ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرا ببخش خواهرم 14

وقتی که پریود می شد دردسر عجیبی داشتم .. هر چی هم بهش تو ضیح می دادم دوزاریش کج بود . جالب اینجا بود روز بعدش نوار لاپاشو هم عوض می کرد ولی من که نمی تونستم اون کس خونیشو میک بزنم یا کیرمو فرو کنم اون داخل . شاید از نظر بهداشتی براش خوب نبود . ولی چند بار دیدم که فرشته من دچار بی خوابی شده و به زور دم صبح می خوابه . باهاش مدارا کردم . مجبورمی شدم کس خونی خواهرمو میکش بزنم . یا کیرمو اون روزای آخر پریودش فرو کنم توی کسش . با همه خستگی هام عاشقش بودم . اونو در کنار خودم داشتم .  احساس خوشبختی می کردم . دوست داشتم زمان متوقف شه . چون احساس کمبود  نمی کردم . عشق و سکس من به حالتی رسیده بود که بالاتر از اون چیزی نمی خواستم . نمی خوام بگم که به حالت اشباع رسیدم . چون به اشباع رسیدن یعنی حالتی که دیگه احساس نیازی نکنم ولی من به اون نیاز داشتم . اونم به من نیاز داشت . اگه برای دقابقی نمی دیدمش دیوونه می شدم . روزی صد بار می بوسیدمش . دستامو می ذاشتم لای موهاش . بغلش می کردم . نوازشش می کردم . گاهی که حواسش جفت تر بود می گفت داداش چرا این قدر از این کارا می کنی .. اون موقع بهش می گفت واسه این که دوستت دارم . عاشق خواهرم هستم . جز تو هیشکی رو ندارم . تو یاد گار بابا مامانم هستی . اون می خندید .. دیگه کاری به کارش نداشتم تا این که اون حالت دیگه اش بیاد سراغش . یه چیزی که باعث تعجبم می شد این بود که اگه اون روزی سه چهار ساعت حالش خوب بود بیشتر صبحها بود .. یکی از مشتریان آدرس یه پزشک ایرونی رو داد که به تازگی از غرب برگشته و پروفسور اعصاب و روانه و خیلی چیزا سرش میشه و تا به حال معجزات زیادی داشته . اونایی رو در مان کرده که خیلی بد تر از خواهر تو بودند و حتی اونا رو زنجیرشون می کردند .. اونایی رو که از تیمارستان و آسایشگاه هم فرار می کردند .. راستش زیاد خوش بین نبودم ولی فرشته رو گرفتم و با هم رفتیم پیش  پزشک .. با هزار مکافات هم نوبت گرفته بودیم . وگرنه تا 6 ماه دیگه هم نوبت ما نمی شد . نگاهی به قرصهای خواهرم و نسخه هاش انداخت . آزمایشهاشو دید . اون چند تا قرصی رو که به عنوان نمونه براش برده بودیم همه شونو ریخت داخل سطل آشغال .. - شما تا حالا داشتین دور خودتون می گشتین . خدا کنه دیر نشده باشه . من می تونم خواهر شما رو در مان کنم . اگه همون اول می دیدمش این قرصا رو شاید برای یکی دو سال تجویز می کردم و بعدش قطع می کردم ولی حالا احتمال داره که تا آخر عمرش باید این سه تا قرصودر روز بخوره . صبح و ظهر وشب . احتمالا نتیجه می گیره .. -آقای دکتر شما با هام شوخی دارین ؟/؟ اخه این همه پزشک یعنی همه شون تا حالا اشتباه می کردند ؟/؟ -یک پزشک باید در درجه اول بیمار رو در نظر داشته باشه نه خودشو . هنوز که چیزی نشده . برو قرصا رو بگیر . فقط یک مدل قرصه روزی سه بار ..امید وارم اثر کنه . اگه بخواد اثر کنه  حداقل یک هفته طول می کشه تا خودشو نشون بده . من و فرشته از مطب اومدیم بیرون . یعنی میشه ؟/؟ میشه خواهر خوب و قشنگم معالجه شه ؟/؟ میشه به زندگی عادی برگرده ؟/؟ میشه دیگه آدما فامیلا ازش فرار نکنن ؟/؟ دوستش داشته باشن ؟/؟ میشه بیاد مغازه کنار من بشینه  حساب و کتاب دخلو انجام بده ؟/؟ .. میشه وقتی یه فیلمی رو دید بشینه واسم تعریفش کنه ..؟/؟ بی اختیار اشک می ریختم. خیلی وقت بود که بابت شفای اون امیدی به دلم راه نیفتاده بود . دیگه نا امید شده بودم . شاید نباید تا این حد خودمو وابسته به بعضی پزشکا می کردم . شاید سرشون شلوغ بود و تشخیص نداده بودند . فرشته قرصاشو خورد . مراقبش بودم که اونا رو نندازه . ..هیجان زیادی داشتم . اون می تونه خوب شه . می تونه به زندگی بر گرده ؟/؟ خدایا کمکش کن . نذار بیش از این زجر بکشه . هر چند در عالم خودش بود . همش نگران اون بودم . اگه یه زمانی من بمیرم کی از خواهر خوبم نگه داری می کنه ؟ کی براش دل می سوزونه ؟ عشق من فرشته من حتی اگه من نباشم اون لحظه ای رو تصور می کنم که تو تنها باشی و میون آدمایی که اونا رونمی شناسی منتطر داداشتی ولی دیگه منی نیستم که صداتو بشنوم ....بوی تن فرشته .. بوی احساس پاکش .. اون قهر کردنا و جیغ زدناش ..  همه واسم اثری از خوشبختی رو داشتند . عادتی که نمی شد تر کشون کرد . اما واسه من در مان اون از همه چی مهم تر بود . حاضر بودم خودمونابود کنم تا اون به زندگی برسه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر