نبود که رو. کسم بود ..چیکار کنم آدم به همه چی شک می کنه .. گفتم شاید دستم رفته روی کسم و خبر ندارم . یه لحظه چشامو باز کردم .. نههههههه یکی  تقریبا همسن پسرامو دیدم که کاملا بر هنه  شده اومده روبروم .. ترسیدم تا جیغ کشیدم دستشو گذاشت جلو دهنم .. -نترس من پول خوبی میدم .. یه تراول پنجاه تومنی رو گرفت طرف من .. -من خودم دیدم که اینجا داشتی حال می دادی .. من بمیرم آبروم رفت اون  اگه بفهمه که اونا پسرای من بودن چی میشه ..  .. دیگه یک ترس بزرگتری  جای ترس از این پسر به دلم نشست دیگه از اون نمی ترسیدم . -تو کی هستی .. اینجا چیکار می کنی .. خودشو پسر یک نفری معرفی کرد که  اون خونواه منو می شناختند ولی این پسر ظاهرا منو ندیده بود .. تازه محل هم خیلی ها همو نمی شناسن .. -ببین پسر من اون کاره نیستم .. -اون کاره ها چیکار می کنن که تو نمی کنی .. از شنیدن این حرفش خیلی ناراحت شدم .. آب کیر هایی که دور و برکسم بود و هنوز چسبناکی خودشو داشت نشون می داد که بر نامه ای بوده . -تو منو با جنده اشتباه گرفتی ؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم عالیه چه صحنه باحالی شده دمت گرم مرسی

ایرانی گفت...

درود بر داداش دلفین عزیز خسته نباشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر