ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک عروس و هزار داماد 50

مامان چیکار بکنم . شیطون شدی ها -وروجک تو یکی به من میگی شیطون ؟/؟ ببینم الان کی به کی میگه شیطون این تو بودی که افتادی رو من . -مامان تو رو زمین داشتی خودتو می کشیدی . کستو فشارش می دادی به زمین .  دوست داشتی یه چیزی  باهاش بازی کنه . مامان منم هر وقت اون جوری میشم و یه چیزی دلم می خواد خودمو می کشم روزمین . دستمو میذارم رو کیرم . -حالا همین جوری خودتو به من بمالون .. آهههههههه چقدر یه سکس داغ در یه حموم داغ می چسبه با یه پسر گرم و داغ .. کامی خودشو رو کونم حرکت می داد . از این وضعیت خیلی خوشش میومد . -اووووووووخخخخخخ ماااااماااااااان کیرم کیرم .. پوستش داره آتیش می گیره .. کیرشو گذاشته بود رو چاک و درز بین دو تیکه کونم و اونو از بالا به پایین و برعکس حرکتش می داد . راست می گفت این داغی رو حسش می کردم .. من چیکار کرده بودم . شاید  ختنه نکردن کامی سبب شده بود که شهوتی تر بشه و هوسش بیشتر از مردای ختنه کرده باشه .. ولی خب خارجی ها که گناه نکردن . بذار هوس داشته باشه . هر وقت بخواد خودم در اختیارشم . خودم بهش می رسم . نباید بذارم که پسر خوشگل منو دخترای دیگه تورش کنن . ولی اگه بخواد هر جایی تابلو شه و کوس رسوایی رو بزنه این که رسمش نمیشه . با دستام دو تا قاچ کونمو به دو طرف بازشون کرده و گفتم پسرم تو دیگه خودت خیلی وارد شدی تو دیگه حالا یک مرد بزرگ شدی حالا مامان ازت می خواد که اون کیر داغتو بذاری تو کسم و یه خورده آتیششوبخوابونی . امید وار بودم که دیگه آبشو خالی نکنه . این جور داغ کردنها یی که ناشی از لذت زیاد بردنه بیشتر وقتها با انزال همراهه و خیس کردن . این کامی منو ضعیف می کنه ولی هوسشو باید چیکار کنم این همون چیزیه که خودم می خواستم . -کامی جون اگه حس می کنی که شاید آبت توی کسم خالی شه منو نکن . چون زیاد آب از دست دادی .  ولی اون دیگه هوسش از این حرفا گذشته بود . -وووووووییییییی کامییییییی عزیزم اشتباه کردی . اشتباهی رفت کیرت رفت توی کونم .. سوراخ کونم داشت می سوخت . -پسر امان از دست تو امان از دست تو . این سوراخ کون چی داره که شما همه مردا دوستش دارین .. -مامان قبلا هم بهت گفتم کیر وقتی میره توی این سوراخ خیلی می چسبه . همه بدن آدم انگاری که رفته توی سوراخ و همه جا مثل کیر داغ میشه .. -ببینم تو اینا رو از کجا می دونی -مامان تقصیر من نیست پسرا تعریف می کنن حالا  امروز هم که تجربه شو پیدا کردم و دیدم و حس کردم که هرچی که میگن راست میگن . -هر کاری دوست داری بکن فقط حواست باشه امروز خیلی خودتو هلاک کردی دلم نمی خواد از این ضعیف تر شی . درسته که مث یه معشوقه و دوست دخترت دلم می خواد بیست و چار ساعته زیر کیرت باشم و بهم حال بدی ولی به عنوان یه مادر باید که سلامتی تو رو هم در نظر بگیرم . -مامان می دونم چی میگی . می خواد بیاد ولی نمیاد . کیرشو وقتی که توی کونم کرد بیشتر گوشتالوبودن و پوستای اضافه شو حس می کردم . از کیر هایی که تا به حال وارد کونم شده بود از هیشکدومشون تا به این اندازه کیف نکرده بودم . یه کیر جون دار و با حال . -کامی دارم حس می کنم که کون دادن هم چه لذتی داره . داره آتیشم میده .. هرچی بیشتر منو می کنی بیشتر مزه شو می گیرم .. وااااااییییی خیلی بهم حال میده . خیلی . اووووووففففففف کسسسسسسسم آتیشه . کونم داره می سوزه .. کامی دوباره رفتم توی حس . باید کمکم کنی . خودت مقصری . اومدی و بیدارم کردی -مامان باور کن خودت بیدار بودی .. دلم می خواست این کیر رو جوندار ترین کیر های عالمش کنم . طوری که کوسمو بترکونه . وقتی که وارد کونم میشه دو تا برش کونمو به دو طرف بیشتر بکشونه . دردم بیاره . حس کنم دارم جر می خورم . هر چند همین حالاشم احساس درد می کردم . -فروکن توی کونم کامی .. بیشتر بیشتر بازم بیشتر .. مادر به قر بونت .. -مامان خوشم میاد نازم میدی ولی بعضی وقتا ناز دادنات طوریه  که دوست دارم هوسش بیشتر باشه .. تا بیشتر حس کنم که تو دوست دختر منی .. -پس حسش کن حسش کن که من دوست دخترتم دوست زنتم تا راحت تر بتونی شکوه لخت رو در آغوش بکشی .. من باید چند تا آمپول دیگه نثار کیر پسرم بکنم . قدرتشو ببرم بالا . الان بهترین موقع رشدکیره . درسنین جوانی  . هر کاری می تونم باید انجام بدم تا اون بیشتر و بهتر بهم حال بده . .کونمو ولش نمی کرد -کامی عزیزم حالا یه خورده هم بکنش توی کسم . خوشم اومد . خوب تونستی جلو آبتو بگیری .. می بینی ؟/؟ می بینی که کس مامانت چقدر منتظر کیرته واسش داره گریه می کنه . خیلی خیس کردم .انگشتاشو می کرد تو کسم و خوشش میومد اون داخل با خیسی ها و چسبندگی  کس بازی می کرد و صدا می داد . -کامی تو دیگه کی هستی چقدر مامانتو اذیت می کنی . درحال بیرون کشیدن کیرش از کونم بود . . حس کردم همین جور داره آتیش میده تا اونو از کونم بکشه بیرون . وقتی هم که درش آورد حس می کردم که یه آبی رو آتیش کونم ریخته باشند . همون کیر داغ رو فرو کرد توی کسم .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز
سالهاست که اسطوره هستی و الگو برای کسانی که به داستان نویسی فانتزی علاقه دارند
اگر پیش از این سعادت عرض ارادت دست نداده دلیل بر بی مهری ما نیست و این نوشته هر روز در ذهن من مستند شده و انرژی های مثبت را به سوی تو روانه میکند
جا دارد بعد از دست مریزاد گفتن و تشکر به خاطر نوشته های پر از احساس و زیبایت چند نکته را به عنوان خواننده ای که تمام نوشته هایت را با اشتیاق مطالعه کرده و میکند به محضر محترمت عارض شوم
پیشتر ایرانی را با داستانهایی میشناختبم که یا تک قسمتی بودند و یا سریالهایی نه به مانند امروزه بلند و این مزیتی بود بس ارزشمند چرا که کاربر و خواننده ی امروزه آنچنان درگیر مشغله های روزمره است که زمان اصلی ترین و تعیین کننده ترین فاکتور برنامه ریزی اوست
با توجه به ارتباطات گسترده ای که با خوانندگان وبلاگ های فانتزی دارم همگی این نکته را بیان میکنند که ای کاش ایرانی بیشتر به تک قسمت نویسی روی می آورد(البته خدایی ناکرده نمی خواهم سریالهای زیبای تو را کم رنگ جلوه داده ویا آنان را کم ارزش خطاب کنم)
در این رابطه می توانم به تک قسمتی هایت ویا سریالهای 8-9 قسمتی در رابطه با سکس مادر و پسر اشاره کنم که بسیار جذاب بودند و من فکر میکنم همینها بود که ایرانی را ایرانی کرد ولی متاسفانه این گونه داستانها دیگر در آثارت دیده نمیشوند
مثلا در همین ایام نوروز همه انتظار داشتیم در مورد عیدی مادری هرزه به پسر جوانش چیزی بنویسی ویا در مورد مادر و پسری داستان منتشر کنی که سیزده به در با هم به گردش رفته اند ویا به علت خستگی در خانه با هم تنها شده اند
اما متاسفانه به علت گستردگی سریالهایت از این سوژه ها چشم پوشی نمودی درصورتی که اگر دقت کنی میبینی اکثر دوستداران و حامیان تو را آنان تشکیل میدهند که به تک قسمتی ها و سریالهای کوتاه مادر و پسر علاقه مند هستند البته این نکته مممکن است در آمارگیری و پرسش هایی که از طریق این سایت انجام میگیرد پنهان بماند چرا که خیلی از کاربران به این پرسش ها پاسخ نمیدهند
ایرانی جان ممکن است در پاسخ به این گفته ی من این جمله را بیان کنی که این موضوعات کلیشه ای شده اند و جای پرداختن به ایده هایی جدیدتر است اما به نظر من این گونه داستان ها هیچوقت کلیشه نمیشوند چرا که قاعدتا سکس و کلیشه با هم عجین نمیشوند و شهوت آنچنان قدرتمند است که کلیشه را بی رنگ و محو مینماید
پس بر سنت خود سنی باش تا پیروانت همچنان خشنود و دعا گوی تو باشند
با تشکر ارادتمند شما عراقی

ایرانی گفت...

با سلام و تبریک سال تو و فرا رسیدن بهار . تو که دست منو از پشت بستی . خسته نباشی به خاطر زحمتی که برای نوشتن و ارسال این پیام بلند کشیدی . اول اینو بگم شما خودت خوب و مهربون و اسطوره و دوست داشتنی هستی . مثل دوست داشتنی های گل دیگه . مثل همه اونایی که با ارسال نظر یا با سر زدن به ما توجه خودشونو نشون میدن . در مورد داستانهای سکس با مادر توضیح بدم تو خیلی خوب فکرمو می خونی . نمی دونم از کجا با احساسات من آشنایی . راستش یه داستان دوازده سیزده قسمتی سکس مادر و پسر(البته سکس آنها را برای اواخر داستان در نظر داشتم ) در ذهنم بوده و هست که بنویسم و اتفاقا مادر را هم به عنوان یک زن هرزه در نظر دارم و دیگه بقیه ما جرا را نمیگم ولی از اونجایی که دیدم سکس با مادر سه چهار تایی در سایت وجود داره و مطالب مربوط به سیزده به در واجب تره اونا رو نوشتم . آفرین به تو که خوب فکرمو خوندی . به این زودیها هم فرصت نمی کنم . خیلی از داستانهای ابتکاری در ذهنمه . هرچند فکرمو خوندی . در مورد سیزده به در و مامان بگم که یکی از خوانند گان خوب هفته ها بود که ازم تقاضا کرد که من داستان سکسی بنویسم که پسر سکس با مادرشو می بینه کاری نمی کنه . اینم در نوع خودش جالب بود و من باید احترام اونو هم رعایت می کردم . برای سیزده به در داستان مامان ستاره تاریک سیزده رو نوشتم . به نظر توی نازنین و عزیزم نباید به این خواننده احترام میذاشتم ؟/؟ البته بیشتر داستانها رو به اختیار خودم می نویسم . اگه در داستان مامان ستاره سیزده سکس پسر با مادر را هم میذاشتم بد نبود ولی باز تقاضای اون دوستمون تامین نمی شد . با ور کن به تنهایی نوشتن و اداره کردن خیلی سخته . این که همه رو راضی داشته باشی . اگه بدونی چقدر منو می کوبن و میگن تو چقدر بی عاطفه و بیماری که از سکس با مامان میگی . و من توی ایرانی رو مثل سابق قبول ندارم ازبس از سکس با مامان می نویسی .. داستان من ایرانی شده داستان ملا نصرالدین یعنی چوب دو سر نجس . خیلی از داستانها رو به تقاضای دوستان نوشته ام البته اونا نگفتن این جوری بنویس و توضیح ندادند . فقط هسته اصلی رو تقا ضا کردند . باور کن نمیشه ده قسمت تمومش کرد . فقط ده قسمت مقدمه می بره . مثلا در مورد تولدی دوباره و خانوما ساکت رو دوستی به نام عباس که یک ساله رفته و نیومده ازم خواست که یک داستانی در مورد دو جنسه ها بنویسم و یک داستان که یه معلم میره مدرسه دخترونه مثل فیلم ورود آقابان ممنوع که تازه فیلمشم ندیدم . همین ! بقیه رو خودم رفتم . حالا هم بعد از یکسال که یکی از من خواسته بود داستانی بنویسم که در اتوبوس با هم سکس می کنند داستان اتوبوس هوس رو شروع کردم امشب می خوام قسمت دوم اونو بذارم نگران و ناراحتم که گرویی ندارم و هنوز قسمت سومشو ننوشتم که اگه کاری پیش بیاد عقب نیفتم . . این داستانها رو اگه بخوای ده قسمته بنویسی نمیشه . بعضی از داستانها رو میشه خودت پیش خودت به سی چهل داستان تک قسمتی تبدیل کنی . داستانهای سکسی اون قابلیت رو ندارند که بخواهیم تا این حد به سر نوشت کاراکتر هاش اهمیت بدیم که به کجا میرسه . مثل ندای عشق و آبی عشق نیست که خواننده نگران اون باشه که سر نوشت قهرمان داستان چی میشه . ولی با این حال خودمم در صدد هستم که اگه قبلا شصت درصد از داستانهای خودمو به اختیار خودم می نوشتم از این پس این عدد را به هشتاد درصد برسانم . چون سوژه های بسیار ابتکاری زیادی دارم که اسمشم انتخاب کردم . داستانهایی با عنوان من دو تا دارم , پسران طلایی , شیطون بلا , مردان مجرد زنان متاهل , و داستانهایی که هنوز اسم واسشون نذاشتم داستان زنی نجیب که با دوستاش میره سفر خارج و تحریک میشه , .. داستانهای متداول تری مثل بابا بخش بر چهار مامان بخش بر چهار که در این دو داستان سکس از دوران جوانی بچه ها شروع میشه .. داستان رو من حساب کن مامان ..همون داستانی که فکرمو خوندی که البته نمی خواستم از عنصر عیدی درش استفاده کنم . ولی همین حالا که دارم پاسخ نظرت رو میدم یه نیم نگاهی فکرم به اینه که واسه سه شنبه داستان تک قسمتی ندارم .من فوق العاده به نظر دوستان احترام میذارم . حتی گاهی وقتا می بینم داستانی که یکی ازم می خواد داره کلیشه ای میشه .عجیب و غریب میشه . حتی در خارج از کشور یکی به یکی نمیگه زود باش لخت شو با بغل دستی من این کار رو بکن . موفق در نمیاد تکراری میشه ولی به خاطر احترام و علاقه ای که به شما ها دارم سعی خودمو می کنم خیلی برام سخته ولی می نویسم . به نظرات ذیل داستان ماجراهای مامان زبل 40 توجه کنی متوجه منظورم میشی که من چقدر شما ها رو دوست دارم . می خوام حتی طوری پاسخ شما رو بدم به زبونی بگم که کسی ازم ناراحت نشه . آخرشم می نویسم مجبورم طوری با کلمات بازی کنم و ضعف داستان را پوشش بدم که بهم نخندن .....ادامه دارد بقیه در پیام پایین ..

ایرانی گفت...

همه پیام با هم نرفت هنگ کرده بود ... . حالا چرا می نویسم ..واسه این که بعضی از دوستان با محبت همیشه در کنارم هستند حالا که هرچی میگم نمیشه اون وقت من باید نشون بدم که عیبی نداره دوستی ها مهم تر از همه چیزه ..گاهی وقتا این جوری میشه . و داستان سه شنبه من همونه که در ذیل مامان زبل 40 خواسته شده البته سه چهار ماه پیش در خواستش بوده .که یک قسمتش سکس با مامان را شامل میشه ولی بیشتر از کلام فانتزی و طنز و به استهزا گرفتن بسیج ومومن های قلابی استفاده شده . عراقی عزیز و محبوبم من نفسا و ذاتا بیشتر عاشق عشقی نویسی و خاطره نویسی هستم و امید وارم آن قدر فرصت داشته باشم که پاسخگوی همه دوستان باشم . داستان مادر فداکار به پایان رسید . مامان تقسیم بر سه در جریانه .. من دوست داشتم از خوانندگان دو سایت لوتی و امیر سکسی بپرسم که آیا دوست دارند که من در داستان ماجراهای مامان زبل از سکس مادر و پسر هم استفاده کنم یا نه .. داستان خراب نمیشه ؟ خودم تا حالا این قصد رو نداشتم .فعلا پنجاه پنجاهه .. در داستان یک عروس وهزار داماد و در داستان هرکی به هرکی هم سکس مادر و پسر را داریم بنا بر این باید به داستانهای متفرقه هم توجه داشت . ومن در صرف نظر از اون شصت هفتاد در صدی که خودم به دلخواه می نویسم در مورد بقیه داستانها نگاه می کنم کی به من چی پیام میده . بعضی از داستانهای سکسی مثل زن نامرئی اگه هزار قسمت هم طول بکشه دست من نویسنده بازه که هر مدل سکس که بخوام درش بذارم . بنابراین اون جایی که نیاز به فونداسیون و زیر سازی نباشه من می تونم تا مدتها داستان رو حفظش کنم . چه اشکالی داره شخصیتی به نام نادیا در داستانی به نام زن نا مرئی تا مدتها باشه ..می تونه پنهانی بره به یه ساختمونی . ببینه یه مادر و پسر چه طوری سکس می کنند . ذهن خواننده بره طرف پسر و مادر ..یا دختر و پدر .یا سکس از مدل دیگه . یه فضای جدید درست میشه . حالا می خواد این فضا در این داستان باشه یا در داستان دیگه .. اما این ویژگی در داستان فقط یک مرد وجود نداره . سیستم و هدف از نوشتن اون داستان فرق می کنه . من هریک از فرزندان و داستانهای خودمو به خوبی می شناسم . و می دونم چه جوری می تونم با هاشون بازی کنم . کدوما رو می تونم سریع تر و یا در ده بیست قسمت آینده تمومشون کنم . داستانهایی مثل یک عروس و هزار داماد ..نقاب انتقام ..خانوم مهندس روشنک رو میشه تا دوماه دیگه تموم کرد . داستانهای هرجایی و آبی عشق و فقط یک مرد رو تا سی چهل قسمت دیگه میشه تموم کرد . تولدی دوباره که دو قسمت ازش مونده . یا علی داداش سرتو درد آوردم . فکر کنم نوشته من بیشتر شد . آخه من عادت دارم معمولا یک سلام را حداقل با دو علیک جواب میدم . خیلی خیلی ارادت داشته امید وارم در آینده جبران کنم .به اندازه کافی شرمنده ام کردی و داستانهای فعلی سایت از همه مدلی هست . دو هفته دیگه هم شیدای شی میل به جای تولدی دوباره قرار می گیره . به اونا هم باید توجه کرد . اونا هم بنده های خدان دیگه .. روز گار خوشی داشته باشی ....ایرانی

 

ابزار وبمستر