ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 48

سینا حس کرد که باید یه فشاری به کیرش بده تا بتونه این کون ناب و دست اولو آتیشش کنه .. وقتی کیر سینا وارد کون اقدس شد  سرشو کمی به پهلو بر گردوند تا از آینه بزرگی که پشت سر اقدس قرار داشت بتونه کونش و حالت کیرشو ببینه . از تماشای کون اقدس لذت می برد . به قالب کون زن نگاه می کرد . یک حس دیگه . جذبه ای دیگه . کیری که وارد کون دیگه ای شده . تمام کونهای دنیا در واقع از دو برش یا دو قاچ تشکیل می شن که وسطشون یه سوراخ داره و در زنان دو سوراخ که البته اونو سوراخ کس به دو طرف می خوره .. ولی سینا اون لحظه به تنوع کونها فکر می کرد . این که اگه صد کون دیگه هم بگاد همه اینها با هم تفاوت دارند و هر کدوم یه هیجان خاصی رو درش به وجود میارن . سینا با هیجان اون قالبو برای لحظاتی از توی آینه نگاه کرد و به سرعت به عمل گایش خودش ادامه داد .. -اووووووففففففف اقدس جون چه کون چسبنده ای داری .. خیلی توپه .. -باور می کنی من به شوهرم خیلی کم اجازه می دادم که از این راه بره -چرا که باور نکنم . آخه این  راه گمراهیه . دو تایی شون خندیدند .اقدس رو سینا خم شد  . دوست داشت که لباشو ببوسه و اونم این کارو براش انجام داد . کیر سفت پسر توی کون اقدس یه منظره قشنگی درست کرده بود سینا یک بار دیگه به این فکر می کرد که این زن واقعا با این سنش چه اندام توپی داره . .. -اووووووووفففففففففف نهههههههههه .. سینا جون .. کف دستشو گذاشته بود رو کسش و اونو می مالوند .. دستشو گذاشت روی  دستش و خیلی آروم دستشو کنار داده ور رفتن با اونو شروع کرد . یواش یواش بالای کسشو مالش می داد. اقدس همینو می خواست .. چشاشو بسته بود  . با کون دادن خیلی حال می کرد . شاید به خاطر حسی بود که این کیر کلفت به اون می داد . وقتی که یک زن با تمام وجود خودشو تسلیم یک مرد می کنه و حالا یا عاشقشه و یا از سکس با اون لذت می بره می تونه  با آنال سکس و  گاییده شدن مقعدش هم حال کنه و گاهی هم به خاطر لذت بردن مردشه که اوج می گیره .. این زنایی که این چند روزه از خجالتشون در اومده بود همه شون کون های دست اولی داشتند و بی اندازه ناب و تپل بودند .. ولی خب ملیسا یه حس دیگه ای رو در سینا به وجود آورده بود .. داشت به این فکر می کرد حالا که زنا در این زمینه می تونن کارایی بکنن چه توجیهات عجیب و غریبی برای این تا بو شکنی های خود دارند . این بار پسر شروع کرد به نوشیدن شهد لبهای اقدس .. -خیلی نازی .. همه جات توپ و آبداره .. خیلی آروم از گوشه لبای اقدس با حرف زدنهای خود اونو حشری تر می کرد .. از اونجایی که سینا حس می کرد ممکنه این زن کمرش درد گرفته خسته شده باشه کمرشو گرفت و در همون حال اونو بر گردوند و به صورت طاقباز رو تخت نشوندش . در این حرکت و تغییر جهت کیر سینا از کون اقدس  بیرون اومد .. زن  در حالی که زیر چشمی به سینا چشم دوخته  بود دستشو به طرف کیر سینا دراز کرد تا از همون سمت پایین یک بار دیگه کیر پسرو در کون خودش جا بده .... بوسیدن و میک زدن سینه های اقدس توسط پسر شروع شده بود . سینا به اقدس مجال فکر کردن نمی داد . فکر این که اون زن حس کنه که کار اشتبا هی کرده اسیر رنج و ناراحتی و عذاب وجدان شه  .. یک ساعت دیگه هم مشغول بودند .  دو تایی شون  برای دقایقی رو خواستن که استراحت کنند . یواش یواش داشت به ذهن اقدس میفتاد که به یک نا محرم و غریبه راه داده . خودشو گذاشته در اختیار اون . آبروی 50 ساله خودشو حد اقل پیش خودش و خدای خودش برده .. این چه کاری بود .. سینا این تغییر چهره شو متوجه شده بود . زن ناگهان زد زیر گریه .. سینا می خواست بهش بگه کستو دادی حالتو کردی حالا داری به کاری که کردی فکر می کنی .؟/؟ دید که نه حرف زشتیه .. اشکای اقدسو پاک کرد . چته چرا ناراحتی . چه کار اشتباهی کردی ..مگه کجای حرکتت بد بود . کف دستشو گذاشت روی کس اقدس . خیلی آروم با اون بازی می کرد  با هر چند حرکت نرم  یه بار به کسش چنگ مینداخت.. اقدس آروم آروم حس کرد که آروم تر شده . کسش بازم یه لغزندگی خاصی پیدا کرده بود -ببینم حالت بهتر شد -آره خوبم . سیناانگشتاشو کردتوی کسش و گفت بازم می خوای ؟/؟ اقدس خندید و گفت آره بهش نیاز دارم . فکر کنم تنها چیزی که آرومم می کنه در حال حاضر همینه . همینه که به من میگه غصه نخورم و سر نوشت من این بوده که باید کارم به اینجا می کشیده -چه سر نوشت شیرین و لذ ت بخشی . همه قصه ها آخرش همین جور خوش باشه خوبه . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر