ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 86

ایمان همین جوری که به بدن مادرش نگاه می کرد آب کیرشو همونجا خالی کرد . چند بار چشاشو بست و باز کرد و با ناله های شدید و سوزناک منو به این فکر انداخت که اگه اون بخواد مادرشو بکنه چی میشه و اون چه عکس العملی نشون میده ولی دیگه حس کردم اون قدر معرفت و تقوا داره که نخواد همچه کاری بکنه . ماه منیر: اوههههههههههه  پسر چه خبر بود ! نمی دونستم تا این حد بازم جا داشتی . تو که خودت میگی اسراف حرامه . باید این آبها رو می فرستادی توی کس من . عیبی نداره . جای دور نرفته . مادرته . هرچی باشه به گردنت حق داره . رو تن اون ریختی . اون نیاز داشته . بدنش پوستش ویتامین می خواد .  انگاری رو تن احترام برف نشسته باشه . ماه منیر با لذت دستشو گذاشت رو سینه و قسمتی از شکم احترام و آب کیری رو که روی کیر نشسته بود خیلی آروم می مالوند . در همین لحظه احترام خیلی آروم چشاشو باز کرد . ظاهرا نشون می داد از این که ما دور وبرشیم شگفت زده شده .. اولین چیزی رو که دید دستای ماه منیر بود که داشت سینه ها شو می مالوند با این که از این کارش خوشش اومد ولی  از این که ایمان اونجا وایساده کمی خجالت زده بود . اونو کاملا لخت می دید و خودش هم لخت بود . می تونست پسرشو لخت ببینه ولی دوست نداشت ایمان اونو لخت ببینه . با این حال اولین چیزی که پرسید این بود -ماه منیر این چیه که رو سینه هام مالیدی .. ببینم یه بوی عجیبی داره . حس می کنم برام آشناست . ترس و لرزش بدن ایمانو حس کردم . -احترام جون این یک نوع کرم مخصوصه اگرم می بینی یک چسبندگی خاصی داره از نوع یه ماده ایه که  میگن خیلی خاصیت داره و تقریبا از جنس اسپرمه منتها ساخته شده در آزمایشگاه با ویتامین های اصل و طبیعی گرفته شده از همون .. -ماه منیر این چه کاری بود که کردی نکنه حرام باشه .. -احترام جون این به تایید وزارت بهداشت و نظام مقدس جمهوری اسلامی هم رسیده از نظر شرعی هیچ اشکالی نداره . -ببینم ایمان این جا چیکار می کنه . چرا این وضعو داره . چند بار باید بگم در این سن یک جوان که تحریک میشه باید زن ببره .. نوک کیر ایمان رو دید و ظاهرا یک قطره چسبناکی از منی داشت می زد بیرون .تتمه اون آب کیر هایی بود که روی سینه مادرش خالی کرده بود . بیچاره تقصیری هم نداشت . تقصیر این ماه منیر بود که کیر ایمان رو در دستش گرفته اونو تحریک کرده بود . ماه منیر : احترام جون تو خودت مسلمونی و می دونی که یک انسان چه زن چه مرد به دیدن بدن بر هنه طرف جنسی مخالف تحریک میشه . حتی اگه نظر بدی هم نسبت بهش نداشته باشه و طرف براش وجود مقدسی باشه بازم تحریک میشه . یک لحظه دستمو گذاشتم جلو دهنم تا صدای خنده ناگهانی منو این احترام نشنوه . نمی دونم اصلا چرا صحبت رو به این موضوع کشونده بود . -احترام جون شما ایمان خان ما رو که واقعا پسر گل و با ایمان و پاک و نجیبیه مقصر ندون . تقصیر ماست . تو که خودت خوب می دونی من و شریف و اشرف عادت داریم سکسی باشیم و خیلی راحت می گردیم . از اونجایی که ایمان اینجاست و اونم پسر خیلی محجوب و سر به زیر و چشم پاکیه خواستیم اونو هم به جمع خودمون اضافه کنیم که دسته جمعی راحت باشیم.. -سایه خواهری شما از سرش کم نشه ... خلاصه ایمان با چه فلاکتی اتاقو ترک کرد فقط من و این ماه منیر خودمونو داشتیم که احترام نفهمه که داشتیم با هاش حال می کردیم .  ماه منیر رو کشیدم گوشه ای و گفتم از قرار معلوم این ایمان و مادرش می خوان بر گردن شهرستان ولی فکر کنم احترام جا داشته باشه که یه چند روزی رو با هم صفا کنیم و بخندیم . این از اوناست . وقتی حال می کنه منم کیف می کنم و لذت می برم . می دونم به اون خیلی خوش می گذره و به من . اگه بدونی چقدر حال می کنم وقتی اونو با اون ایمانش زیر کیر یکی دیگه می بینم . -امان از دست تو اشرف زبل .. دوست داری همون مردم آزاریهای سابق خودت رو داشته باشی ؟/؟ -اگه بدونی چقدر عاشق ثواب کردن هستم . خب دوست دارم بندگان همه حال کنند دیگه .. دو تایی شون وقتی بر گشتند دیدند که احترام  خیلی ناراحته -چیه خانومی  -ایمان نباید منو اون جوری می دید . -عزیز دلم تو باید کارهات بر این مبنا باشه که گناه بوده یا نه . وقتی محرم پسرت هستی یعنی می تونی که همه جا شو ببینی و اونم همه جات رو ببینه و بهش دست هم بزنه . -ولی عرف جامعه چی -مگه غیر اینه که شما مذهبی های با تقوا می فرمابین که شرع مهمه نه عرف ؟/؟ احترام به فکر فرو رفت .. -ظاهرا حق با شماست .. رو کردم به احترام و گفتم  ظاهرا کار اداری شما اینجا تموم شده . ایمان از رفتن می گفت . شریف هم براش یه کار خاصی در خارج از کشور پیش اومده با اولین پر واز باید بره . ایمان هم که بچه نیست . از من می شنوی یک هفته یا بیشتر هر قدر که دوست داری بیا تا در خدمتت باشم . این ماه منیر جون هم ما رو همراهی می کنه . این قدر هم دلواپس ایمان نباش .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم عالی بود مرسی خیلی با حال بود داداشم اگه امکان داره اون شبی که قرار ایمان صبحش بره لخت باشن که به پیشنهاد اشرف برن توحیاط که مثلا هم یه خاطره ای باشه واسه ایمان هم یه چایی خورده باشن که ماه منیر اشرف یه کاری میکنن که ایمان بازم التش بلند میشه مثلا به احترام میگن چه بدن قشنگی دار حیف نیست تو چادر پیچیدیش داداشم هر چهار تاشون لخت باشن

ایرانی گفت...

سلام داداش گلم .. اینم یک پیشنهاد قشنگ و خوب بود . ولی خب دیگه داستان زیاد طولانی شده و من اوایل قسمت بعد دیگه فقط با یک جمله کوتاه ایمانو فرستادم رفت . ترسیدم دیگه زیادی یکنواخت بشه .من و تو خوشمون میاد ولی حس می کنم خیلی از خواننده ها دیگه بگن دیگه یک مدل شده .. و من این سه تا زن رو در قسمت بعدی در یک حالت آرامش و بدون سکس گذاشتم کنار هم و فعلا ماه منیر و اشرف دارن نقشه می کشن که پای چند تا مرد رو برای یک سکس چند نفری در خونه اشرف باز کنن که حداقل یک تنوعی بشه . دیگه صحنه داشت یکنواخت و یک مدل می شد . این داستانو اگه بتونم در قسمت 100 تموم کنم و خانواده خوش خیال رو برای بار دوم در هفته به جای اون منتشر کنم خوبه .از همراهی داداش گلم سپاسگزارم ....ایرانی

 

ابزار وبمستر