ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرا ببخش خواهرم 24

ولش نمی کردم . مثل وحشی ها شده بودم ولی وحشی در هوس و حشری بودن . می دونستم که باهاش چیکار کنم . کنترل خودمو داشتم . دستمو روی کسش فشار می دادم و با دو تا انگشتای یه دست دیگه ام کسشو به دو طرف جمعش کرده میذاشتمش تو دهنم . دهنشو باز می کرد . مثل اون وقتا جیغ می کشید . فریاد می زد .  درست شده بود همون فرشته سابق . همون خواهری که بهبود اون واسم شده بود یک رویا . ولی می تونستم از جسمش لذت ببرم . می تونستم از عشقش لذت ببرم . اونو برای خودم بدونم . ولی آیا این بود نهایت اون چیزی که می خواستم ؟ من خوشبختی اونو می خواستم . من حتی راضی شده بودم به این که اون بره خونه شوهر ولی حالا .. دیگه چاره دیگه ای نبود . یه نگاهی بهم کرد که ترسیدم . از اون نگاههایی که یه لحظه حس کردم می دونه که دارم چیکار می کنم ولی بازم چشاشو به سقف دوخته بود . باید دکترش بر می گشت و از اون می پرسیدم که آیا با زیاد کردن مصرف قرصها میشه اونو به شرایط سابق بر گردوند یا نه . هر چند دکتر منو خیلی تر سونده بود و گفته بود که اگه یه بار دیگه بیماری عود کنه باید امید بهبود نداشته باشم . خیسی کس فرشته  و بستن چشاش و آرامش نسبی اون نشون می داد که به ار گاسم رسیده . دلم می خواست باهاش حرف بزنم . نازش کنم . لباشو ببوسم . .. همین کارو کردم . سرشو گذاشتم رو سینه ام . -عزیزم خیلی دوستت دارم . واسه چی  این کارو کردی . چرا داداشتو ناراحت کردی . خواستی تلافی کنی ؟/؟ به قیمت بیماری خودت . تو که می دونی همه چیز من توی این دنیای بزرگی . فقط واسه این که من روم نمی شد که باهات سکس کنم ؟/؟ آخه چرا . فرشته تو عشق خودت رو نشون دادی . نشون دادی که عشق تو به داداشت یک عشق پاک و مقدسه . تو حتی حاضر شدی خودت رو در اختیار من بذاری . واسه این که من خجالت نکشم . می دونستم و می دونم که خودتم سختت بود . ولی به خاطر من همه کار کردی . حتی خواستی واسه لذت بردن من دوباره  خودت رو مریض کنی . خودت رو نابود کنی . آخه واسه چی . من که دوستت داشتم و دیوونه ات بودم . چرا این کارو کردی . نمی دونم دیگه چه حرفایی واسش می زدم . فقط همینو می دونم تا می تونستم واسش گفتم و گفتم . از روزای خوبی که با مامان و بابا داشتیم . از روزای زندگی . از روزایی که دیگه بر نمی گردن .هرچند می دونستم چیزی از این حرفامو یادش نمیاد ولی خودم آروم می شدم .  چشام پر اشک شده بود . به جای این که بخوابه سر و صدا می کرد . حس کردم که بازم غریزه اون سکسو طلب می کنه . می خواد به یه آرامش دیگه برسه . دوست داره اونو بکنم . -فرشته منو ببخش .. من نمی تونم . تا همین جاشم سختم بود . از خودم بدم اومده . من تو رو بیمارت کردم . پنجه های فرشته خوشگلم رو سینه هام نشسته بود . به سینه هام چنگ مینداخت و به زور ازم می خواست که اونو بکنم . این حسی بود که در من به وجود اومده  و کاری بود که اون وقت ها هم انجام می داد . پس از این هر وقت کیرمو می کردم توی کسش و چند دقیقه ای بهش حال می دادم آروم می گرفت و می خوابید . انگاری که اون قرص خواب اون بود .اونو به شکم خوابوندم . -فرشته حالا که خودت می خوای پس  بیا .. کیرم داغ داغ شده بود . تیز و کلفت مثل همیشه . بازم یادم رفته بود شرایطو .. پنجه ها روی کون و کون به دو طرف باز ..  مثل همیشه نرم و چسبون کیرمو وارد کس تنگش کردم . این بار با سرعت زیا د تری خودمورو بدنش می کشیدم .. -جاااااااان فرشته بگیرش . بگیرش . اگه بدونی چه حالی میده . چه کیفی داره . خیلی زود آبمو توی کسش خالی کردم ولی می دونستم اون بازم می خواد . حداقل یک ربع باید اونو می گاییدم تا ارضا می شد . یک ربع تمام . شاید زود تر از اینم می تونستم بهش حال بدم ولی این مدت زمانی بود که بیشتر وقتا اونو به همین مقدار می کردم تا دیگه هیچ عذر و بهونه ای واسه خوابیدن نداشته باشه . اگه این بار هوشیار می شد و منی رو توی کسش می دید .. اوخ حتما متوجه می شد که من شب قبل اونو گاییدم . باید اونو تمیزش می کردم . اون خودشو به تشک می فشرد . پنجه هاشو به ملافه و بالش فرو می کرد ولی من دست بر دار نبودم .  کاری می کردم که اون در آتیش شهوت بسوزه . بر شته بر شته اش کرده بودم . دهنمو از پهلو گذاشته بودم رو سینه هاش . خیلی وقت بود اونو نکرده بودم . خیلی وقت که همون هشت ده روزی می شد . ولی به نظر من یک عمر میومد . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

اين داستان سريالي فوق العاده است دست نويسنده نازنينش رو ميبوسم

ایرانی گفت...

سلام به آشنای گل و دوست داشتنی ام .. من دست شما رو می بوسم و افتخار می کنم که خوانندگان و عزیزان گلی چون شما این داستانها رو پیگیری می کنند . البته سیستم داستان و صحنه و فضا سازی و اون چیزی که در ذهنمه داستان رو به صحنه های آخرش کشونده و احتمالا در قسمت بعدی تمومش می کنم . این داستان را در اصل به جای داستانی تک قسمتی گذاشته بودم . قصد داشتم امروز تمومش کنم بازم حس کردم تا حدودی جا داره در قسمت 25 دیگه باید تموم شه . با تشکر از همراهی تو نازنین و درود و سپاس مجدد ....ایرانی

 

ابزار وبمستر