ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرا ببخش خواهرم 5

شیر آبو باز کردم و اون رفت زیر دوش . وقتی آب روی موهای صاف و بلند و مشکی اون می ریخت چهره شو خیلی زیبا تر از قبل نشون می داد . نمی دونست که زیر آب باید چیکار کنه .  فکر کنم مامان بدنشو کیسه هم می کشید . ولی من حوصله این کارا رو نداشتم .  اصلا تن خودمو کیسه نمی کردم . تنبل بودم و حوصله زیاد تو حموم موندنو نداشتم . خود لیفشو هم حوصله نمی کردم . صابونو می گرفتم دستم و هی مالوندم به تن و بدنم . قصد داشتم همین کارو برای  خواهرم انجام بدم . این کارو انجام دادم . چند بار کیسه رو از بالا سرش گرفت و داد به دستم و اعتنایی نکردم . چون مامان تنشو کیسه می کشید رو عادت این کارو می کرد .  آخرش عصبی شد و سرم  داد کشید . اصلا دلشو نداشتم ولی می دونستم که در این شرایط منم باید سرش داد بکشم تا ردیف شه . نمی دونم چه حکمتی بود  . بیچاره به همونشم قانع شد که منم با صابون بشورمش .. -چرا این قدر ساکتی عزیزم . چرا کم حرفی ..  کف دستمو با صابون گذاشته بودم رو سینه هاش . اصلا تا اون لحظه هیچ فکر خاص و بدی نداشتم نسبت به این که بخواهم بهش دست درازی کنم یا یه چیزی در همین مایه ها . اون از جونم واسم عزیز تر بود . به خاطر اون بود که من سیمین رو از خودم رونده بودم . ولی دستم که رو سینه هاش قرار گرفت یه لحظه لباشو گاز گرفت و چشاشو بست .. وقتی دستمو از اونجا دور ش کردم دوباره به همون وضعیت قبلی بر گشت .. پس اونم اون غریزه جنسی و حیوانی که در همه موجودات زنده وجود داره رو داره و می تونه به نوعی اونو نشون بده .. . خواستم اطمینان پیدا کنم یکی دو بار دیگه این کارو انجام دادم و هر بار با عکس العملی مثل واکنش دفعه اول روبرو شدم . نمی دونم  چرا بازیم گرفته بود . خوشم میومد این کارو انجام می دادم و لذت می بردم . فرشته چیزی نمی گفت . به من اعتراض نمی کرد . شاید فرق میان خوب و بد و زشت و زیبا رو نمی دونست . شاید نمی دونست که اگه حال و روزش خوب بود هر گز کار به جایی نمی رسید و نمی کشید که من به سینه هاش دست بزنم . نمی دونم چرا .. چرا وقتی این حالت اونو دیدم واسه یه لحظه شیطون رفت تو جلدم .. این که بخوام باهاش رابطه جنسی بر قرار کنم .. باید بیشتر تحریکش می کردم . ولی اون گاهی چند درصدی هوشیار می شد  .. لعنت بر من . اصلا یادم رفته بود واسه چی اونجام .. نه .. نه .. به تنها چیزی که اهمیت نمی دادم گناه شرعی بود .. فرخ فرخ زشته .. نا مردیه .. اما شیطان بهم می گفت هیچم نا مردی نیست .. کسی که نمیاد با این شرایط عقدش کنه .. تازه بار دار هم نمیشه .. هم خودت حال می کنی هم اونو سر حالش می کنی .. اگه اون نبود تو می تونستی با سیمین از دواج کنی .. هیشکی با این شرایط زن تو نمیشه . پس می تونی و باید که با اون ار تباط بر قرار کنی .. لعنت بر من .. نمی دونم چرا یه جوری نگام می کرد که هم پدر و هم مادرمو در چهره اش می دیدم . اگه  من بخوام باهاش سکس کنم .. نه نهههههه .. ولی اندام زیبایی داشت . کونش هم خیلی خوش ترکیب بود . نه می شد گفت خیلی بزرگه و نه کوچیک .. حالا مطیع و حرف گوش کن شده بود . -بخواب رو زمین . رو کف حموم دمرو بخواب .. این کارو انجام داد و من از کمرش شروع کردم . شورتشو از پاش کشیدم پایین و کاملا بر هنه اش کردم . کف  دو تا دستمو گذاشتم رو کونش . حالا اونو با عشق و هوس از وسط بازش می کردم . پی در پی این کارو انجام می دادم . گردی کون .. چاک وسط اون کس و اون روزنه و سوراخ ریز کون خواهرم  بی اندازه وسوسه ام کرده بود . این دو مین استیلی از کون بود که در عرض این دو ساعت می دیدم . اگه از این هم به جایی نمی رسیدم باید سر به بیابون میذاشتم . الان بیشتر از چهار سال بود که خواهرم در یک بحران روحی و فکری قرار داشت . دلم می خواست این دقایق دقایقی باشه که اون در همون شرایط باشه و من بتونم  اون جوری که دوست دارم ازش کام بگیرم . من برای همیشه کنارش می مونم . اگه قراره بمونم اون باید که مال من باشه .. آخه من چیکار می کردم . اون خیلی از چیزا رو می تونست فراموش کنه .. ولی حتم داشتم بازم یه چیزایی هست که می تونه بعدا به یاد بیاره .. ولی اگه به یاد می آورد می تونست که فراموششون کنه . من دوستش داشتم  . عشق من به اون فقط یک هوس نبود . هوس جزئی از عشق من بود . آخه  من و اون سرنوشتمون پیوسته به هم بود . چرا باید هم بستری با اون گناه باشه . آخه کی اینو گفته ؟/؟ .... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر